شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

از بس که ندارم غم دیدار شما را ...

از بس که ندارم غمِ دیدار شما را
گویا که رها کرده دلم کار شما را
آن روز نیاید که گناه منِ عاشق
آزرده کند چشم گُهربارِ شما را
نالایقم و دور ز کوی تو نگشتم
نازم کرم و رأفت بسیار شما را
اُفتم ز فراق تو به دامان بلا ، گر
کز دست دَهَم سایه دیوار شما را
من نوکریت را به دو عالم نفروشم
بر کس ندهم خدمت دربار شما را
در منزلتِ گریه کنِ حُزن تو این بس
زهرا کند تکرار ، عزادار شما را
در سینه زنی ، یاکه حرم ، یاکه به روضه
از من بِسِتان جان گرفتار شما را
هر بار که گشتیم گرفتار بلایی
خواندیم فقط نام علمدار شما را
در ماه عزا توشه ای از معرفتم ده
تا آن که بپویم رَهِ دشوار شما را

به امامت رسیدن مولا مبارک



هر کجا سلطان بود، دورش سپاه و لشکر است
پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشکر است
با خبر باشــید ای چشم انتظاران ظهــــور
بهترین سلطان عالم از همه تنهاتر است
اللهم عجل لولیک الفرج
برای تعجیل در فرجش در این لحظات عزیز (شب) صلوات
نهم ربیع الاول روز تجلی حاکمیت مستضعفان بر جهان و روز نوید دهنده ی شکست نمرودیان
و روز شادی شیعیان در تاجگذاری امام زمان(عج) مبارک باد
 

چشماتو ببند

چشمانت را ببند ای شهید!

مبادا این روزها را در مقابل مادرم زهرا شهادت دهی.
                                                 
مادرم ببخش که با هر تیری که به قلب فرزندت می زنیم
                                                   
یاد سیلی را روی گونه ات زنده می کنیم.

عطر مشکی

شب جمعه بود
بچه ها جمع شده بودند تو سنگر برای دعای کمیل
چراغارو خاموش کردند
مجلس حال و هوای خاصی گرفته بود هر کسی
زیر لب زمزمه می کرد و اشک میریخت
یه دفعه اومد گفت اخوی بفرما
عطر بزن ...ثواب داره
- اخه الان وقتشه؟
بزن اخوی ..بو بد میدی ..امام زمان نمیاد تو مجلسمونا
بزن به صورتت کلی هم ثواب داره
بعد دعا که چراغا رو روشن کردند
صورت همه سیاه بود
تو عطر جوهر ریخته بود...
بچه ها م یه جشن پتوی حسابی براش گرفتند..

دعای روز جمعه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیاش همیشگى است‏


الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ قَبْلَ الْإِنْشَاءِ وَ الْإِحْیَاءِ وَ الْآخِرِ بَعْدَ فَنَاءِ الْأَشْیَاءِ الْعَلِیمِ الَّذِی لا یَنْسَىٰ مَنْ ذَکَرَهُ وَ لا یَنْقُصُ مَنْ شَکَرَهُ وَ لا یَخِیبُ مَنْ دَعَاهُ وَ لا یَقْطَعُ رَجَاءَ مَنْ رَجَاهُ اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ وَ کَفَىٰ بِکَ شَهِیداً وَ أُشْهِدُ جَمِیعَ مَلائِکَتِکَ وَ سُکَّانَ سَمَاوَاتِکَ وَ حَمَلَةَ عَرْشِکَ وَ مَنْ بَعَثْتَ مِنْ أَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ وَ أَنْشَأْتَ مِنْ أَصْنَافِ خَلْقِکَ أَنِّی أَشْهَدُ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ، 


ستایش خداى را که آغاز هستى است پیش از آفرینش و حیات‏بخشى،و پایان هستى است پس از نابودى هرچیز،دانایى که‏ از یاد مبرد آن را که یادش کند و کم نگذارد از آنکه شکرش را به جاى آورد و ناامید نسازد آن را که خواندش و قطع کند امید آن‏که‏ به او امید بست.بار خدایا!تو را گواه میگیرم و تو براى گواهى کافى هستى و گواه میگیرم همه فرشتگانت و ساکنان‏ آسمانهایت و نگهبانان عرشت و رسولان و پیامبرانى که برانگیختى،و انواع مخلوقات که آفریدی (همه و همه را گواه میگیرم)بر اینکه باور دارم که همانا تویى خدا،شایسته پرستشى جز تو نیست.
وَحْدَکَ لا شَرِیکَ لَکَ وَ لا عَدِیلَ وَ لا خُلْفَ لِقَوْلِکَ وَ لا تَبْدِیلَ وَ أَنَّ مُحَمَّدا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ أَدَّىٰ مَا حَمَّلْتَهُ إِلَى الْعِبَادِ وَ جَاهَدَ فِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَقَّ الْجِهَادِ وَ أَنَّهُ بَشَّرَ بِمَا هُوَ حَقٌّ مِنَ الثَّوَابِ وَ أَنْذَرَ بِمَا هُوَ صِدْقٌ مِنَ الْعِقَابِ اللَّهُمَّثَبِّتْنِی عَلَىٰ دِینِکَ مَا أَحْیَیْتَنِی ،


یگانه‏اى؛شریکى نداری و بیهمتایى و تخلف و تبدیلى در گفتارت نیست و اینکه محمّد-که خدا بر او و خاندان او درود فرستد بنده و فرستاده توست.رسالتى را که بر عهده‏اش نهاده بودى به بندگانت ادا کرد و در راه خدا به حق کوشید و به پاداشى که حق است مژده داد و از عذابى که راست است بیم داد،خدایا!تا زنده‏ام مرا بر دین خود ثابت بدار


وَ لا تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَىٰ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَتْبَاعِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ احْشُرْنِی فِی زُمْرَتِهِ وَ وَفِّقْنِی لِأَدَاءِ فَرْضِ الْجُمُعَاتِ وَ مَا أَوْجَبْتَ عَلَیَّ فِیهَا مِنَ الطَّاعَاتِ وَ قَسَمْتَ لِأَهْلِهَا مِنَ الْعَطَاءِ فِی یَوْمِ الْجَزَاءِ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ 


و دلم را پس از آنکه به نور هدایت روشن نمودى گمراه مکن و از نزد خود رحمتى بر من ببخش چرا که،تنها تو بخشاینده‏اى،درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد و مرا از پیروان و شیعیان او قرار ده و در گروه او محشورم گردان،و بر انجام واجبات جمعه‏ها و طاعاتى که در ان بر من لازم نمودى توفیقم ده، و عطایى که در رستاخیز براى اهل جمعه قرار داده‏اى نصیبم گردان،چه همانا تویى قدرتمند حکیم.

شهادت امام حسن عسگری



امام حسن عسکری(ع):

پـارسـاتـریـن مـردم کسـى است که در هنگـام شبهه تـوقف کنـد.

عابـدتـریـن مـردم کسـى است که واجبـات را انجـام دهـد.

زاهـد تـریـن مـردم کسـى است که حـرام را تـرک نمـاید.

کـوشنـده تـریـن مـردم کسـى است که گنـاهـان را رهـا سازد.
شهادت یازدهمین امام شیعیان و نشستن گرد یتیمی
بر چهره ی مولایمان صاحب الزمان، تسلیت باد
خدایا به حق یازدهمین امام مظلوم شیعیان فرج فرزند غائب غریبش را نزدیک بگردان

چند حدیث از امام حسن عسگری

گناهى که بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَیْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراکُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبیبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّیْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:

از جمله گنـاهانى کـه آمرزیده نشود ایـن است که [آدمى ] بگوید: اى کاش مرا به غیر از این گناه مؤاخذه نکنند. سپس فرمود: شرک در میان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سیاه در شب تار نهانتر است.

 
سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى کُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»:
از جمله تواضع و فروتنى، سلام کردن بر هر کسى است که بر او مىگذرى، و نشستن در پایین مجلس است.



پلیدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ کُلِّ شَرٍّ.»:
خشم و غضب، کلید هر گونه شرّ و بدى است.


پارساترین مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَکَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَکَ الذُّنُوبَ.»:
پارساترین مردم کسى است که در هنگام شبهه توقّف کند. عابدترین مردم کسى است که واجبات را انجام دهد. زاهدترین مردم کسى است که حرام را ترک نماید. کوشننده ترین مردم کسى است که گناهان را رها سازد.
(تحف العقول ، ص 489)


بهترین خصلت
«خَصْلَتانِ لَیْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاِْیمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»:
دو خصلت است که بهتر و بالاتر از آنها چیزى نیست:ایمان به خدا و سود رساندن به برادران.


بهتر از حیات و بدتر از مرگ
«خَیْرٌ مِنَ الْحَیاةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَیاةَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِکَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»:
بهتر از زندگى چیزى است که چون از دستش دهى، از زندگى بدت آید، و بدتر از مرگ چیزى است که چون به سرت آید مرگ را دوست بدارى.


کلید تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَیْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْکَذِبَ.»:
تمام پلیدى ها در خانه اى قرار داده شده و کلید آن دروغگویى است.


انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:
کسى که با خدا مأنوس باشد، از مردم گریزان گردد.

نظر خواهی...

آتشی که نمى سوزاند ابراهیم را و دریایى که غرق نمی کند موسى را
کودکی که مادرش او را به دست موجهاى نیل می سپارد تا برسد به خانه ی تشنه به خونش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند ، سر از خانه ی عزیز مصر در می آورد
آیا هنوز هم نیاموختی که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند و خدا نخواهد نمی توانند ؟
پس به تدبیرش اعتماد کن
به حکمتش دل بسپار

به او توکل کن و به سمت او قدمی بردار تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی

واما سوال امروز....


تا حالا چند بار به خدا توکل کردی و از ته دل ازش نا امید نشدی و یقین داشتی تا آخرش باهات هست؟؟؟ (توکلت زبونی نیوده منظورم اینه)

سن عاشقی پایین اومده!!!


{خاطرات یک سرباز بعثی}

یه پسر بچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم.

آوردنش سنگر من. خیلی کم سن و سال بود.

بهش گفتم: « مگه سن سربازی توی ایران هجده سال تمام نیست؟

سرش را تکان داد. گفتم: تو که هنوز هجده سالت نشده!

بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: »  شاید به خاطر جنگ ، امام خمینی کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما بچه ها شده و سن سربازی رو کم کرده؟ «

جوابش خیلی من رو اذیت کرد. با لحن فیلسوفانه ای گفت:

»سن سربازی پایین نیومده ، سن عاشقی پایین اومده. «


دعای روز پنج شنبه


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیاش همیشگى است‏


الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ اللَّیْلَ مُظْلِما بِقُدْرَتِهِ وَ جَاءَ بِالنَّهَارِ مُبْصِرا بِرَحْمَتِهِ وَ کَسَانِی ضِیَاءَهُ وَ أَنَا فِی نِعْمَتِهِ اللَّهُمَّ فَکَمَا أَبْقَیْتَنِی لَهُ فَأَبْقِنِی لِأَمْثَالِهِ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لا تَفْجَعْنِی فِیهِ وَ فِی غَیْرِهِ مِنَ اللَّیَالِی وَ الْأَیَّامِ بِارْتِکَابِ الْمَحَارِمِ وَ اکْتِسَابِ الْمَآثِمِ وَ ارْزُقْنِی خَیْرَهُ وَ خَیْرَ مَا فِیهِ وَ خَیْرَ مَا بَعْدَهُ وَ اصْرِفْ عَنِّی شَرَّهُ وَ شَرَّ مَا فِیهِ وَ شَرَّ مَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ إِنِّی بِذِمَّةِ الْإِسْلامِ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ عَلَیْکَ وَ بِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَسْتَشْفِعُ لَدَیْکَ ، 


سپاس خداى را که شب تاریک را با قدرت خود برد و روز روشن را به رحمتش آورد و لباس پرفروغ‏ آن را درحالیکه قرین نعمتش بودم بر تن من کرد،خدایا!همچنان‏که مرا براى این روز نگاه داشتى براى امثال آن نیز پابرجا بدار و بر پیامبر اسلام محمّد و خاندان او درود فرست و مرا در این روز و شبها و روزهاى دیگر به فاجعه انجام گناهان مبتلا مساز،خیر این روز و و خیر آنچه در آن است،و خیر بعد از این روز را روزیام گردان و شرّ این روز و شرّ آنچه در آن است و شرّ بعد از آن را از من دور ساز.خدایا!من با گردن نهادن به دین اسلام به سوى تو وسیله میجویم و با حرمت نهادن به قران بر تو اعتماد میکنم،و دوستى محمّد،بنده برگزیده است که(درود خدا بر او و خاندانش باد)نزد تو شفاعت میطلبم،


فَاعْرِفِ اللَّهُمَّ ذِمَّتِیَ الَّتِی رَجَوْتُ بِهَا قَضَاءَ حَاجَتِی یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ اقْضِ لِی فِی الْخَمِیسِ خَمْسا لا یَتَّسِعُ لَهَا إِلا کَرَمُکَ وَ لا یُطِیقُهَا إِلا نِعَمُکَ سَلامَةً أَقْوَى بِهَا عَلَى طَاعَتِکَ وَ عِبَادَةً أَسْتَحِقُّ بِهَا جَزِیلَ مَثُوبَتِکَ وَ سَعَةً فِی الْحَالِ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ وَ أَنْ تُؤْمِنَنِی فِی مَوَاقِفِ الْخَوْفِ بِأَمْنِکَ وَ تَجْعَلَنِی مِنْ طَوَارِقِ الْهُمُومِ وَ الْغُمُومِ فِی حِصْنِکَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ تَوَسُّلِی بِهِ شَافِعا یَوْمَ الْقِیَامَةِ نَافِعا إِنَّکَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ 


پس بار خدایا پیمانى که روا شدن حاجتم را به آن امید بسته‏ام به حساب اور،اى مهربان‏ترین مهربانان!بار خدایا در روز پنجشنبه پنج حاجت‏ مرا برطرف نما،که آنها را جز کرم تو گنجایش و جز نعمتهاى تو طاقت ندارد:سلامتى که با آن براى انجام‏ طاعتت نیرو گیرم و عبادتى که با آن سزاوار پاداش فراوان تو گردم،و گشایشى در حال،من با روزى حلال‏ و اینکه به من با امن خویش در هنگامه‏هاى ترس امنیت دهى،و از هر غم و اندوه کوبنده در دژ استوار خویش پناهم‏ دهى،بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و چاره‏جوییام را بوسیله او شفیع سودمندى برایم در روز قیامت‏ قرار ده،به یقین تو مهربانترین مهربانانى.

میگن: موجیه !!!! دیوونه است !!!!


میگن : موجیه ! دیوونه است ! باید ازش دور شد .
باید قرصهاشوسر موقع به خوردش داد 


میگن : موجیه! باید دست و پاش رو به تخت بست . بایدزندانیش کرد .  

میگن : موجیه ! امیدی بهش نیست ! عقل درست حسابی نداره . 

باید از عاقل ها دورش کرد باید مراقب بود به عقلا !!! آسیب نزنه .   
 

میگن :موجیه ! باید بهش برق وصل کرد اصلا باید خشکش کرد وبه دیوار زدش !   

میگن : موجیه ! کی اصلا بهش گفت بره جبهه بره جنگ بره جلو گلوله 

میگن : موجیه ! یهو اینقدر مهربون میشه گول نخوریا قاطی که کنه نمیشه نیگه داشتش 

میگن : موجیه ! خطی بوده راستی یا چپیشو نمیدونن 

میگن : موجیه ! خطر سازه  بحران آفرینه باید دورش کرد از آدما  

میگن : موجیه !  

میگه کی ؟ 

میگن : نمیدونم یادم نیست
  

میگم :  
موجیه ! همون که فراموش شده همون که جامونده از قافله همون که هر شب خواب شب عاشورا رو میبینه 

همون که عاشقه...

حالا فهمیدی کی رو دارم میگم؟با توام همونی که داری الان این مطلب رو میخونی


 من و تویی که اسممون رو گداشتیم بچه مذهبی براشون چیکار کردیم تا حالا؟؟؟؟


شهید عباس بابایی


دوری از گناه :

شوهر خواهر شهید بابایی می گفت : تازه وارد دانشکده ی نیروی هوایی شده بود که یک روز با من تماس گرفت،و گفت:«فلانی لطفا بیا تهران،کار واجبی دارم» نگران شدم،مرخصی گرفتم و رفتم تهران.

به دانشکده که رسیدم رفتم آسایگاه پیش عباس،بعد از احوال پرسی گفت :«شما مسئول آسایشگاه مارو میشناسی ؟ بی زحمت بورو راضیش کن تا منو از طبقه دوم بیاره طبقه اول.گفتم:قضیه چیه عباس ؟ تو که یک سال بیشتر اینجا نیستی! گفت:«می دونی چیه؟ راستش آسایشگاهمون به آسایشگاه خانوما دید داره! نمیخوام به گناه بی افتم »

وقتی قضیه رو به مسئول آسایشگاه گفتم،خندش گرفت و گفت:طبقه دوم کلّی طرفدار داره! باشه به خاطر شما میارمش پایین.

دوری از گناه بخاطر رضای خدا


شیخ رجبعلی خیاط :

چشمت به نامحرم می افتد
اگر خوشت نیاید که مریضی
اما اگر خوشت آمد فورا چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو :
یا خیر حبیب و محبوب …
یعنی : خدایا من تو را می‌خواهم ، اینها چیه ؟ اینها دوست داشتنی نیستند …

 

واما سوال امروز


تا حالا چند بار بخاطر رضای خدا و خشنودی امام زمان به نامحرم نگاه نکردی یا در کل از هر گناه دوری کردی؟؟؟؟

مرنج و مرنجان


بسم الله الرحمن الرحیم

 

اگر خواهی نرنجی در میان رنج و ناکامی

مرنجان و مرنج و هـر که رنجاند مرنجانش

 

حاج آقا دولابی فرمودند: لُبِّ اخلاق این دو چیز است: مرنج و مرنجان

آیت الله امجد فرمودند: کلید حل بسیاری از مشکلات در زندگی این است که مرنج و مرنجان

 

از مرحوم حاج آقا مجتهدی نقل شد که میفرمودند: آقای آخوند از آقای نخودکی

خواست که او را موعظه کند. آقای نخودکی گفت:

مــــــــرنــــــــــج و مـــــــــرنجـــــــان

 

آقای آخوند گفت مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم. ولی مرنج یعنی چی؟ چطور میتوانم ناراحت نشوم؟ مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده چطور میتوانم نرنجم؟!

آقای نخودکی گفت: علاج ، آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی رنجی. اگر ما خودمان را دارای عزت و مقام خاصی در این دنیا ندانیم و خودمان را در برابر خداوند هیچ بدانیم دیگر هیچگاه از سخن دیگران ناراحت نمی شویم.

تأکیدا همچنین عارف کامل مرحوم آقای حاج اسماعیل دولابی نیز فرمود:

 

«خلاصه و لبّ اخلاق در دو کلمه است : مرنج و مرنجان»

 

آری عزیزان... تمامی رنجیدن ها برگرفته از منیّت انسان می باشد. البته رنجیدن هایی که به خاطر دین باشد و از دشمنان دین باشد ، اینگونه رنجیدن ها پاداش دارد.

اما بحث ما بر سر این گونه رنجیدن های متعارف و روزانه ما هست که از نزدیکترین افراد به مانند همسر ، پدر و مادر ، فرزند ، محارم ، فامیل ها ، دوستان و... به سادگی می رنجیم و...

خوب دقت کنید. اولین نقطه رنجیدن این است که در انسان حالتی پدید می آید که تمامی خوبی های طرف را فراموش می کنیم. یه خورده فکر کنید می بینید که تمامی این گفته ها را تجربه کردید.

بله... اول اینکه تمامی خوبی های طرف مقابل را فراموش خواهید کرد.

دوم اینکه احساس بُعد روحی نسبت به طرف مقابل در شما به وجود می آید. یعنی نمی توانید تحملش کنید و دوست دارید که از او دور شوید.

سوم اینکه هر چه معنویت داشته باشید ، در یک لحظه پَر...

امتحان کنید... از یکی که می رنجید ، بعدش برید و نماز بخونید... آیا حال درست دارید؟؟؟

چهارم که بسیار خطرناک است اینکه عزیزان گفتند هر قدر که رنجیدن انسان از دیگران زیاد باشد ، منّیت او هم به همان اندازه زیاد است. یعنی درجه منیّت انسان ، میزان رنجیدن او از دیگران و یا وقایع است.

حال بنگریم که با چه موضوعی بس عجیب و خطرناک روبرو هستیم!!!

جناب شیخ رجبعلی رحمت الله علیه فرمودند که روزی با کسی که تازه در مسجد نماز خونده بود مواجه شدم و دیدم که نوری زیبا اطرافش را فرا گرفته. اما این شخص به محض رسیدن به در مسجد ، با یکی بگو مگو کرد و فورا آن نور از او زایل شد!!!

باید دانست که رنجیدن به مانند یک لجن زار است برای سالک الی الله!!!

دعای روز چهارشنبه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیاش همیشگى است


الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ لِبَاسا وَ النَّوْمَ سُبَاتا وَ جَعَلَ النَّهَارَ نُشُورا لَکَ الْحَمْدُ أَنْ بَعَثْتَنِی مِنْ مَرْقَدِی وَ لَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَدا حَمْدا دَائِما لا یَنْقَطِعُ أَبَدا وَ لا یُحْصِی لَهُ الْخَلائِقُ عَدَدا اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ أَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّیْتَ وَ قَدَّرْتَ وَ قَضَیْتَ وَ أَمَتَّ وَ أَحْیَیْتَ وَ أَمْرَضْتَ وَ شَفَیْتَ وَ عَافَیْتَ وَ أَبْلَیْتَ وَ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَیْتَ وَ عَلَى الْمُلْکِ احْتَوَیْتَ أَدْعُوکَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِیلَتُهُ وَ انْقَطَعَتْ حِیلَتُهُ وَ اقْتَرَبَ أَجَلُهُ ،
ستایش خداى را که شب را جامه و خواب را مایه آرامش و روز را زمینه تکاپو قرار داده،ستایش تنها تو را سزاست که مرا از خوابگاهم برانگیختى و اگر میخواستى خوابم را جاودان میساختى،ستایش دائم که هرگز پایان نیابد،و سپاس‏ بیکران که آفریدگان از شمارش آن ناتوانند،خدایا!ستایش تنها شایسته توست که آفریدى و سامان دادى و اندازه مقرر نمودى و فرمان دادی و میراندى و زنده کردى و بیمار نمودى و درمان کردى و بهبودى عنایت فرمودى و فرسوده ساختى و بر عرش هستى استیلا یافتی و بر فرمانروایى جهان چیره گشتى،تو را می خوانم همچون کسی که وسیله‏اش ناکارا گشته و رشته چاره‏اش گسسته‏ و اجلش نزدیک شده


وَ تَدَانَى فِی الدُّنْیَا أَمَلُهُ وَ اشْتَدَّتْ إِلَى رَحْمَتِکَ فَاقَتُهُ وَ عَظُمَتْ لِتَفْرِیطِهِ حَسْرَتُهُ وَ کَثُرَتْ زَلَّتُهُ وَ عَثْرَتُهُ وَ خَلُصَتْ لِوَجْهِکَ تَوْبَتُهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لا تَحْرِمْنِی صُحْبَتَهُ إِنَّکَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ اقْضِ لِی فِی الْأَرْبَعَاءِ أَرْبَعا اجْعَلْ قُوَّتِی فِی طَاعَتِکَ وَ نَشَاطِی فِی عِبَادَتِکَ وَ رَغْبَتِی فِی ثَوَابِکَ وَ زُهْدِی فِیمَا یُوجِبُ لِی أَلِیمَ عِقَابِکَ إِنَّکَ لَطِیفٌ لِمَا تَشَاءُ
و آرزویش در دنیا کاستى یافته و سخت بر رحمت تو نیازمند گشته و حیرتش بر اثر کوتاهى فزونى یافته و لغزش و افتادنش بسیار گشته و بازگشتش به سوى تو خالص شده است،پس بر محمّد خاتم‏ پیامبران و بر خاندان پاکیزه و پاک‏ نهاد او درود فرست،و شفاعت محمّد(درود خدا بر او و خاندانش باد)را روزیام فرما و از همنشینى با او محرومم مساز،همانا تویى مهربان‏ترین مهربانان،خدایا!در چهارشنبه‏ چهار حاجت مرا روا ساز،نیرویم را در طاعت خود و نشاطم را در بندگى خویش،و رغبتم را در پاداشت و بی رغبتیام را در آنچه که موجب عذاب دردناک توست قرار ده،همانا آنچه را بخواهى لطف میفرمایى.


شهادت را فقط به اهل درد می دهند...

..."جداً خیلی باید به شهدا جواب بدیم"...

یکی از سوالاتشونم اینه که شما که نتونستید دیگران رو درست کنید

...."حداقل خودتون رو درست می کردین"....

 ما نمی تونیم خودمون رو درست کنیم؟

اگه می تونیم پس چرا کاری نمی کنیم؟

تاکی باید منتظر تغییر بمونیم؟

تاکی..........؟!

نظر خواهی ...

دوستان سلام به وبلاگ خودتون خوش اومدید

از امروز میخوام هر روز ی سوال کنم ونظرتونو بپرسم و دوس دارم جواب بدید هر چند کوتاه اگر هم سوالاتم بد بود بگید ادامه ندم ممنون

و اما سوال امروز

1- روزی چند بار از ته دل خدا را شکر می کنید و واقعا ازش سپاسگذار هستید و چرا؟

نامه ای به حق ...




امروز را چند خطی می نویسم و

تو ای خداوندگارم

 گنجایش پایین فهم مرا ازدرک حقایق ببخش!!!!

وبه حرفهایم گوش بسپار.

خدایا توازدشواری زندگی وانسان بودن آگاه بودی

ومی دانستی اززجر غصه خوردن

ازحس تلخ جدایی هم آگاه بودی

می دانستی که ضعیفم وزود شکسته می شوم

می دانستی که گذشته برنمی گردد وفقط خاطرات تلخش رابه جای می گذارد

خدایا می دانستی که اگر ضعف ایمان داشته باشم سختی ها مرا ازتو دور می کند وشاید هم جدا

می دانستی که پاهایم زود خسته می شوند،نفسم بریده می شود وطاقتم طاق..

ومی دانستی که ممکن است  بنده ی ناشکر توباشم

خدایا توما رادوست داشتی وداری ولی چه دوست داشتن عجیبی

دوست داشتنت هم یگانه است ومانندش را دراین عالم نمی یابم

ولی با این همه بازمرا آفریدی............

دعای روز سه شنبه


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی اش همیشگى است‏


الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الْحَمْدُ حَقُّهُ کَمَا یَسْتَحِقُّهُ حَمْدا کَثِیرا وَ أَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلا مَا رَحِمَ رَبِّی وَ أَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ الَّذِی یَزِیدُنِی ذَنْبا إِلَى ذَنْبِی وَ أَحْتَرِزُ بِهِ مِنْ کُلِّ جَبَّارٍ فَاجِرٍ وَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ وَ عَدُوٍّ قَاهِرٍ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ جُنْدِکَ فَإِنَّ جُنْدَکَ هُمُ الْغَالِبُونَ وَ اجْعَلْنِی مِنْ حِزْبِکَ فَإِنَّ حِزْبَکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ،

ستایش خداراست و سپاس برازنده او آنچنان‏که شایسته حضرت اوست،ستایشى بسیار و به او پناه میبرم از شر نفسم چه نفس همانا به زشتى بسیار فرمان مى دهد جز آنکه پروردگارم رحم کند،و به خدا پناه میبرم از گزند شیطانى که گناه بر گناهم‏ می افزاید،و به قدرت او از هر گردنکش نابکار و پادشاه ستمکار و دشمن قهّار،دورى میجویم،خدایا مرا از سپاهیانت قرار ده،چرا که همانا تنها سپاه تو پیروز است،و مرا از حزب خود قرار ده که تنها حزب تو رستگار است


وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَوْلِیَائِکَ فَإِنَّ أَوْلِیَاءَکَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِی دِینِی فَإِنَّهُ عِصْمَةُ أَمْرِی وَ أَصْلِحْ لِی آخِرَتِی فَإِنَّهَا دَارُ مَقَرِّی وَ إِلَیْهَا مِنْ مُجَاوَرَةِ اللِّئَامِ مَفَرِّی وَ اجْعَلِ الْحَیَاةَ زِیَادَةً لِی فِی کُلِّ خَیْرٍ وَ الْوَفَاةَ رَاحَةً لِی مِنْ کُلِّ شَرٍ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ ،

و هم از دوستانت قرارم ده که بر دوستانت ترسى نیست و اندوهگین نمیشوند،خدایا دینم را برایم سامان ده که آن وسیله در امان بودن و دورى من از گناه است و آخرتم را آباد ساز که آنجا خانه پایدار من و گریزگاهم‏ از همسایگى دون‏صفتان است و زندگى را برایم زمینه افزونى در هر خیر و مرگم را برایم آرامش از هر گزندى قرار ده،بار خدایا بر محمّد خاتم پیامبران


وَ تَمَامِ عِدَّةِ الْمُرْسَلِینَ وَ عَلَى آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ أَصْحَابِهِ الْمُنْتَجَبِینَ وَ هَبْ لِی فِی الثُّلَثَاءِ ثَلاثا لا تَدَعْ لِی ذَنْبا إِلا غَفَرْتَهُ وَ لا غَمّا إِلا أَذْهَبْتَهُ وَ لا عَدُوّا إِلا دَفَعْتَهُ بِبِسْمِ اللَّهِ خَیْرِ الْأَسْمَاءِ بِسْمِ اللَّهِ رَبِّ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ أَسْتَدْفِعُ کُلَّ مَکْرُوهٍ أَوَّلُهُ سَخَطُهُ وَ أَسْتَجْلِبُ کُلَّ مَحْبُوبٍ أَوَّلُهُ رِضَاهُ فَاخْتِمْ لِی مِنْکَ بِالْغُفْرَانِ یَا وَلِیَّ الْإِحْسَانِ

و کامل‏ کننده شمار رسولان و بر خاندان‏ پاک و پاکیزه او و بر یاران برگزیده‏اش درود فرست و در روز سه ‏شنبه سه حاجتم را روا کن:گناهى برایم مگذار جز آنکه بیامرزى و نه اندوهى جز آنکه را برطرف سازى و نه دشمنى جز آنکه دور گردانى،به نام خدا که بهترین‏ نامهاست،به نام خدا پروردگار زمین و آسمان،دورى هر ناخوشایندى را که ابتدایش خشم خداست،و نیل به هر محبوبى را که آغازش رضاى اوست خواستارم،پس از سوى خود سرانجام را به آمرزش پایان ده اى سرچشمه نیکى.

حواست باشد ...



"برادرم"خواهرم"حواست باشد....

داریم جایی "زنـدگـــی" میکنیم کـه:

هَرزگی "مـُـــــد" اســت (!)

بی آبرویــی " کلاس" اســـت (!)

مَســـــتی دود " تَفـــریــح" اســـت (!)

رابطه با نامحرم "روشــن فکــری" اســت (!)

گــُـرگ بــودن رَمـــز "مُوفقیت" اســـت (!)

بی فرهنگی "فرهنگ" است(!)

پشت به ارزش ها واعتقادات کردن نشانه "رشد ونبوغ" است (!)

و......................

خدایا ممنون که نه باکلاسم نه روشنفکر ونه... فقط تو رو میخواهم و بس

و تو ای همسنگر

مواظب باش

التماس

هم قد گلوله توپ بود
گفتن : چه جوری اومدی اینجا ؟
گفت : با التماس !
گفتن : چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری ؟
گفت : با التماس !
به شوخی گفتن میدونی آدم چه جوری شهید میشه ؟
لبخندی زد و گفت : با التماس !
وقتی تکه های بدنشو جمع میکردن ، فهمیدم چقدر برای شهادت التماس کرده

به مردم بد بین نباش


اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی
فردا به آن چشم نگاهش نکن،
شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی.


توضیح: این جمله عمدتاً به حضرت علی (ع) و به عنوان بخشی از عهدنامه مالک اشتر نسبت داده شده است. در عهدنامه مالک قطعاً چنین جمله ای نیست و هنوز هم منبع موثقی که نشان دهد این جمله از حضرت بوده است پیدا نشده است


لحظه ی خوشبختی



از گنه دم به دمم آتش طوفنده شدم

هم شدم از تؤبه خجل، هم ز تو شرمنده شدم

صاحب من! خالق من! داور من! یاور من!

حیف تو را داشتم و غیر تو را بنده شدم

تا خدا هست جایی برای نا امیدی نیست

عشق در خانواده

مردی با خود زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن

یه سار شروع به خواندن کرد ! اما مرد نشنید

مرد فریاد برآورد خدایا با من حرف بزن.......

آذرخش در آسمان غرید ، اما مرد اعتنایی نکرد

مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت : تو کجایی ؟؟؟؟

بگذار تو را ببینم ......

ستاره ای درخشید، اما مرد ندید

مرد فریاد کشید " خدایا یک معجزه به من نشان بده " .....

کودکی متولد شد و اما مرد باز توجهی نکرد

مرد در نهایت یاس فریاد زد: خدایا خودت را به من نشان بده و بگذار تو را ببینم .....

از تو خواهش می کنم ......

پروانه ای روی دست مرد نشست و او پروانه را پراند و به راهش ادامه داد .....

ما خدا را گم می کنیم ......

در حالی که او در کنار نفس های ما جریان دارد ......

خدا اغلب در شادی های ما سهیم نیست ......

عشق

تا به حال چند بار خوشی هایت را آرام و بی بهانه به او گفته ای ؟؟

تا به حال به او گفته ای که چقدر خوشبختی ؟؟؟؟؟؟

که چقدر همه چیز خوب است ؟؟؟؟

که چه خوب که او  هست ؟؟؟

خدا همراه همیشگیه سختی ها و خستگی های ماست

زمانی که خسته و درمانده به طرفش می رویم

خیال می کنیم تنها زمانی که به خواسته خود برسیم او ما را دیده و حس کرده اما ............

گاهی بی پاسخ گذاشتن برخی خواسته های ما نشانگر لطف بی اندازه او به ماست

خورشید را باور دارم حتی اگر نتابد

به عشق ایمان دارم حتی اگر آن را حس نکنم

به خدا ایمان دارم حتی اگر سکوت کرده باشد ...

تا خدا هست، جایی برای نا امیدی نیست

(خدایا حتی یک آن ما را به حال خود وامگذار)

«امان ز لحظه‌ی غفلت که شاهدم باشی یا بن الحسن»

حاج امین در خانه را کاملا باز کرد. تاکسی‌اش را از خانه بیرون آورد. به خیابان اصلی رفت . با حرکت آرام به کناره‌ی خیابان نگاه می کرد و مسافران را سوار می کرد. مسافرِ اول پیاده شد و گفت : آقا ! چقدر باید بدهم ؟
حاج امین به بالای شیشه‌ی جلو نگاهی کرد و زیر لب چیزی گفت. بعد به مسافر رو کرد و گفت: 100 تومان
تاکسی پولش را گرفت و حرکت کرد. اندکی بعد، مسافر دوم گفت: «آقا اینجا پیاده می شم. چقدر می شه؟
دوباره حاج امین به بالای شیشه‌ی جلو نگاهی کرد و باز زیر لب چیزی گفت. بعد رو به مسافر گفت: 125 تومان
مسافر از قیمت منصفانه اش تعجب کرد. آرام به شیشه‌ی جلو نگاهی کرد. روی کاغذ ساده‌ای با خط زیبا نوشته بود:

«امان ز لحظه‌ی غفلت که شاهدم باشی یا بن الحسن»


حنای توبه


دارد حنای توبه و شرمی که داشتم |

پیشت عزیز فاطمه بی رنگ می شود |

با هر گناه فاصله می گیرم از شما |
کم کم وجب وجب، دو سه فرسنگ میشود.

 

وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود
شیطان دوباره دست به نیرنگ می شود

نقشه کشیده است مرا دشمنت کند
با لشگر گناه هماهنگ می شود

دارد حنای توبه و شرمی که داشتم
پیشت عزیز فاطمه بی رنگ می شود

با هر گناه فاصله می گیرم از شما
کم کم وجب وجب، دو سه فرسنگ میشود

اشکم چه شد؟! به جان تو باور نداشتم
روزی دلم ز فرط حسد سنگ می شود

آقا ببخش، بسکه سرم گرم زندگیست
کمتر دلم برای شما تنگ می شود

معنی انتظار

انتظار فرج معنایش این نیست که انسان بنشیند، دست به هیچ کاری نزند، هیچ اصلاحی را وجهه همت خود نکند، صرفا دل خوش کند به این که ما منتظر امام زمان علیه السلام هستیم. این که انتظار نیست. انتظار، انتظار چیست. انتظار دست قاهر قدرتمند الهی ملکوتی است که باید بیاید به وسیله خود همین انسانها، با کمک همین انسانها، سیطره ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگی مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند، انسانها را بنده واقعی خدا بکند. آماده باید بود برای این کار.

                                                                                                                  سید علی خامنه ایی



سربازان امام زمان عج ( شهید محمود کاوه )

 


بچه ها را جمع کردن توی میدان صبحگاه پادگان؛ قرار بود آیت ا... موسوی اردبیلی برایمان سخنرانی کنند. لابلای صحبت هایشان گفتند: امام فرمودند، من به پاسدارها خیلی علاقه دارم، چرا که پاسدارها سربازان امام زمان (عج) هستند. کنار محمود ایستاده بودم و سخنرانی را گوش می دادم. وقتی آیت ا... اردبیلی این حرف را گفتند، یک دفعه دیدم محمود رنگش عوض شد؛ بی حال و ناراحت یک جا نشست مثل کسی که درد شدیدی داشته باشد. زیر لب می گفت:"لا اله الا الله" تا آخر سخنرانی همین اوضاع و احوال را داشت. تا آن موقع این جوری ندیده بودمش. از آن روز به بعد هر وقت کلاس می رفت، اول از همه کلام امام را می گفت، بعد درسش را شروع می کرد. می گفت: اگر شما کاری کنید که خلاف اسلام باشد، دیگه پاسدار نیستید، ما باید اون چیزی باشیم که امام می خواد.


یا صاحب الزمان...

تمام راه ظهور تو با گنه بستم

دروغ گفته ام آقا که منتظر هستم

کسی به فکر شما نیست راست می گویم
دعا برای تو بازیست راست می گویم

اگرچه شهر برای شما چراغان است
برای کشتن تو نیزه هم فراوان است

من از سرودن شعر ظهور می ترسم
دوباره بیعت و بعدش عبور می ترسم

من از سیاهی شب های تار می گویم
من از خزان شدن این بهار می گویم

درون سینه ما عشق یخ زده آقا
ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا

کسی که با تو بماند به جانت آقا نیست
ب برای آمدن این جمعه هم مهیّا نیست


سربند یا زهــــــــرا

پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو میکرد …
پرسیدم : دنبال چی میگردی ؟
گفت :
سربند یا زهرا !
گفتم : یکیش رو بردار ببند دیگه ، چه فرقی داره ؟

گفت : نه ! آخه من مادر ندارم



شهید گمنام

گفتند شهید گمنامه ، پلاک هم نداشت ، اصلا هیچ نشونه ای نداشت ؛ امیدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه …
نوشته بود : “اگر برای خداست ، بگذار گمنام بمانم”

فاتحه شهدا برای ما

.
ای شهدا برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده


مولا جان شرمنده ایم

ای باران ...

بـــــبـــــــــــار ....

بـــــــبـــــــــــــــــــــــــار بـــــــــــــــاران ...

بـــــــبـــــــــــــــــــار که دیــر بـــاریـــدی ...

بــــــــــبـــــــــــــــار که 1374 ســـــــــال پـیــــــــش بـاید مـی بـاریـدی !

کنـــــــون چه مـــی بـاری ؟؟؟

آب ؟؟؟

نــــه !

خـــــــــون ببــــــــــار ...

خـــــــــــون ببــــــــــار که هـرچه هم بباری ؛

باز هم باید شــرمنده شوی

شرمنده ی کبودی لب های اصـغـر ...

شرمنده ی آه بانوی دو عالم ...

شرمنده ی علی اکبــرِ حسین (ع) ...

شرمنده ی بانوی سه ساله ...

شرمنده ی آن ماه بنی هاشم ...

شرمنده ی قـاســمِ حسن (ع) ...

شرمندی عون و عبدا... ِ زینب (س) ...

شرمنده ی علـــی ...

شرمنده ی حسیـن ...

                        شرمنده ام