شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

ارث مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها...

شهید سید مجتبی علمدار

هر وقت از سر کار میومد ، یه راست میرفت توی اتاقش دراز میکشید 

روی پتو . از این پهلو به اون پهلو هر کار میکرد آروم نمیشد.

گریه میکرد از بس درد داشت .

میرفتم کنارش ، میگفتم : "مادر ، بذار تا پهلوت رو بمالم ،

شاید دردش آروم بگیره "میگفت : " نه مادر جان

این درد ارث مادرم حضرت زهراست ، بذار با همین درد به آرامش برسم ."

 شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات...
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم واهلک اعدائهم اجمعین
اللهم ارزقنا توفیق شهادة فی سبیلک
خدایا ما را قدر دان خون شهدا و ادامه دهنده راه امام و شهدا قرار بده

قانون های ده گانه سیّد مجتبی برای نزدیکی به خدا


http://www.razmandeshomal.ir/Editor/assets/34636.jpg

قانون اول: بارالها، اعتراف می کنم

از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم.

حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم.

اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم

این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک

جزء کامل بخوانم.  تاریخ اجراء 4/5/69

قانون دوم: پروردگارا! اعتراف می کنم

از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و

حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک

در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا

باید بخوانم.اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم

این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید

نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم.

  تاریخ اجراء  11/5/69


 
ادامه مطلب ...

خاطره ای از شهید علمدار


یکی ازهمرزم های شهید علمدار:

یه شب تو سنگر با یچه ها جشن پتو گرفتیم همه رفتن زیر پتو اما از همه بیشتر سید رو زدیم

بعد آخر سید رو بستیم به قلاب سقف و آویزونش کردیم تا صبح آویزون بود

اما الان هر وقت عکسش رومیبینم  میگم سید جان ماروحلال کن


شکلک های محدثه