چشمانش را به آسمان دوخته بود و حسابی رفته بود تو فکر. گفتم: چیه! محمد... نکنه بریدی؟!
خیلی آرام، در حالی که بغض در گلو داشت گفت: بالاخره نفهمیدم ارباً ارباً
یعنی چه ، میگن آدم مثل گوشت کوبیده میشه! میدونی؟ یا باید وقتی از این
عملیات برگشتم برم حسابی کتاب بخونم و بپرسم تا بفهمم، یا این که همین جا
بهش برسم!
دیگه به خط رسیده بودیم. از تویوتا پیاده شدیم و پس از هماهنگی، به طرف دشمن صف آرایی کردیم...
توی بهشت زهرا ، وقتی بدنش را می خواستند توی قبر بگذارند، دیدم جواب
سوالش را وقتی توپ روی سنگر می خورد و تمام سنگر روی سرش خراب میشود،
گرفته...
راوی : رزمنده دفاع مقدس حاج طالبی
گل نرگس
پنجشنبه 25 تیر 1394 ساعت 15:59