شخصى به حضور پیغمبر اکرم (ص) آمد که هفت سؤال داشت و آنها را چنین مطرح کرد:
١- چه چیزى سنگین تر از آسمان است؟
٢ چه چیزى پهناتر از زمین است؟
٣ چه چیزى غنى تر و پرمایه تر از دریا است؟
٤-- چه چیزى سوزانتر از آتش است؟
٥ چه چیزى سردتر از زمهریر (هواى بسیار سرد) است؟
٦ -- چه چیزى سخت تر از سنگ است؟
٧ -- چه چیزى تلخ تر از زهر است؟
پیغمبر اکرم (ص) در پاسخ فرمود:
١ -- سنگین تر از آسمان تهمت به انسان پاک است،
٢ -- وسیع تر از زمین حق است،
٣ -- غنى تر و بى نیازتر از دریا، دل قانع است،
٤ -- سوزان تر از آتش، شاه (حکمران) ستمگر است،
٥ -- سردتر از زمهریر نیاز به آدم پست است،
٦ -- سخت تر از سنگ، دل منافق است،
٧ -- تلخ تر از زهر ، استقامت در برابر دشواری هاى روزگار است
حضرت فاطمه زهرا(س)همواره امام حسن(ع) را که بیش از هفت سال نداشت به مسجد می فرستاد تا آن چه را که رسول خدا(ص)در میان مسلمین
مطرح می کند به خاطر بسپرد و شنیده های خود را برای مادر بازگو کند.
امام حسن(ع) نیز با کمال نظم و به صورتی شیوا و شیرین گفته های جدش را در خانه برای مادرش بیان می کرد.
در آن روزها،هر گاه امیر مؤمنان(ع) به منزل می آمد با کمال تعجب می دید که
حضرت زهرا(س) از آیات تازهی قرآن و روایات رسول خدا(ص) آگاه است.
پس از او پرسید:
«این علوم و معارف را چگونه به دست آوردی ؟»
«هر روز فرزندم حسن مرا از آیات و روایات تازه آگاه می کند.»
«یا اُمّاه!قَلَّ بّیانی و کَلَّ لِسانی،لَعَلَّ سَیِّداً یّرْعانی»
«مادر جان! (تعجب نکن) از این رو زبانم لکنت گرفته و بیانم از فصاحت افتاده است ؛ چرا که گویا شخص بزرگی سخنانم را می شنود ! »
در این حال امیر مؤمنان علی(ع) از پشت پرده بیرون آمد و فرزندش را در آغوش گرفته و بوسید .
منبع: بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج43 / 338 / باب 16
روزی پیامبر(ص) در مسجد نشسته بودند مردی عرب وارد مسجد شد و بر پیامبر سلام کرد پیامبر جواب سلام را داد و مرد فرمود از شما چند سوال دارم پیامبر فرمودند بپرس تا جواب دهم
فرمودند: به پدر و مادر نیکی کن.
عرض کرد میخواهم میخواهم برای من عذاب قبر نباشد؟
فرمودند جامه ی خود را پاک نگهدار.
إستَأذَنَ أعمَی عَلَی فَاطِمة (علیها السلام) فَحَجَبتِه، فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله) لها: لِمَ حَجَبتِیه و هُولا یَراکَ؟ فقالت (علیها السلام): "إن لَم یَکُن یَرانِی فإنِّی أراهُ و هُو یَشُمُّ الرِّیح" . فَقال رسول الله (صلی الله علیه و آله)" أشهَد أنَّکَ بضعَة مِنِّی "
مردی نابینا از حضرت فاطمه (علیها السلام) اذن خواست که داخل خانه شود. فاطمه )سلام الله علیها) خود را از او پوشاند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به فاطمه فرمود: به چه سبب خود را مستور کردی و حال این که این مرد نابینا تو را نمی بیند. حضرت زهرا (علیها السلام) پاسخ داد، "اگر او مرا نمی بیند، من او را می نگرم، و اگرچه او نمی بیند اما بوی زن را استشمام می کند." رسول خدا پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: "شهادت می دهم که تو پاره تن منی ".
پیامبر با ارائه ی چهره ی درستی از صفات خداوند، او را محبوب دل ها قرار می داد :
آفریدگار با حیا و بخشنده است؛
وقتی مردی {کسی} دست های خود را به سوی او بلند می کند، شرم دارد که آن را خالی و نومید بازگرداند.
یزدان خوب است و خوبی را دوست دارد؛
پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد؛
بزرگوار است و بزرگواری را دوست دارد.
رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم- می فرماید:
از پروردگار خواستم که حساب امت مرا ] در رستاخیز[ به من واگذارد تا پیش امت های دیگر رسوا نشوند؛ اما آفریدگار والا بر من چنین وحی فرستاد :
* ای محمد! خودم به حسابشان رسیدگی می کنم تا اگر لغزشی از آنان سرزده، از تو پوشیده دارم که نزد تو نیز رسوا نشوند . *
همچنین حضرت می فرماید :
دوستان بسیار پیدا کنید؛
زیرا خدای شما باحیا و بخشنده است و شرم دارد که روز رستاخیز، بنده ی خود را میان برادرانش عذاب کند.
آفریدگار با مهربانان، مهربان است.
* به آن هایی که در زمین اند رحم کنید تا آن که در آسمان است به شما رحم کند. حتی اگر به گوسفندی رحم کنی، یزدان به تو رحم خواهد کرد. *