ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
زمستان بود و دم غروب کنارجاده
یک زن و ُیک مرد با یک بچه مونده بودن وسط راه.
من و علی (شهید علی چیت سازیان) هم از منطقه بر می گشتیم.
تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون. پرسید:"کجا می رین؟
"مرد گفت: کرمانشاه .
علی گفت: " رانندگی بلدی گفت بله بلدم!.
علی رو کرد به من گفت: "سعید بریم عقب. "
مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا.
عقب خیلی سرد بود
گفتم: آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟.
اون هم مثل من می لرزید، لبخندی زد و گفت:"
آره، اینا همون کوخ نشینایی هستن که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن.
تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس."
┘◄ برای شادی روح شهدای اسلام صلوات
۩ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ۩
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم ان شالله خدا بهت اجر بده بسیار زیبا بود
سلام من اینجا حرفمو زدم ولی خواستم دنبالش بگردم یادم نبود کجا بگردم دنبال جوابش..حالا میشه دوباره ازتون خواهش کنم جواب منو بدید. الان دیگه در نظر میگیرم تو کدوم پست دارم حرفمو میزنم..من از مطالب شما استفاده میکنم واقعا زیبا هستن شما راضی هستین..
السلام علیک یااباصالح المهدی
سلام خواهرم بله به قول دوستم خوبیها باید نشر پیداکنه. التماس دعا