شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

نماز

عجله کن . . . الانه که یـار ♡❤ صدات کنه . . .
زود از پای سیستم پاشو وضو بگیر، این کتیبه رو هم بپسند و داغ کن دوستات ببینن اونام بلند شن برن نماز . متن کتیبه رو هم بخون تا دلت آماده بشه برای نماز
♥•٠·˙
خودت را گُم کن !
بگذار هیچ نقشی از تو بر زمین نماند.
بال هایت را باز کن ... به سوی معبود حقیقی پرواز کن،
از او بخواه گاهی مواقع اختیار را از دست تو گرفته و به جایت تصمیم بگیرد،
وقتی صدای ناله هایت به عرش کبریا رفت و قلبت تپید،
قطرات اشک در چشمان زیبایت حلقه زد ،
آن هنگام که در گفتن "ایاک نعبد و ایاک نستعین"، دلت شکست و صدایت لرزید،
بدان که گوشی را برداشته است و بشارت می دهد بنده به من بگو چه می خواهی تا دعایت را اجابت نمایم.
بدان که اگر به صلاح تو باشد همه چیز به تو عنایت می کند.
♡❤
آیت الله بهجت:
اگر در همان الله اکبر شخص متوجه باشد که دارد چه کار می کند ...
دیگر لازم نیست که تا آخر نماز خیلی زحمت بکشد.

به آن مقدار از نماز که دست خودتان است توجه کنید، بقیه نماز را خدا خودش درست می کند.

گنهکارم خدایا

خجالت میکشم یارا

گنه کردم درین ظلمت 

گنهکارم خدایا 

دست من بستست 

خدایا مگر جز تو خدایی میتوانم داشت

مگر جای به جز درگاه خوبت میتوانم رفت

خدایا من گنهکارم 

بدین درگاه روی آرم 

خدایا من گنهکارم 

همان باری که دل را باختم

بر بنده ای نا چیز 

همان باری که لبخندی مرا مدهوش خویشش کرد 

همان باری که در تنهایی خویشم به جز از تو خواستم

همان باری که قلبم از خنده اش لرزید 

همان باری که گفتم بی هوا دوستت دارم 

همان بار من گنه کردم

گنه کردم که دیدم غیر تو

هستیه من هستم کجایی

من همه خاکم خدای من بیا پیشم 

که مستم از غرور و نا خوشم در درگه معبود عزیزم

خدایا خسته ام 

باز آمدم دستم بگیری

مرا در پیش خود بنشانی و اشکم بگیری 

خدایا بی تو من تنها و نالانم

به جز پروردگار خویش ندارم هیچ معبودی 

نیم مشکر نیم کافر ولکین سخت سهل انگار م 

نمیخوام کنم تکذیب تو یارب 

خدایا من به جان مادرم دوست میدارم تورا

اما پریشانم 

بگیر این دست کوچک را به روی قلب مهربانت بگذار 

بگذار صدای قلب مهربانت نویدی از عشق باشد مرا 

یارب

دو دستم را بگیرو و از خودت مرهان مرا

مرحم قلبم بشو یارب

بیا پیشم بدون تو کجا مانم

خدایا سرزمینت کوی عشاقت همه مال خودت 

میشود تو ای خودت مال من باشی عزیزم؟

خدایا دست من دامان تورا میجوید 

رهایش مکن


ماجرای سه بی گناه



یه شب سه نفر برای خوش گذرونی میرن بیرون .... و حسابی مشروب میخورن و مست میکنن ... فرداش وقتی بیدار میشن توی زندان بودن ...

در حالی که هیچی یادشون نمیومده اینو میفهمن که به اعدام روی صندلی الکتریکی محکوم شدن ....

نوبتِ نفر اول میشه که بشینه روی صندلی. وقتی میشینه میگه : من توی دانشگاه , رشته خداشناسی خوندم و به قدرت بی پایان خدا اعتقاد دارم .... میدونم که خدا نمیذاره آدم بیگناه مجازات بشه ....

کلید برق رو میزنن ... ولی هیچ اتفاقی نمیفته ....

به بی گناهیش ایمان میارن و آزادش میکنن ...

نفر دوم میشینه روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه حقوق خوندم ....

به عدالت ایمان دارم و میدونم واسه آدم بی گناه اتفاقی نمیفته ...

کلید برق رو میزنن و هیچ اتفاقی نمیفته ...

به بی گناهی اون هم اعتقاد میارن و آزادش میکنن ....

نفر سوم میاد روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه , رشته برق درس خوندم و به شما میگم که وقتی این دو تا کابل به هم وصل نباشن هیچ برقی وصل نمیشه به صندلی

پیری

آدمها وقتی پیر میشن اخلاقشون هم شبیه بچه ها میشه بهانه گیر تر میشن و کمی هم بد اخلاق تر ...

این اقتضای سن اونهاست

لطفاً از اونها فاصله نگیرید و تنهاشون نگذارید

یه همچین روزای سراغ ما هم میان

روزهای تنهایی ...

روزهای نا امیدی ...

روزهای غم انگیز و پاییزی ...

اونها احتیاج به کمک دارن تا به سلامت بتونن  از این مسیر و مرحله  عبور کنند

اگه یه روزی یه جایی با یه کسایی تصمیم گرفتی عزیز سالخورده ای رو ببری خانه سالمندان...

و بهونه تون هم اینه که اینجوری برای خودش بهتره ...

چند روزی یک چمدون کوچیک ببند و با وسایل ضروری زندگی برو تو همون خانه سالمندان ...

تک و تنها بدون هیچ وسیله ی ارتباطی ...

وقتی تو نمی تونی از اون چه انتظاری داری ...

برای ما هم روزی میاد که پیر و سالخورده میشیم و خیلی از کارهامون رو نمی تونیم انجام بدیم و حتی ممکنه دچار بی اختیاری بشیم و خودمونو کثیف کنیم ...

این دست ما نیست همونطور که نوزادی که خودشو کثیف میکنه دست خودش نیست

دوست من با سالخوردگان مهربون باش تا بعدها باتو مهربون باشن

دوست من تو معلم بچه هات هستی و از تو یاد خواهند گرفت

لطفن معلم خوبی باش

لطفن آماده روزهایی باش که دلنشین بودنش به تو بستگی داره ... روزهایی که به چشم برهم زدنی فرا میرسند ...

از توجهت ممنونم

بغض

گاهی دلت از سن و سالت می گیرد

میخواهی کودک باشی

کودکی به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد

و آسوده اشک می ریزد

بزرگ که باشی

باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی ...

« خوشا به حال جوانی که ... »

 پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:

خَیرُ اُمَّتی مَن هَدَمَ شَبابَهُ فی طاعَةِ اللّهِ، وفَطَمَ نَفسَهُ عَن لَذّاتِ الدُّنیا وتَوَلَّهَ بِالآخِرَةِ، إنَّ جَزاءَهُ عَلَى اللّهِ أعلى مَراتِبِ الجَنَّةِ؛

بهترینِ امّت من کسى است که جوانی‌اش را در فرمانبرى از خداوند، سپرى کند و خود را از خوشی‌هاى دنیا وا‌گیرد و شیفته آخرت باشد. به‌راستى که پاداش او نزد خداوند، برترین جایگاه بهشت است.

دنیا

عاقبت مَن ها در این دنیا ؛

همه مِنها می شوند ...

مِنهای جوانی

مِنهای زیبایی

مِنهای مقام

مِنهای قدرت

مِنهای دارایی

مِنهای مادیات

مِنهای قوم و خویش

مِنهای سلامتی

و مِنهای حیات دنیوی .

آری عاقبت مَن ها همه

منهای منهای منها میشوند ...

جز نیکی و بدی هایمان.

آری برادر ،

فصل هجوم " مِنها " ها

به " مَن ها"  ها ست ...

کلها را بگذار جزها دریاب .


جملات زیبا گیله مرد

عشق من و دیگران (3)



بسم رب شهدا و الصدیقین..

من آنروز در هنگام عملیات ، در گوشی  بیسیم ، یا زهرا(س) و یا حسین(ع)  می گفتم و بعضی ها امروز در گوشی خود ،از نفس ، عشق ، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!

 

  من آنروز در خط ، یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور ، زیبایی و عزت کرده و شکر خدا می گفتم ،  بعضی ها امروز لباس های رنگارنگ خارجی و صورتی تزئین شده اما  خود انگاره ای زشت  که هیچگاه با تغییر مد ،از خودشان راضی نمی شوند !

 

من آنروز با ذکر استغفرالله وقت می گذراندم و بعضی ها امروز  با دگمه های بیجان موبایل برای اس ام اس های عاشقانه جدید  و یا کلیدهای کیبورد برای ارسال پی ام های عمومی دعوت به دوستی با نامحرمان در چت روم ها !

رهنمودهای اخلاقی حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی (رحمة الله علیه)(1)


برای دلتان درب بسازید

چقدر خوب است که انسان طالب موعظه باشد یا کسی آدم را موعظه کند. وقتی خدمت عالم بزرگ و نورانی می رسید، تقاضای موعظه کنید.

نجاری خدمت آیت الله اراکی رسید و تقاضای موعظه کرد. آقا فرمودند: "چه کاره ای؟" گفت: "نجارم". فرمودند:"برای دلت درب ساخته ای؟ اگر برای دلت درب نساختی، یک درب برای دلت بساز که غیر خدا به دلت راه پیدا نکند."

ما پیرمردها دیگر دلی برایمان نمانده، خوش به حال شما جوان ها! شما الان می توانید برای دلتان درب بسازید، درب آهنی ای بسازید که کسی نتواند وارد دل شما شود. کسانی که سن شان بالا رفته، دیگر زمین دلشان خراب است، البته نه کسانی که خوب هستند و هدایت شدند، آنهایی که هدایت نشدند و شیطان پیشانی آنها را بوسیده است.

چون در روایت است آنهایی که چهل سال عمر کرده اند ولی با خدا ارتباطی برقرار نکرده اند، شیطان پیشانی شان را می بوسد و می گوید: "تو دیگر هدایت نمی شوی"

تا چهل سال امید است که انسان آدم شود، اگر چهل سال بگذرد هر چه به او بگویند مثل این است که به دیوار گفته اند و اثری ندارد. تا جوان هستید، نگذارید دلتان خراب شود.


الهی و رَبِّی مَن لی غَیرُک


پسرم! 

اکنون با تو که جوانی صحبت می کنم. باید توجه کنی که برای جوانان توبه آسان تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع تر می تواند باشد. در پیران هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خود بزرگ بینی بسیار افزون تر از جوانان است، روح جوانان لطیف است و انعطاف پذیر و آن قدر که در پیران حب نفس و حب دنیا است، در جوانان نیست. جوان می تواند با آسانی نسبی خود را از شر نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تأثیر واقع می شوند پیران نمی شوند. جوانان متوجه باشند و گول وسوسه های نفسانی و شیطانی را نخورند. مرگ به جوانان و پیران به یک گونه نزدیک است. کدام جوان می تواند اطمینان حاصل کند که به پیری می رسد و کدام انسان از حوادث دهر مصون است؟ حوادث روزانه به جوانان نزدیک تر است.


صحیفه امام(ره) ، ج16

تو انتخاب دوست دقت کن


سال اول دبیرستان بود .

صبح که می شد ، هم کلاسیهایش می آمدند دنبالش

و با هم می رفتند دبیرستان .

چند روز گذشت ، صبح زنگ درب خانه را زدند .

گفتم : (( پاشو ! دوستانت آمدند دنبالت . ))

گوشی آیفون را داد دستم و آهسته گفت : (( بگویید نیستم . ))

متعجب نگاهش کردم .

- ولی تو که هستی !؟

چشم به زمین دوخت .

دیگر نمی خواهم با آنها بروم .

آنها توی خیابان چشمشان دنبال دخترهای مردم است .

خاطره ای از زندگی : شهید سید محمدتقی مجتهد زاده

دعوت امام زمان عج


فرض کن حضرت مهدی (عج) به تو مهمان گردد...

ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟

باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟

خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت...داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟

حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟ با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران؟

می توان گفت تو را شیعه ی اثنی عشری؟