شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

ماجرای سه بی گناه



یه شب سه نفر برای خوش گذرونی میرن بیرون .... و حسابی مشروب میخورن و مست میکنن ... فرداش وقتی بیدار میشن توی زندان بودن ...

در حالی که هیچی یادشون نمیومده اینو میفهمن که به اعدام روی صندلی الکتریکی محکوم شدن ....

نوبتِ نفر اول میشه که بشینه روی صندلی. وقتی میشینه میگه : من توی دانشگاه , رشته خداشناسی خوندم و به قدرت بی پایان خدا اعتقاد دارم .... میدونم که خدا نمیذاره آدم بیگناه مجازات بشه ....

کلید برق رو میزنن ... ولی هیچ اتفاقی نمیفته ....

به بی گناهیش ایمان میارن و آزادش میکنن ...

نفر دوم میشینه روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه حقوق خوندم ....

به عدالت ایمان دارم و میدونم واسه آدم بی گناه اتفاقی نمیفته ...

کلید برق رو میزنن و هیچ اتفاقی نمیفته ...

به بی گناهی اون هم اعتقاد میارن و آزادش میکنن ....

نفر سوم میاد روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه , رشته برق درس خوندم و به شما میگم که وقتی این دو تا کابل به هم وصل نباشن هیچ برقی وصل نمیشه به صندلی

نظرات 2 + ارسال نظر
گیسوی کلام شنبه 19 مهر 1393 ساعت 19:25 http://gisuykalam.blogfa.com

سلام
زندگی باید کرد
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
زندگی باید کرد
گاه باید خندید
بر غمی بی پایان
لحظه هایت بی غم
روزگارت آرام

امیرفربد شنبه 19 مهر 1393 ساعت 17:17

سلام دوست عزیزم!
من حاضرم با هزینه 10،000 تومان، برای شما یک سایت کامل همراه با پشتیبانی 1 ماهه رایگان بسازم و بهتان تحویل بدم!
اگه مایلید به من ایمیل بزنید یا اس ام اس:
fppashakhanloo@gmail.com
09102107539

متشکرم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.