شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

شکست


ای شکست! تو کوچتر از آن هستی که ما را توبه دهی، و ای پیروزی! تو فقیر تر از آنی که به ما انگیزه دهی، ای زندگی! تو بی چیز تر از آن هستی که ما را محافظه کار بار آوری، ای مرگ! ای آشنای دیرینه کجایی؟ سرخ روی باش تا چنان در آغوشت کشم که صدای شکستن استخوانهایت را خود بشنوی.»
« شهید رضا نادری»

زنی بدکاره که تنها به خاطر یک عمل آمرزیده شد!

شاید شما بسیار شنیده باشید ماجراهای افرادی را که تنها با انجام یک عمل در نزد خداوند چنان جایگاهی پیدا نموده اند، که حق تعالی بهشت را بر آنان واجب می گرداند، هرچند با کوله باری از گناه باشند، به نحوی که ماجرای یکی از زنان بدکاره ی بنی اسرائیل از این دست ماجراها می باشد که بیانگر اوج رحمت الهی در تمام اعصار و قرون است.

  ادامه مطلب ...

بهشت



- همه دوست دارند که به بهشت بروند

امــا کسـی دوســـــت نــدارد که بــمیــرد

بهشت رفتن جرأت مردن می خواهد...

و شهدا چه زیبا تفسیر کردند جرأت را...

خدا شهیدم کن ……

جانباز شیمیایی


شکلک گلشکلک گلشکلک گلشکلک گل
مسیرو به تاکسی گفتم، ایستاد، شک کردم سوار شم یا نه...!!
چهرش به افراده معتاد میخورد، یه کم ترسیدم عجله داشتم بسم ال... گفتم و سوار شدم...
اونم ماسک رو صورتشو تنظیم کرد و راه افتاد...
همینجور توی دلم ذکر میگفتم، چشمم افتاد به عکس آقا چسبونده بود جلوی کیلومتر شمار، درو که بستم راه افتاد، صدای ضبطشو بلند کرد، نوای صوت مجتبی رمضانی پیچید توی ماشین....
((شهید گمنام بگو، بگو به من حرف دلت رو، تا کی می خوای سکوت کنی!.....))
از آینه نگاهش کردم، اشک تو چشاش موج میزد، سرفه میکرد بدجور، همه ی مسیرو بی صدا اشک ریختم اونم همینطور...
از خودم و قضاوت بیجام خجالت کشیدم، وقت پیاده شدن گفتم حاج آقا شرمنده حلال کنید، جواب داد: برو جوون عادت کردم، دعا کن برم، داغونم.....
نشستم کناره خیابون، نفهمیدم چقدر طول کشید، من موندمو یه دنیا خجالت و شرمندگی..
سلامتی جانبازان شیمیایی صلوات

عکس دیده نشده حاج قاسم

عکس دیده نشده «حاج قاسم» در اینستاگرام

محمد مهدی همت، فرزند شهید همت با انتشار تصویری از خود و داوود کریمی فرزند شهید حاج عباس کریمی در اینستاگرامش نوشت: همیشه ازم میپرسند: اگه شهدا امروز زنده بودند چگونه بودند و چه منشی داشتند؟ در جایگاه خودم با اطمینان جواب میدم شبیه این بزرگ_مرد بودند و منش و مردانگی و غیرت او را داشتند.
 خداوندا به حرمت شام_شهادت پدرم هر کجا هست به سلامت دارش و لحظه ای به خودش وا مگذارش و بعد از صد سال با شهادت فرابخوانش.

سردار میلادت مبارک


محل تولد: روستای قنات ملک، شهرستان رابر،استان کرمان،ایران تاریخ تولد: ‎ 20 اسفند 1335 11 مارس 1957 ‏(57 سال)
 لقب: حاج قاسم، سردار، ژنرال
 تابعیت: ایران
یگان‌های خدمت: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
 درجه: سردار سرلشکر پاسدار فرماندهی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (از سال 1998 - تاکنون )کرمان
جنگ ها:جنگ ایران وعراق،جنگ داخلی روسیه،حمله به شمال عراق
عملیات های مهم:والفجر 8(فتح فاو)،کربلای4، کربلای5،تک شلمچه

تولدت مبارک سردار 

ایشالا خدا حفظش کنه و طول عمر با عزت بهش بده

یا علی مدد

پر کنید فضا مجازی رو بخاطر تولد این مرد

حجاب


ﺁﻥﻫﺎ ﭼﻔﯿﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﻣﻦ ﭼﺎﺩﺭ ﺩﺍﺭﻡ
ﺁﻧﺎﻥ ﭼﻔﯿﻪ ﻣﯽﺑﺴﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﻭﺍﺭ ﺑﺠﻨﮕﻨﺪ، ﻣﻦ ﭼﺎﺩﺭ ﻣﯽﭘﻮﺷﻢ ﺗﺎ
ﺯﻫﺮﺍﯾﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ ...
ﺁﻧﺎﻥ ﭼﻔﯿﻪ ﺭﺍ ﺧﯿﺲ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻧَﻔَﺲﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺷﯿﻤﯿﺎﯾﯽ ﻧﺸﻮﺩ،
ﻣﻦ ﭼﺎﺩﺭ ﻣﯽﭘﻮﺷﻢ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻧﻔَﺲﻫﺎﯼ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺩﻭﺭ ﺑﻤﺎﻧﻢ ...
ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﺑﺎ ﭼﻔﯿﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯽﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ
ﻧﺸﻮﻧﺪ، ﻣﻦ ﭼﺎﺩﺭ ﻣﯽﭘﻮﺷﻢ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩﻫﺎﯼ ﺣﺮﺍﻡ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﺑﺎﺷﻢ ...
ﺁﻧﺎﻥ ﭼﻔﯿﻪ ﺭﺍ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯽﺭﺳﯿﺪﻧﺪ، ﻣﻦ ﺑﺎ ﭼﺎﺩﺭﻡ ﻧﻤﺎﺯ
ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻢ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺳﻢ ...
ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎ ﭼﻔﯿﻪ ﺯﺧﻢﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﺴﺘﻨﺪ، ﻣﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ ﯾﺎﺩ
ﺯﺧﻢ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﯽﺍﻓﺘﻢ ...
ﺁﻧﺎﻥ ﺳﺮﺧﯽ ﺧﻮﻥﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﭼﺎﺩﺭﻡ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺩﺍﺩﻩﺍﻧﺪ، ﻣﻦ ﭼﺎﺩﺭ
ﺳﯿﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﻣﯽﭘﻮﺷﻢ ﺗﺎ ﺍﻣﺎﻧﺖﺩﺍﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ ...
ﺷﺎﺩﻯ ﺭﻭﺡ ﺍﻣﺎﻡ ﻭﺷﻬﺪﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﻰ ﻣﺤﻤﺪ ﻭﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ

ﻫﺮ ﺯﻧﯽ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ.


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

 ﭘﺴﺮﮎ ﻧﺰﺩ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﻓﺖ ﻭﮔﻔﺖ : ﺑﺎﺑﺎ ﭼﺮﺍ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ؟ ﺍﻭ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ؟ ﭘﺪﺭﺵ ﺗﻨﻬﺎﺩﻟﯿﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﺶ ﺭﺳﯿﺪ،ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺯﻧﻬﺎﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﺩﻟﯿﻠﯽ !! ﭘﺴﺮﮎ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﭼﺮﺍ ﺯﻧﻬﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؟ﺧﺪﺍ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻣﻦ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﻭﯾﮋﻩﺍﯼ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﻪ

به شاﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﻗﺪﺭﺗﯽ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﺪ؛ ﺑﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﻗﺪﺭﺗﯽ ﺩﺍﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭﺩ ﺯﺍﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﺪ؛ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﻗﺪﺭﺗﯽ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺴﺎﻧﺶ ﺩﺳﺖ ﺍﺯﮐﺎﺭ ﺑﮑﺸﻨﺪ، ﺍﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﻫﺪ، ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯﺩ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺍﻭ ﺭﺍﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭﺍﺫﯾﺖ ﮐﻨﻨﺪ؛ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻗﻠﺒﯽ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺗﺎﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﻭﺍﺯ ﺧﻄﺎﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺭﮐﻨﺎﺭ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﺪ. ﻭﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺷﮑﯽ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺗﺎﻫﺮ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﯾﺰﺩ، ﺍﯾﻦ ﺍﺷﮏ
ﺭﺍ ﻣﻨﺤﺼﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﺗﺎﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﻧﯿﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﺪ، ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺳﺶ، ﻣﻮﻫﺎ ﯾﺎ ﺍﻧﺪﺍﻣﺶ ﻧﯿﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺯﻥ ﺭﺍﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﺮﺩ، ﺯﯾﺮﺍﺗﻨﻬﺎ ﺭﺍﻩ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﻗﻠﺒﺶ ﺁﻧﺠﺎﺳﺖ .
ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﻰ ﺑﺎﻧﻮﻫﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ

چگونه زندگی می کنیم

میدانید ﺩﺭ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﮔﺮﮒ ﻫﺎ ﺭﺍ چگونه ﺷﮑﺎﺭ میکنند ؟
رﻭﯼ ﺗﯿﻐﻪ ﺍﯼ برنده مقداری ﺧﻮﻥ میریزند ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﯾﺨﯽ ﻗﺮﺍﺭ داده ﻭ ﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺭﻫﺎ میکنند ...
ﮔﺮﮒ ﺁﻥ ﺭﺍ میبیند و ﺧﻮﻥ ﺭﺍ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﻧﺪ ...
ﯾﺦ روی تیغه کم کم ﺁﺏ میشود ﻭ ﺗﯿﻐﻪ ی تیز ،ﺯﺑﺎﻥ ﮔﺮﮒ ﺭﺍ میبُرد ...
ﮔﺮﮒ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ میبیند ﻭ به ﺗﺼﻮﺭ و خیال این که ﺷﮑﺎﺭ و طعمه ﺧﻮﺑﯽ پیدا کرده ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻟﯿﺲ میزند ؛اما نمیداند یا نمیخواهد بداند که با آن حرص وصف ناشدنی و شهوت سیری ،دارد ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩش ﺭﺍ میخورد !
ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺯ ﮔﺮﮒ ﺧﻮﻥ میرود تا به دست خودش کشته میشود ...
نه گلوله ای شلیک میشود و نه نیزه ای پرتاب !
اما گرگ با همه غرورش سرنگون میشود !
"مراقب باش که داری به چه هدفی و چه روشی به امید رسیدن به چه مقصدی جلو میری و زندگی میکنی"

مفقودالاثر

می گفت:" دوست دارم مفقودالاثر باشم، این آرزوی قلبی من است.آخر در مقابل خانواده هایی که جوانانشان به شهادت رسیدند، ولی نشانی از آنان نیست، شرمنده ام".
 دوست دارم مفقــــود الاثــــر باشم ...
در روستای خودشان چند جوان شهید مفقودالجسد بودند، واقعا احساس شرمندگی می کرد.
می گفت:" آرزو دارم حتی اثری از بدن من به شما نرسد".
در نامه ای که برای دخترش، بنت الهدی فرستاد، نوشته بود:" دخترم شاید زمانی فرا رسد که قطعه ای از بدنم هم به تو نرسد، تو مانند رقیه امام حسین _علیه السلام_ هستی ، آن خانم لااقل سر پدرش به دستش رسید، ولی حتی یک تکه از بدن من به دست شما، نمی رسد".
یکی از رزمندگان که از جبهه برگشته بود تعریف می کرد، که از او شنیده:" دوست دارم مفقودالاثر بمیرم، اگر شهادت نصیب من شود، دوست دارم مفقودالاثر باشم چون قبر زهرا_سلام الله علیها_ هم ناشناخته مانده است".
خاطره ای از شهید محمدرضا عسگری/ پرواز در قلاویزان،ص132
 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com  تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

شهید رحیمی

بسم رب شهدا...
شهید حجت الله رحیمی
تولد: 1368
شهادت: 18/12/1390
محل شهادت: منطقه دژ شهرستان خرمشهر
محل تدفین: خوزستان _شهرستان باغملک
مداح و خادم الشهدا
دلنوشته ای ازشهید حجت الله عزیز قبل از عروج:
 بسم الله الرحمن الرحیم
برادران!
 شما در حالی به این وضعیت گوش فرا می‌دهید که این حقیر فقیر دست از دنیا کوتاه دارد و چشم امید به دعای شما عزیزان دوخته است.
می‌خواهم آنچه در تمام عمر علی الخصوص در این اواخر بیش از هر چیزی مرا بیشتر داغدار می‌کرد و جگرم را می‌سوزاند با شما در میان گذارم.
عزیزان!
دوری از امام زمان مرز سال‌ها و قرن‌ها را در نوردیده است.
اکنون بیش از هزار و 300 سال از محرومیت عالم از دیدار با آن حجت خدایی می‌گذرد.
آنچه تلخ و اسفبار بوده این است که شیعه چه بد با غیبت مولایش خو کرده است.
چه ناجوانمردانه بریدن از مولا برایش عادت شده است، چه بی‌معرفتیم ما که اصل کل خیر برایمان فرعی شده است.
 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com  تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com  تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com  تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

5 اصطلاح غلط که به کار میرود

 ۱_ خدا بد نده!
 این کلام اهانت به پروردگار است،زیرا خدای تعالی در قرآن فرموده:هیچ خوبی به شما نمیرسد مگر از ناحیه ی خدا و هیچ بدی بشما نمیرسد مگر از ناحیه ی خود شما(و بخاطر اعمال خودتان است)
۲_جوان ناکام!
این اصطلاح‌ عامیانه برای جوانهایی که قبل از ازدواج از دنیا میروند بکار میرود ،درحالیکه ازدواج کام حقیقی یک انسان نیست که اگر ازدواج نکرد به او بگویند ناکام ،بلکه کام حقیقی انسان رسیدن به مقام بندگی خداست و استفاده ی خوب کردن از عمر و فرصتی که خدا به او داده است.
۳_عیسی به دین خود، موسی به دین خود!
این جمله معنای صحیحی ندارد، زیرا بین پیامبران خدا، کوچکترین اختلافی نبوده و همه ی آنها عقیده ی یکسانی داشتند.
۴_ ولش کردی به امان خدا!
این حرف کفر آمیز است ،زیرا اگر کسی مال یا فرزند خود را به امان خدا بسپارد که غمی نیست بهتر است بجای این کلام گفته شود: ولش کردی به حال خودش!
 ۵- انسان جایز الخطاست!
این حرف نیز غلط است ،زیرا انسان برای خطا آزاد نیست.بهتر است بگوییم انسان ممکن الخطاست، یعنی ممکن است خطا کند.

محبت شهدا

Image result for ‫شهید همت‬‎
در لشــگـــر 27 محمـــد رســـول اللــه ' ص '
بـــرادری بـــود کـــه عـــادت داشـــت پیشـــانی شهـــدا را ببـــوســد !
وقـتــی خــودش شهیــد شــد بچـــه هــا تصمیــم گرفتنـــد بـــه تلافــیِ
آن همــه محبـت ، پیشـــانی او را غـــرقِ بــوســه کننـــد .
پارچـــه را کـــه کنـــار زدنـــد ، جنـــازه ی بـــی ســـر او دل همه را به آتـــش کشید.

شهیدهمت


ﺩﺍﺧﻞ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ، ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ :

ﺷﻬﯿﺪ ﻫﻤﺖ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ؟
ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺗﻮﺑﺎﻧﻪ ؟ ﺁﺭﻩ ؛ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺭﺩ ﺷﺪﻡ.
ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﺯﺵ ﭼﯽ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯽ ؟
ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺎ ﻭﺍﺳﻪ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻤﻪ،
ﺷﻬﯿﺪﻩ ﺩﯾﮕﻪ، ﺍﺳﻤﺎﺷﻮﻧﻮ ﺭﻭﻫﻤﻪ ﺍﺗﻮﺑﺎﻧﺎ ﻭ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ، ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﻦ ﺩﯾﮕﻪ!
ﺳﺮﻣﻮ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﻭ ﺳﺎﮐﺖ ﺷﺪﻡ ....
ﺩﻟﻢ ﺳﻮﺧﺖ...
ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﮔﻔﺘﻢ:
ﺍﻭﻧﮑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﻦ، ﻣﺴﯿﺮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻧﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﻫﻤﺖ
۱۷اسفند سالروز شهادت حاج ابراهیم همت گرامی باد

اهای مسافر خورشید


 

غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی
غروب، این‌همه غربت، چرا نمی‌آیی؟


زمین به دور سرم چرخ می‌زند، پس کی
تمام می‌شود این روزهای یلدایی ؟

کجاست جاذبه‌ات آفتابِ من؟ خسته است
شهابِ کوچکت از این مدارپیمایی
 
کبوترانه دلم را کجا روانه کنم؟
کجاست گنبد آن چشم‌های مینایی ؟

تمام هفته دلم را به جمعه خوش کردم
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی

عصر یک جمعه دلگیر

غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن ، زار شدن هم دارد...
هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند
عبد آلوده شده خوار شدن هم دارد
 
عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت
چشم بیمار شده تار شدن هم دارد
همه با درد به دنبال طبیبی هستیم
دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد
 
ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست
بد شدن حس دل آزار شدن هم دارد
انقدر حرف در این سینه ما جمع شده
این همه عقده تلنبار شدن هم دارد
 
از کریمان فقرا جود و کرم میخواهند
لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد
نکند منتظر مردن مایی آقا؟؟
این بدی مانع بیدار شدن هم دارد
ما اسیریم، اسیر غم دنیا هستیم
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد

دختر شهید


شهید


الکی مثلا من بابا دارم…   با عرض پوزشاز فرزندان شهداطرف مسئول کاروان شهدا بود می‌گفت:

پیکر شهدا رو واسه تشییع می‌بردن؛نزدیک خرم آباد دیدم جلو یکی ازتریلی ها شلوغ شده، اومدم جلودیدم یه دختر ۱۴،۱۵ ساله جلوتریلی دراز کشیده، گفتم:چی شده؟گفتن: هیچی این دختره اسم باباشورو این تابوت ها دیده گفته تابابامونبینم نمیذارم رد شید بهش گفتم :

صبر کن دو روز دیگه می‌رسه تهران معراج شهدا، برمیگردوننشون گفت:نه من حالیم نمیشه، من به دنیانیومده بودم بابام شهید شده،بایدبابامو ببینم تابوت هارو گذاشتم زمین پرچموباز کردم یه کفن کوچولو درآوردم سه چهارتاتیکه استخوان دادم؛ هی میمالید به چشماش،هی می‌گفت بابا،بابا… دیدم این دختر داره جون میده گفتم:دیگه بسه عزیزم بذار برسونیم گفت: تورو خدابذار یه خواهش بکنم؟ گفتم: بگو گفت: حالا که میخواید ببرید به من بگید استخوان دست بابام کدومه؟همه مات و مبهوت مونده بودن که میخواد چیکار کنه این دختر اما… کاری کرد که زمین و زمانو به لرزه درآورد…استخوان دست باباشو دادم دستش؛ تا گرفت گذاشت رو سرش و گفت:“آرزو داشتم یه روز بابام دست بکشه رو سرم”. . . چقدر ما به شهدا مدیونیم…

یا صاحب الزمان

ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ...

ﭼﻪ ﺭﻭﺯ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ...

ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ .... ...ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺩﻟﻢ ﻫﻮﺍﯼ ﻣﻬﺪﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ

ﻣﻬﺪﯼ ﺍﻡ

ﺍﺣﻮﺍﻟﺖ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ

ﻣﻮﻻﯼ ﻣﻦ ﺩﻋﺎﯼ ﮐﻤﯿﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺑﺖ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ...

ﺩﻋﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻣﻨﺘﻈﺮﺍﻧﺖ ﺑﻤﺎﻧﻢ ...

ﺩﻋﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﻡ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﺖ ..

ﭼﻪ ﺩﻋﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ...

ﻭﻗﺘﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﺍﺷﮏ ﺗﻤﺎﻡ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﭘﺮ ﮐﺮﺩ ..

ﻭ ﻓﻘﻂ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ

ﻣﻬﺪﯼ ﺍﻡ

ﺩﻋﺎ ﮐﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ

ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤمﺪ ﻭ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ

ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻋﺠﻞ ﻟﻮﻟﯿﮏ ﺍﻟﻔﺮﺝ


افضل الساعات

داخل‌ چادر، همه‌ بچه‌ها جمع‌ بودند. می‌گفتند و می‌خندیدند. هر کسی‌چیزی‌ می‌گفت‌ و به‌ نحوی‌ بچه‌ها را شاد می‌کرد. فقط‌ یکی‌ از بچه‌ها به‌ قول ‌معروف‌ رفته‌ بود تو لاک‌ خودش‌! ساکت‌ گوشه‌ای‌ به‌ کوله‌ پشتی‌ اش‌ تکیه‌ داده‌بود و فکورانه‌ حالتی‌ به‌ خود گرفته‌ بود. گویی‌ در بحر تفکر غرق‌ شده‌ بود! هرکس‌ چیزی‌ می‌گفت‌ و او را آماج‌ کنایه‌ها و شوخی‌های‌ خود قرار می‌داد! اما اوبی‌خیال‌ِ آنچه‌ می‌گفتیم‌، نشسته‌ بود.
یکباره‌ رو به‌ جمع‌ کرد و گفت‌: "بسّه‌ دیگه‌، شوخی‌ بسّه‌! اگه‌ خیلی‌ حال‌ دارین‌ به‌ سوال‌ من‌
جواب‌ بدین‌."
همه‌ جا خوردند. از آن‌ آدم‌ ساکت‌ این‌ نوع‌ صحبت‌ کردن‌ بعید بود. همه‌ متوجه‌ او شدند.
گفت: "هر کی‌ جواب‌ درست‌ بده‌ بهش‌ جایزه‌ می‌دم‌."
بچه‌ها هنوز گیج‌ بودند و به‌ هم‌ نگاه‌ می‌کردند که گفت: " آقایون‌ افضل‌ الساعات‌ (بهترین‌ ساعت ها) کدام‌ است‌؟"
پچ‌ پچ‌ بچه‌ها بلند شد. به‌ هم‌ نگاه‌ می‌کردند. سوال‌ خیلی‌ جدّی‌ بود، یکی‌ از بچه‌ها گفت‌: "قبل‌ از اذان‌، دل‌ نیمه‌ شب‌، برای‌ نماز شب‌"
با لبخندی گفت: "غلطه‌، آی‌ غلطه‌، اشتباه‌ فرمودین‌."
دیگری گفت: "می‌بخشین‌، به‌ نظر من‌ اذان‌ صبح‌ وقت‌ نماز و...!"
گفت: " بَه‌َ، اینم‌ غلطه‌!"
هر کدام‌ ساعتی‌ خاص‌ را براساس‌ ادراکات‌، اطلاعات‌ و برداشت‌های‌خود گفتند. نیم‌ ساعتی‌ از شروع‌ بحث‌ گذشته‌ بود، هر کسی‌ چیزی‌ می‌گفت‌ و جواب‌ او همچنان‌ "نه‌" بود.
همه‌ متحیر با کمی‌ دلخوری‌ گفتند: "آقا حالگیری‌ می‌کنی‌ها، ما نمی‌دونیم‌."
و او با لبخندی‌ زیبا گفت‌: "از نظر بنده‌ بهترین‌ ساعت ها، ساعتی‌ است‌ که‌ ساخت‌ وطن‌ باشد و دست‌ ِ کوارتز و سیتی‌ زن‌ و سیکو پنج‌ رو از پشت‌ ببنده‌!"
با خنده‌ از جا بلند شد و رفت‌ تا خودش‌ را برای‌ نماز ظهر آماده‌ کند

دلتنگ پدر

دلم برای روزهایی تنگ است که میدانم باز نخواهند گشت..

برای پدرم که دیگر حضورش را احساس نخواهم کرد..

به راستی که چه زود دیر میشود...

بیاد همه پدرها که از دنیا رفتند

شکلک گلاللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهمشکلک گل

روز سالگردت بهانه ایی هست برای دلتنگ شدنت

شکلک گلشکلک گلشکلک گلشکلک گل

آزوی شهادت

دلم شهادت می خواهد!...

مردن را که همه بلدند!...
من دلم ازهمین تابوتها میخواهد!
از همین ها که بوی عشق میدهد!
دلم گرفته شهیدان.شما مرا ببرید!
مرا ز غربت این خانه تا خدا ببرید!
مراکه خسته ترینم.کسی نمیخواهد!
کرم نموده دلم را.مگرشما ببرید!

باز بوی فاطمیه و بوی سفره ی پر برکت مادر


غم هجرانت آنقدر سنگین است که یک روز نه بلکه یک دهه،یکسال نه که هر سال،و هرسال دوبار سوگواری نیزتسلی مان نمی دهد
شروع ایام فاطمیه تسلیت

ارادت شهدا به حضرت فاطمه سلام الله علیها


Image result for ‫شهادت حضرت فاطمه‬‎

شهید محمدرضا تورجی زاده به سادات فوق العاده احترام می گذاشت .یکی از سادات گردان نقل می کرد:«یک بار به سنگر فرماندهی رفتم.محمد نشسته بود.به احترام من از جا بلند شد.گفتم:«یک مرخصی چند ساعته می خواهم تا به اهواز بروم.»به دلایلی مخالفت کرد.اصرار کردم اما بی فایده بود در نهایت وقتی ناامید شدم گفتم:«باشد شکایت شما را می برم پیش مادرم.»هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که پابرهنه به دنبالم دوید!

دستم را گرفت و گفت:«این چه حرفی بود که زدی؟!بیا این برگه ی مرخصی سفید امضا کردم هر چه قدر می خواهی بنویس.» تا به چهره اش نگاه کردم دیدم خیس از اشک است.گفتم:«به خدا شوخی کردم منظوری نداشتم و...» اما محمد همچنان اصرار داشت که من حرفم را پس بگیرم!

یک سال از این ماجرا گذشت ساعتی قبل از شهادت محمد بود.با هم رفتیم تا به سنگر ها سر بزنیم گفت:«آن حرف پارسال را پس گرفتی؟!» با تعجب گفتم:«چی؟»گفت:«آن شکایت و...»گفتم:«تو را به خدا چیزی نگو به خدا شوخی کردم.»

Image result for ‫شهید تورجی زاده‬‎

 ساعتی بعد وقتی در سنگر فرماندهی نشسته بود گلوله ی خمپاره به درون سنگر اصابت کرد.سریع به سمت سنگر دویدم.عجیب بود.سه ترکش بزرگ خمپاره به او اصابت کرده بود.یکی به پهلو یکی به بازو و دیگری به سر.یک باره به یاد حرف سال قبل محمد افتادم.او از شهادت خود این گونه گفته بود: من در عملیاتی شهید می شوم که با رمز یا زهرا(س) باشد و من آن زمان فرمانده گردان یا زهرا(س) باشم.مدتی بعد پیکر او تشیع شد و همان گونه که وصیت کرده بود سربند یا زهرا(س) به پیشانی او بستیم و در کنار دوستانش در گلستان شهدای اصفهان آرمید.

منبع:کتاب مهر مادر

دلتنگ کربلا

تب ندارم ،داغ هم نیستم،

گریہ هم نمےڪنم،
فقط زل میزنم بہ عڪس حَرَم...
نمے دانم شاید....شاید دق ڪرده ام..
ڪسے چہ مےداند...

یا ح س ۍ ن♥

در ضلع شرقی مسجد جامع بازار تهران، دکان غذاخوریی بود که بالای پیشخوان دکانش نوشته بود؛ "نسیه و پول دستی داده میشود، به قدر قوه..."
و هر وقت کودکانی که برای بردن غذا برای صاحبکارشان می آمدند، را می دید ... لقمه ای چرب و لذیذ از بهترین گوشت و کباب و ته دیگ زعفرانی درست میکرد و خود با دستانش بر دهان آنها میگذاشت و می گفت مبادا صاحبکارش به او از این غذا ندهد و او چشمش به این غذا بماند و من شرمنده خدا بشم...
او بهترین کاسب قرن حاج میرزا عابد نهاوندی بود معروف به "مرشدچلویی" پیر مردی بلند قامت با چهره ایی بسیار نورانی و خوشرو و با محاسنی سفید...
خدا رحمتش کنه...
چقدر در این دوره نیاز داریم به اینجور انسانها...

عشق


یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم
گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
خود بتازیم به هر درد که از دوست رسد
بهر بهبود ولی فکر دوایی نکنیم
جای پرداخت به خود بر دگران اندیشیم
شکوه از غیر خطا هست،خطایی نکنیم
یاور خویش بدانیم خدایاران را
جز به یاران خدا دوست وفایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
گر که دلتنگ از این فصل غریبانه شدیم
تا بهاران نرسیده ست هوایی نکنیم
گله هرگز نبود شیوه ی دلسوختگان
با غم خویش بسازیم و شفایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پرپر شدنش ساز و نوایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست
گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم
و به هنگام نیایش سر سجاده ی عشق
جز برای دل محبوب دعایی نکنیم
مهربانی صفت بارز عشاق خداست
یادمان باشد از این کار ابایی نکنیم

هوروش نوابی

وصیت شهدا

از دل خاک فکه شهیدی یافتند 

در جیب لباسش برگه ای بود :

«باسمه تعالی . جنگ بالا گرفته است .مجالی برای وصیت نیست .هنوز تا چند قطره خون در بدن دارم حدیثی از امام پنجم ع می نویسم :

  به تو خیانت می کنند ، تو مکن 

  تو را تکذیب می کنند ، آرام باش .

  تو را می ستایند ، فریب مخور.

   مردم شهر از تو بد می گویند ، اندوهگین مشو.

  آنگاه از ما خواهی بود »

دیگر نایی در بدن ندارم ؛

خداحافظ دنیا 

یا زهرا