شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

شهید عباس بابایی

متوجه پیرمردی شدم که با پای پیاده تو مسیر می‌رفت. عباس پیاده شد،

از پیرمرد خواست که پشت سر من سوار موتور شود.

بعد از سوار شدن پیرمرد، به من گفت: دایی جان،

شما ایشان را برسون؛ من خودم پیاده بقیه راه رو میام.

پیرمرد را گذاشتم جایی که می‌خواست بره.

هنوز چند متری دور نشده بودم که دیدم عباس دوان دوان رسید؛

نگو برای آن‌که من به زحمت نیفتم، همه‌ی مسیر را دویده بود.

  شهید عباس بابایی

منبع : سایت صبح


نظرات 1 + ارسال نظر
محمد یکشنبه 9 شهریور 1393 ساعت 22:47 http://shendabad-amuz.blogsky.com

واقعا روحش شاد
عالی بود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.