دست خدا هنوز توی آب و گلِ است، پس تو هم به خدا بگو خدایا درستم کن و عیب و نقص هایم را برطرف کن و مرا به کمال برسان.
سؤال نکن، شاید خدا به تو بفهماند . گدایی نکن، شاید خدا غنی ات کند. به قلبت فشار نیاور، شاید خدا مشکلت را رفع کند. چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی، یک شاید کنار زندگی ات بگذار.
هر وقت خواستی کار خوبی بکنی و راه بندان شد و ممکن نشد آن را انجام دهی، نیتت را رسیدگی کن. شاید صدمه ای خورده است و صرفاً بر ای خدا نیست و الاّ اگر با صاحبخانه کار داشته باشی، بر عهده ی اوست که موانع را از جلوی راهت برطرف کند.
در هر شبانه روز لااقل یک سجده ی طولانی داشته باشید. هیچ عبادتی مثل سجده نیست.
اگر دنبال رفیق بی عیب بگردی، بی رفیق باقی می مانی. البته بد هم نیست، چون آن وقت خدا رفیقت می شود. یا رفیق من لا رفیق له. ای رفیق کسی که رفیقی ندارد.
مادرت را ببوس، دستش را بوسه بزن، پایش را ببوس، تا به گریه بیافتد. وقتی گریه افتاد، خودت هم به گریه می افتی. آن وقت کارت روی غلتک می افتد و همه ی درهایی را که به روی خود بسته ای، خدا باز می کند. اینکه فرمود بهشت زیر پای مادر است یعنی تواضع کن.
زور کسی به نفسش نمی رسد و از آن شکست می خورد. اما اگر از نفست شکست خوردی، جای نگرانی نیست؛ پشت در بنشین و زانوهایت را به بغل بگیر، خدا تو را بر نفست غالب می کند. هر وقت دیدی راه نداری، چند دقیقه پشت در بنشین، خدا در را باز می کند...
مواظب باش هر جا که می روی، طالب خیر باشی، چون در آن صورت خداوند آنچه را طالبش هستی، از در و دیوار بر تو می بارد.
-:¦:-- -- -:¦:----════════════════---:¦:- -- -:¦:-
به فرموده جناب شیخ : اگر چشم برای خدا کار کند می شود عین الله و اگر گوش برای خدا کار کند می شود اُذُن الله و اگر دست برای خدا کار کند می شود یدالله تا می رسد به قلب انسان ، که جای خداست که فرموده اند: قلب مومن عرش خداوند رحمان است.بررسی دقیق و منصفانه احوالات جناب شیخ ،نشان می دهد که پس از جهشی عظیم که در نتیجه پشت پا زدن به شهوت جنسی برای رضای خدا، در زندگی معنوی او پیش آمد و در نتیجه تربیت الهی و الهام ها و امدادهای غیبی به این نقطه از کمالات معنوی دست یافت.
سید علی آقا قاضی در یکی دیگر از نامه هایش چنین می نگارد: « بسم الله الرحمن الرحیم، بعد حمدالله جل شأنه و الصلاة والسلام علی رسوله و آله؛ حضرت آقا! تمام این خرابی ها که از جمله است وسواس و عدم طمأنینه، از غفلت است؛ و غفلت کمتر مرتبه اش، غفلت از اوامر الهیه است و مراتب دیگر دارد که به آنها إن شاء الله نمی رسید و سبب تمام غفلات، غفلت از مرگ است و تخیل ماندن در دنیا؛ پس اگر می خواهید از جمیع ترس و هراس و وسواس ایمن باشید دائماً در فکر مرگ و استعداد لقاء الله تعالی باشید و این است جوهر گرانبها و مفتاح سعادت دنیا و آخرت؛ پس فکر و ملاحظه نمائید چه چیز شما را از او مانع و مشغول می کند، اگر عاقلی!
و به جهت تسهیل این معنی چند چیز دیگر به سر کار بنویسد بلکه از آنها استعانتی بجوئی:
اول ـ بعد از تصحیح تقلید یا اجتهاد مواظبت تامه به فرائض خمسه و سائر فرائض در احسن اوقات؛
و سعی کردن که روز به روز خشوع و خضوع بیشتر گردد؛
و تسبیح صدیقه طاهره ـ صلوات الله علیها ـ بعد از هر نماز؛
و خواندن آیه الکرسی ـ کذلک ـ ؛
و سجده شکر و خواندن سوره « یس » بعد از نماز صبح؛
و « واقعه» در شبها؛
و مواظبت بر نوافل لیلیه؛
و قرائت مسبّحات در هر شب قبل از خواب و خواندن معوذات در شفع و وتر و استغفار هفتاد مرتبه در آن و ایضاً بعد از صلاة عصر؛
و
این ذکر را بعد از صلوات صبح و مغرب یا در صباح و عشاء ده دفعه بخوانید: «
لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الحمد و له الملک و هو علی کل شیء
قدیر، أعوذ بالله من همزات الشیاطین و أعوذ بک ربی أن یحضرون إن الله هو
السمیع العلیم. »
مدتی به این مداومت نمائید بلکه حالی رخ دهد که طالب استقامت شوید إن شاء الله تعالی.
هر گم کرده ای که داری احتیاطاً در خانه ی دل خودت بگرد، خواهی دید که همان جاست. هر کس دیگری هم که گم کرده ای داشت و از تو سراغ آن را گرفت باز به خانه ی دلت نگاه کن آن را هم همان جا پیدا خواهی کرد. این همه در بیرون به دنبال گمشده هایت گشتی و چیزی پیدا نکردی؛ حالا کمی وقت صرف کن و خانه ی دلت را بگرد شاید آنجا پیدا شد.
برگرفته از سخنان حاج اسماعیل دولابی رضوان الله تعالی علیه
1). سعی کنید صفات خدایی در شما زنده شود. خداوند کریم است ،شما هم کریم باشید .رحیم است ،رحیم باشید ستار است ،ستار باشید...
1. زنده باش و زندگی کن و بدان که حیات در حرکت و ممات در سکون است.
2. میداند شما و دنیای شما از مجموع ذراتی خلق شدهاند و خالق برای هر ذره جهان به این عظمت وظیفه خاصی قرار داده تا این نظم و شکوه را بیان کند و انسان از آن و گاهی در اثر غرور جزیی از آن است.
3. هستی به سرعت غیر قابل باوری در حرکت است و همین حرکت در اندام شما وجود دارد و کل عالم با این شتاب به سوی خدا روانند، در نتیجه چنان بیاندیشید و حرکت کنید که از میدان وسیع این مغناطیس خارج نشوید که خالق را بشناسید و به عظمت خود پی ببرید و این خلقت حیرت انگیز نامش انسان است، را از دست ندهید.
4. انسان الهی در وجود خویش خوی حیوانی را دربند میکند تا نیروی وجودی او پاک و سالم به کمال برسد، از نظر جهانبینی شیخ خشم و غضب و تندی و سرکشی انسانها را غافلگیر میکند، از تغییر این راه که ره سنان بیشماری در آن خفتهاند، آن است که نیکی و محبت را در وجود خود بیدار نگهدارید که اساس خوشبختی در همین عمل و اجرای آن است.
5. نیکی و احسان سختترین دشمن را دوست و دوستان را به سوی خداوند رهبری میکند.
6. ندای غیبی در درون دل مشتاق؛ مسیر الهی میافکند و به آرامش ابدی میرساند، لذا لطف و احسان به دیگر بندگان خدا در درجه اول به خود عامل باز میگردد که انسان بنده احسان است.
7. از خداوند جز کرامت و احسان و خیر و رحمت و محبت و بندهپروری و امور سازنده عملی صادر نمیشود.
8. خداوند خدای خیر و رحمت است، آن که شر میسازد، شیطان است.
9. انسان به توفیق خالق و خیر خداوند معنی زنده بودن و رحمانیت و ترحم و هر نوعی از دشمنی را درک و با آن مقابله میکند.
10. راهیان راه الهی با عشق و محبتی که در اعماق وجود دارد، میدانند که هر چه غیر خدا بخواهند موجب شکست و ناکامی آنان میشود.
11. شما خیال نکنید خالق کائنات را باید بیرون از دلتان پیدا کنید، بلکه او در وجود شما جلوه و مکان دارد، لذا خدا را در اعماق وجود خویش بیابید، از یکی از سالکان اهل عرفان و سیر و سلوک را پرسیدند: «خدا را در کجا بیابیم؟»، آن عارف بدو پاسخ داد: «در کجا گشتی که او را نیافتی؟!»
12. شیخ میگفت: «بر میخیزید و خود را برای نماز آماده میکنید، حمد و سوره را درست میخوانید، بدون اینکه متوجه مفاهیم و معانی کلمات شوید، پس معلوم است این نماز، نماز وظیفهای است و فقط کلمات را ادا میکنید».
13. فراموش نکنید که به قول سعدی هر نفسی که فرو میرود، ممد حیات است و چون باز میگردد مفرح ذات! در واقع سعدی مفهوم رحمت خداوند و راه رسم شکرگزاری را برای ما گفته است، ولی ما خوانده و نخوانده به راحتی از این جمله معرفتی و سلوکی گذشتهایم و کسی آن را برایمان معنی و تفسیر نکرده است.
14. به نظر میرسد از این پس غیر از شما شاگردان شخص دیگری با این مباحث معرفت شناسی و خداجویی به این نحو آشنا نشود، شما از رحمت و لطفی که در حقتان شده از جان و دل شاکر باشید، سعادت را به این آسانی به کسی نمیدهند، ایمان، خلوص، عاشقی و دنیای محبت لازم است تا خود را سالک این راه ببینید و ارزش خود را بدانید، بنگرید که مبدا خلقت چه عظمتهایی در وجود شما نهاده و شما از آن بیخبرید.
15. ایشان مطالبشان را یک بار میگفتند، آنها که اهل دل بودند، به خوبی درک میکردند و در پایان گفتند: برای شما نگفته و ندیدهای باقی نگذاشتم، ان شاءالله خدا یاری و راهنماییتان کند، مطمئن باشید هر چه از واجبالوجود طلب کنید، به شما با شرایط فوق خواهد رسید.
سخنان شیخ رجبعلی خیاط
♦ قیمت تو به اندازه خواست توست،اگر خدا را بخواهی،قیمت تو بی نهایت است و اگر دنیا را بخواهی،قیمت تو همان است که خواسته ای
♦ دین حق همین است که بالای منبرها گفته می شود،ولی دو چیز کم دارد:یکی اخلاص و دیگری،دوستی خدای متعال
♦ هی نگو دلم اینطور می خواهد،ببین خدا چه می خواهد.
♦ خدا همه عالم را برای شما و شما را برای خودش آفریده است.ببینید که چه مقام و منزلتی برای شما آفریده است.
♦ قاشق برای خوردن غذا خوب است و فنجان برای چای نوشیدن و...انسان هم تنها برای آدم شدن خوب است.
♦ مقدسها همه کارشان خوب است فقط باید منیت خود را با خدا عوض کنند.
♦ اغلب مردم اظهار میدارند که ما امام زمان را از خودمان بیشتر دوست داری،حال که اینطور نیست زیرا اگر او را بیشتر از خود دوست داشته باشم،باید برای او کار کنیم،نه برای خود
♦ اگر چشم برای خدا کند می شود(عین اللّه) و اگر گوش برای خدا کار کند می شود(اذن اللّه) و اگر دست برای خدا کار کند می شود(ید اللّه) تا می رسد به قلب انسان که جای خداست.
♦ همه خودهای انسان از خودپرستی است.تا خداپرست نشوی به جایی نمی رسی.
♦ فرهاد هر کلنگی که می زد به یاد شیرین و به عشق او بود.هر کاری انجام می دهی تا پایان کار،باید همین حال را داشته باشی.همه فکر و ذکرت باید خدا باشد،نه خود...
♦ از کلمه (ما) بگذرید،آن جا که در کارها کلمه(من) و (ما) حکومت می کند،شرک است.
♦ وقتی خدا را شناختی،هر چه می کنی باید خالصانه و عاشقانه باشد.حتی کمال خود را هم در نظر نگیر.نفس بسیار زیرک و پیچیده است و دست بردار نیست.به هر نحو شده میخواهد خود را وادار کند.
♦ در هر نفس کشیدن،امتحانی است.ببین با انگیزه رحمانی آغاز می شود یا با انگیزه شیطانی آمیخته می گردد.
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر خواهی نرنجی در میان رنج و ناکامی
مرنجان و مرنج و هـر که رنجاند مرنجانش
حاج آقا دولابی فرمودند: لُبِّ اخلاق این دو چیز است: مرنج و مرنجان
آیت الله امجد فرمودند: کلید حل بسیاری از مشکلات در زندگی این است که مرنج و مرنجان
از مرحوم حاج آقا مجتهدی نقل شد که میفرمودند: آقای آخوند از آقای نخودکی
خواست که او را موعظه کند. آقای نخودکی گفت:
مــــــــرنــــــــــج و مـــــــــرنجـــــــان
آقای آخوند گفت مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم. ولی مرنج یعنی چی؟ چطور میتوانم ناراحت نشوم؟ مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده چطور میتوانم نرنجم؟!
آقای نخودکی گفت: علاج ، آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی رنجی. اگر ما خودمان را دارای عزت و مقام خاصی در این دنیا ندانیم و خودمان را در برابر خداوند هیچ بدانیم دیگر هیچگاه از سخن دیگران ناراحت نمی شویم.
تأکیدا همچنین عارف کامل مرحوم آقای حاج اسماعیل دولابی نیز فرمود:
«خلاصه و لبّ اخلاق در دو کلمه است : مرنج و مرنجان»
آری عزیزان... تمامی رنجیدن ها برگرفته از منیّت انسان می باشد. البته رنجیدن هایی که به خاطر دین باشد و از دشمنان دین باشد ، اینگونه رنجیدن ها پاداش دارد.
اما بحث ما بر سر این گونه رنجیدن های متعارف و روزانه ما هست که از نزدیکترین افراد به مانند همسر ، پدر و مادر ، فرزند ، محارم ، فامیل ها ، دوستان و... به سادگی می رنجیم و...
خوب دقت کنید. اولین نقطه رنجیدن این است که در انسان حالتی پدید می آید که تمامی خوبی های طرف را فراموش می کنیم. یه خورده فکر کنید می بینید که تمامی این گفته ها را تجربه کردید.
بله... اول اینکه تمامی خوبی های طرف مقابل را فراموش خواهید کرد.
دوم اینکه احساس بُعد روحی نسبت به طرف مقابل در شما به وجود می آید. یعنی نمی توانید تحملش کنید و دوست دارید که از او دور شوید.
سوم اینکه هر چه معنویت داشته باشید ، در یک لحظه پَر...
امتحان کنید... از یکی که می رنجید ، بعدش برید و نماز بخونید... آیا حال درست دارید؟؟؟
چهارم که بسیار خطرناک است اینکه عزیزان گفتند هر قدر که رنجیدن انسان از دیگران زیاد باشد ، منّیت او هم به همان اندازه زیاد است. یعنی درجه منیّت انسان ، میزان رنجیدن او از دیگران و یا وقایع است.
حال بنگریم که با چه موضوعی بس عجیب و خطرناک روبرو هستیم!!!
جناب شیخ رجبعلی رحمت الله علیه فرمودند که روزی با کسی که تازه در مسجد نماز خونده بود مواجه شدم و دیدم که نوری زیبا اطرافش را فرا گرفته. اما این شخص به محض رسیدن به در مسجد ، با یکی بگو مگو کرد و فورا آن نور از او زایل شد!!!
باید دانست که رنجیدن به مانند یک لجن زار است برای سالک الی الله!!!