شرمنده ی شهدا

به خدا ما خیلی شرمنده ایم، می دونم که این شرمندگی فقط تو زبونه مونه. می دونم که تو عمل هیچ چی نداریم،می دونم یه متر هم از راه شما رو نرفتیم. می دونم تو پیچ و خم های زندگی فراموشتون کردیم، می دونم آرزوهاتون رو زیر پا گذاشتیممی دونم وقتی از کراماتتون برامون گفتند باور نکردیم. می دونم که با یادگارهاتون چه کارها که نکردیممی دونم خیلی دلتون رو شکستیم. می دونم پلاک هاتون رو شکستیم، می دونم سر بندهاتون رو پاره کردیممی دونم لباس های خاکیتون رو که با اونا تا اوج افلاک پر کشیدید رو مسخره کردیم

می دونم یه بارهم نشد مثل شما بشینیم زیارت عاشورا بخونیم، می دونم تا حالا نشده مثل شما نماز شب بخونیم

می دونم تا حالا سعی نکردیم افکار شما رو گسترش بدیم

می دونم اونقدر ترسو بودیم که نتونستیم تو مدرسه و دانشگاه درباره شما حرف بزنیم، نتونستیم با کسایی که شما رو مسخره کردند، مقابله کنیم

می دونم به خدا می دونم... ولی حالا دیگه نمی خوام اینجوری باشم،

:به خدا خودم هم خجالت می کشم، به خدا الان دارم عذاب می کشم، به خدا خیلی شرمنده تونم.

به خدا دلم خیلی براتون تنگ شده. به خدا شرمنده ام. به خدا شرمنده ام.

آره که ما تا حالا به هیچ کدوم از حرفای شما گوش نکردیم، ولی شما که مثل ماها نیستید، شما که خیلی خوبید، تو رو خدا دستمون رو بگیرید، نذارید همون آدمای سابق باشیم

ذارید بازهم راحت ازتون بگذریم. دستمون رو بگیرید... دستمون رو بگیرید.

شما رو به مادرتون فاطمه زهرا دستمون رو بگیرید. دستمون رو بگیرید... از این بیشتر شرمنده مون نکنید


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.