یکی از جانبازان شیمیایی تعریف میکرد :
وقتی از جبهه برا مرخصی برگشتم راننده آژانس از من کرایه دو برابر گرفت چون لباسهام خاکی بود و پول کارواش رو هم ازم گرفت
یک روز هم داخل تاکسی تو اتوبان بخاطر بیماری شیمیایی
حالت تهوع داشتم راننده نگه داشت تا کنار اتوبان استفراغ کنم
و وقتی برگشتم راننده حرکت کرد
و گفت ماشینم کثیف نشه
موندم کنار اتوبان
وقتی برا درمان رفتم ایتالیا تو بیمارستان شهر رم بستری بودم فامیل پرستار مالدینی بود اولش فکر کردم تشابه اسمی هست
ولی بعد که پرسیدم فهمیدم
واقعا خواهر پائولو_مالدینی فوتبالیست اسطوره ای ایتالیاست
ازش خواستم که یه عکس یادگاری از برادرش بهم بده و اون قول داد که فردا صبح میده
ولی صبح که از خواب بیدار شدم دیدم پائولو مالدینی با یه دسته گل دو ساعتی میشد بالا سرم نشسته و بیدارم نکرده بود تا خودم بیدار شم
شب خواهرش بهش زنگ زده بود و گفته بود که یک جانباز ایرانی عکس یادگاری از تو میخواد و اون مسیر 600 کیلومتری میلان تا رم رو شبانه اومده بود
تا یه عکس یادگاری واقعی با یه جانباز کشور بیگانه بندازه و از اون تجلیل کنه
خواب امام علی (ع)
فرمانده عملیات یکی از گروهان های لشگر المهدی بود
رو به یکی از برادران روحانی میکنه و میگه:
آقا ! اگه کسی خواب امام علی (ع) رو ببیند،
چه تعبیری دارد؟
روحانی در پاسخ می گوید :
باید دید چه خوابی دیده و ماجرا چگونه بوده است!
...............................
حمزه دیگر چیزی نمی گوید ؛
اما دوساعت بعد در یکی از محور های عملیاتی
درحالی که فرق سرش شکافته شده بود ، به شهادت می رسد
شادی روح شهدا صلوات
شهید حمزه خسروی
خدایا، این اواخر همیشه برایم این ذکر بود که
(تا مرا نیامرزیدی از این دنیا مبر)
دانشجوی شهید، مصطفی درویش رحیم آبادی
باور کنید که شهادت از عسل شیرین تر است اگر در بطن کلمه شهادت بروید متوجه خواهید شد که چقدر کشته شدن در راه خدا شیرین است. برادرم احمد روح من در انتظار فداکاری توست تو مانند یک مسلمان واقعی زندگیت را وقف خدمت به اسلام کن.
شهید محمود خادم سیدالشهدا
دلم شهادت میخواهد . . .
مُردن را که همه بلدند
من دلم از این تابوت ها میخواهد
من دلم از تابوتهایی میخواهدکه سه رنگ
پرچمش بوی عشق میدهد.
دلم شهادتی میخواهد که نظر به وجه الله داشته باشد
دلم شهادتی میخواهد که ندیده ها را ببیند
از همین ها که بوی عشق میدهد
از همین مراسم های باشکوه . . .
بالای دست های عاشقان
وایا ساعت به وقت صفر عاشقی ما نیز فراخواهید رسیددلم به این خوش است که بل احیاء عندربهم یرزقون...
ملت شهیدپرور برای شهیدان دعا کنند که از جان گذشتگی این عزیزان مورد قبول درگاه حق و سرورشهیدان عالم امام حسین (ع) باشد .
به خانواده خود سفارش می کنم اگر خواستید گریه کنید به یاد علی اکبر امام حسین (ع) و برای مظلومی آقا امام حسین (ع) گریه کنید. به خواهران خود و دیگر خواهران ایرانی سفارش می کنم که این آزادی را پاس بدارند که این آزادی با خون عزیزان بسیار زیادی به دست آمده و در آخر دعا برای رهبر کبیر انقلاب اسلامی و سفارش می کنم که امام را یاری کنید.....
روحش شاد،یادش گرامی
سالگرد ولادت پرنور شیر مرد ایرانی مداح سینه سوز اهل بیت
شهید محمد رضا تورجی زاده
مبارک باد
میلاد تو شیرین
ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنجهای زندگی هم دل بست و در میان این
روزهای شتابزده, عاشقانه تر زیست. میلاد تو معراج دستهای من است
تو به این دنیا
آمدی تا آسمانی شوی تا آسمانی شوی و
از نور وجود تو زندگی ما نیز روشن گردد نام ،نام خانوادگی:
محمد رضا تورجی زاده
ولادت: 1343/4/23
شهادت: 1366/2/5
مکان شهادت:
بانه،منطقه عملیاتی کربلای 10
مزار شهید:
گلستان شهدای اصفهان
روبروی فروشگاه فرهنگی شاهد
پدر و مادرم، وظیفة شما بسیار سنگین است، و همة شما باید فدای اسلام شوید. سعی کنید جهاد اکبر کنید و به دنبال آن، در همهحال، جهادهای دیگر و مبادا زن و بچه یامال این دنیا شما را فریب دهد. این دنیا زرق و برق شیطان است. و هر لحظه انسان را به طرف جهنم سوق میدهد. بترسید از جهنمی که روز قیامتش فقط هزار سال است. از جهاد در راه خدا غافل نشوید که عاقبت شومی دارد. و از شما میخواهم که از مسیر ولایتفقیه زمان خارج نشوید و گوش به فرمان او باشید و کتابهای شهیدان بزرگ اسلام، یعنی مطهری و دستغیب، را بخوانید.
اولین بار بود که می رفتم جبهه
شب قدر که رسید ، به اتفاق چند تا از بچه ها رفتیم مراسم احیاء
جمعیت رو که دیدیم تعجب کردیم
از مجموع 350 نفر افراد گردان ، فقط بیست نفر اومده بودن
شب دوم هم همین طور بود
برام سؤال شده بود که چرا بچه ها برا احیا نیومدن
با خودم گفتم نکنه خبر نداشته باشن...؟!
از محل برگزاری احیاء اومدم بیرون...
پشت مقر ما صحرایی بود که شیارها و تل زیادی داشت
به سمت صحرا حرکت کردم
نزدیک شیارها که رسیدم ، دیدم در بین هر شیار، رزمنده ای رو به قبله نشسته
قرآن رو روی سرش گرفته و زمزمه می کنه
مراسم احیاء از بلندگو پخش میشد
بچه ها صدا رو می شنیدن و توی تنهایی و تاریکی حفره ها ، با خدا راز و نیاز می کردن
تازه فهمیدم داستان اون جمعیت کم توی محل برگزاری مراسم چیه...
راوی: شهید رضا صادقی یونسی
منبع: وبلاگ عطر کربلا