ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دلم شهادت میخواهد . . .
مُردن را که همه بلدند
من دلم از این تابوت ها میخواهد
من دلم از تابوتهایی میخواهدکه سه رنگ
پرچمش بوی عشق میدهد.
دلم شهادتی میخواهد که نظر به وجه الله داشته باشد
دلم شهادتی میخواهد که ندیده ها را ببیند
از همین ها که بوی عشق میدهد
از همین مراسم های باشکوه . . .
بالای دست های عاشقان
وایا ساعت به وقت صفر عاشقی ما نیز فراخواهید رسیددلم به این خوش است که بل احیاء عندربهم یرزقون...
˙·٠• مــا زنــده به آنیــم که آرام نگــیریم
┘◄ موجیــم که آسودگـی مــا، عـدم ماسـت...
◆ فَـاِنٌَ حِـزبــُ الله هـمُ الـغـالـبـون ◆
◇ نـحـن مـقـاومـون ؛ الـی الابـد ◇
آری برادر! این گونه در تمنای شهادت باید زیست.
در بمباران سال 61-62 پادگان ابوذر واقع در سر پل ذهاب تعداد قابل توجهی از رزمندگان شهید و مجروح شده بودند.
زخمی ها رو با دختران انتقال داده بودند
کارمندان وپرستاران بیمارستان اصلا قادر به جوابگویی این همه زخمی نبودند.
ماهم برای کمک به بیمارستان رفته بودیم.
در بین مجروحین چشمم به نوجوانی افتاد که هنوز صورتش مو در نیاورده بود.
دست قطع شده اش پانسمان کرده بودند و بیهوش بود !!!
برای دلجویی نزدیکش رفتم و گفتم کاری چیزی نداری؟؟؟
بانارحتی گفت خیر ! شما چه فکر میکنید؟
من برای شهید شدن امده بودم.این که چیزی نیست!!!
باشرمندگی از او دور شدم بعد از یک ساعت دوباره از کنار تخت او رد شدم،
درحالی که به شهادت رسیده بود....
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
واحشرنا معهم واهلک اعدائهم اجمعین