شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

آقا اجازه هست به خانومتون نگاه کنم .و لذت ببرم

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت : ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد
مردیکه بی حیا مگه خودت خانواده نداری این چه حرفی بود که زدی هاااااااااا؟؟…
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد
خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم … حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم
مرد خشکش زد … همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد …

تصاویری از اوج بدحجابی دختر دانشجو در تهران

نظرات 2 + ارسال نظر
Kh یکشنبه 5 مرداد 1393 ساعت 08:33

خداوندا مارا حافظ چادر این میراث گرانبهای بی بی فاطمه قرار بده

الهـــــــــی آمیـــــــــن

یه منتظر شنبه 4 مرداد 1393 ساعت 16:54 http://rahsafar313.blogsky.com

و شما خواهران حجاب خود را حفظ کنید که حجاب شما سلاح شماست.
شهید اسماعیل اسکندری

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.