آسیابت یک طرف افتاده بستر یک طرف


آسیابت یک طرف افتاده بستر یک طرف

 چادر تو یک طرف افتاده معجر یک طرف

هر چه اینجا هست چشمان مرا خون کرده است

 رنگ این دیوار خانه یک طرف، در یک طرف

گاه دلخون توئیم و گاه دلخون پدر

 وای بابا یک طرف ای وای مادر یک طرف

از کنار تو که می آید به خانه ناگهان

بر سر زانو می افتد مرد خیبر یک طرف

من چگونه پیرهن کهنه تن یارم کنم

 غصه تو یک طرف داغ برادر یک طرف

مثل آنروزی که افتادی می افتد بر زمین

 پیکر من یک طرف او یک طرف سر یک طرف

من دو بوسه می زنم جای تو و جای خودم

 زیر گردن یک طرف رگهای حنجر یک طرف

وای از آن لحظه که باید بنگرم

 سر ز روی نیزه افتاده، پیکر یک طرف

وای از آن لحظه که می ریزند بین خیمه ها

 گوشواره یک طرف خلخال و معجر یک طرف



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.