شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

چرا می جنگی

پسرم می پرسد : تو چرا می جنگی؟
من تفنگم در مشت
کوله بارم بر پشت
بند پوتینم را میبندم
مادرم آب و آیینه و قران در دست
روشنی در دل من میبارد
بار دیگر پسرم می پرسد: تو چرا میجنگی
با تمام دل خود میگویم
تا چراغ از تو نگیرد دشمن .


نظرات 5 + ارسال نظر
محمدیاسین جمعه 4 مهر 1393 ساعت 06:42

زندگی قافیه ی باران است


من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند


تو بهاری و به اندازه ی باران خدا زیبایی...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 1 مهر 1393 ساعت 00:43 http://mehrabaniha.blogsky.com

ای مرغ سحر عشق زپروانه بیاموز

کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

این مدعیان در طلبش بی خبرانند

کان را که خبر شد خبری باز نیامد

دوست عزیزو فرهیخته گرامی گل نرگس
از شما برای شرکت در سومین جشنواره مجازی کتابخوانی و همچنین پذیرفتن همکار افتخاری، جهت کمک به اجرای این برنامه دعوت به عمل می آید.

star دوشنبه 31 شهریور 1393 ساعت 00:20 http://velayatmadar-roshan.blogfa.com

خون شهید، جاذبه‌ی خاک را خواهد شکست؛

و ظلمت را خواهد درید؛

و معبری از نور خواهد گشود؛

و روحش را از آن، به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن،

هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد.



شهید سید مرتضی آوینی

سمت خدا یکشنبه 30 شهریور 1393 ساعت 21:49 http://samtekoda.blog.ir/

ممنون از مطالبتون

یاعلی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.