اگر کسی بخواهد ایمــــانش را حفــظ کند
حتی اگر شغلش پلیــــس امریکا هم باشد
حجابـــش را رعایت و نــمازش را می خواند
*******************************************
ای اهل ایمان ، شما ( ایمان ) خود را محکم نگاه دارید ، که اگر همه عالم
گمراه شوند و شما به راه هدایت باشید زیانی از(گمراهی) آنها به شما نرسد.
بازگشت همه شما به سوی خداست و همه شما را به آنچه کردید آگاه می سازد.
-----------------------مائده-105------------------------
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ
مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً
فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
چشمانت را محکم ببند...
چادر، زیباترین پوششی که حضرت زهرا س اینقدر برایش ارزش قائل است که گذرنامه کربلا صادر میکند!
چادرم! ای زینت و حجب و حیای من
ای بهترین لباس من
هر چه در دنیا لباس دوخته شود چون تو برایم زیبایی ندارد
چادرم، ای که نگاه نامحرمان بر تو احترام است
دوستت دارم
ان شاء الله از درآویختگان طوبی باشی
حجابت رو رعایت نمی کنی؟ .....
◄ چون هنوز بچه ام و تنها ۱۸ساله امه
چرا نماز نمی خونی؟.......
◄ چون هنوز بچه ام و تنها ۱۸ساله امه
چرا بانامحرم حرف می زنی؟ ........
◄ چون بچه هستم و تنها ۱۸ساله امه
◆ ....
◆ چرا و چون های زیادی...
◆ ولی یادمان باشد فاطمه هم تنها ۱۸سال داشت
✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·
دختری یک تبلت خریده بود.
پدرش وقتی تبلت را دید پرسید:
وقتی آنرا خریدی اولین کاری که کردی چی بود؟
گفت:
روی صفحه اش را با برچسب ضدخش پوشاندم و یک کاور هم برای جلدش خریدم.
پدر گفت:
کسی مجبورت کرد اینکار را بکنی؟
نه!
به نظرت با این کارت به شرکت سازنده ش توهین شد؟
نه پدر، اتفاقا خود شرکت توصیه میکند که از کاور استفاده کنیم.
چون تبلت زشت و بی ارزشی بود اینکار را کردی؟
اتفاقا چون دلم نمیخواهد ضربه ای بهش بخوره و از قیمت بیفته این کار را کردم.
کاور که کشیدی زشت شد؟
به نظرم زشت نشد ولی اگه زشت هم میشد، به حفاظتی که از تبلتم میکنه می ارزه.
پدر نگاه با محبتی به چهره دخترش انداخت و فقط یک جمله گفت...آفرین دختر گلم این یعنی حجاب.
پس حجاب حفاظت است، مصونیت است و محدودیت نیست
کـِـبریت را همــ بخواهی روشن نگــه داری
وقتی نسیمی می وزد آن را بین دستـــت پِــنــهان می کنی
اینجــــا در شهـــــــــــرِ مــا طـــوفانی به پــاست ...
چگونه خود را روشن نگه دارمــــ ؟!
کورشود آنکس که نمی تواند ببیند زیبایی بی نظیر در حجاب را !!
(!)تلویزیون آمد: .... خواب رفت!
بانوی محترم:
محرم نزدیک است
نمی گویم حسین را دوست بدار
نه اصلا
« لا اکراه فی الدین »
فقط به احترامش
شمشیر آرایشت را غلاف کن
گفتم:ببخشید چی واقعا؟!
گفت:واقعا شما بچه بسیجی ها از دخترای چادر به سر بیشتر از ما خوشتون میاد!
گفتم:بله
گفت:اگه آره، پس چرا پسرایی که از ما ها خوششون میاد از کنار ما که میگذرند محو ما میشن،
ولی همین خود تو و امثال تو از چند متری یه دختر چادری که رد میشیدفقط سر پایین میندازید و رد میشید!
گفتم: آره راست میگی، سر پایین انداختن کمه!
گفت:کمه؟ببخشید متوجه نمیشم؟
گفتم: برای تعظیم مقابل حجاب حضرت زهرا(س) باید زانو زد حقاکه سرپایین انداختن کمه آره تو راست میگی ...
بر گرفته از وبلاگ فراق مولا
رسول خدا(ص) از حضرت جبرئیل(ع) سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟ جبرئیل فرمود: بله. (یکی از آنجاهایی که فرشتگان میخندند) زمانی است که زن بیحجابی و بدحجابی میمیرد، و بستگان او را در قبر میگذارند و روی آن زن را با خشت و خاک میپوشانند تا بدنش دیده نشود. فرشتگان می خندند و می گویند: تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک میکرد و به گناه میانداخت(پدر و برادر و شوهرش و...از خود غیرت نشان ندادند) و او را نپوشاندند، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می پوشانند.
پیامبر (ص) پرسید : چه کسی را بیشتر از همه دوست داری ؟
شیطان گفت : کسی که با اخلاق و زبانش آرامش یک جامعه و خانواده را برهم میریزد!
حضرت فرمود : شکار تو چیست ؟
شیطان گفت : مردان چشم چران
پیامبر (ص) در ادامه از شیطان پرسید : دام تو چیست ؟
ابلیس گفت : موی بیرون ریخته زنان ! و ادامه داد
هر تار موی زن بیحجاب و بدحجاب دامی است برای یک مرد و
به تعداد تارهای موی زنان من دام دارم!
حضرت فرمود :مردم را از چه کاری باز میداری ؟
شیطان گفت : از کارهای خیر ! اما افرادی که با عالمان و صالحان
در ارتباط بوده و از عبادت هم کم نمیگذارند زورم به آنها نمیرسد!!!
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت : ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل
آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی،
طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد
مردیکه بی حیا مگه خودت خانواده نداری این چه حرفی بود که زدی هاااااااااا؟؟…
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد
خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه
بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما
اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم … حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم
مرد خشکش زد … همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد …
چادر به جای کت
لباس فرم معلمها کتهای بلند با شلوار بود . زنگهای تفریح کتهاشون را در میآوردند و با بلوز آستین کوتاه وسط حیاط والیبال می کردند . مهدی کلاس چهارم بود . با دیدن این صحنه خیلی ناراحت شد . گفت :" چرا باید این قدر راحت مسائل اسلام را زیر پا بگذارند . میخوام ادبشان کنم .
" جواد دوید جلو و گفت :" میخوای چی کار کنی نکنه دردسر بشه ! " خندید و گفت :" نه ، فقط میخوام مجبورشون کنم با چادر برند خونه " .
مهدی چادرهای نماز خانه را برداشت . رفت بالای پشت بام . آهسته پرید توی حیات . کتهای معلم هارا بدون این که متوجه شوند برداشت و جای آن چادر گذشت .
بعضی معلمها که نمیتوانستند با این وضع جلوی روستائیان از مدرسه بیرون روند مجبور شدند چادر هارا سر کنند و به خانه روند
مادر شهید رجب علی آهنی می گوید:
هرگز
او را تندخو ندیدم، اما یک روز دیدم با عصبانیت وارد خانه شد. تعجب کردم.
دست از شستن لباس کشیدم و به اتاق رفتم. دیدم مشغول خواندن قرآن شده.
پرسیدم: «طوری شده مادر؟ خدا نکند که تو را کج خلق ببینم.» بدون اینکه
نگاهش را از روی قرآن بردارد، گفت: «چیزی نیست، اجازه بدهید کمی قرآن
بخوانم. می ترسم الان حرفی بزنم که به گناه ختم شود.» من هم از کنجکاوی دست
برداشتم. بعد از مدتی کوتاه، خودش به سراغم آمد. علت ناراحتی اش را که
پرسیدم، گفت: «امروز چند تا معلم زن با یک وضعی آمدند مدرسه روستا برای
شرکت در جلسه امتحان.. به محض ورود، با مردان دست دادند. من هم از اینکه
حریم خدا شکسته شد، خیلی ناراحت شدم»