ظرف بزرگتر

همیشه با ظرفی در دست برای آوردن آب به لب چشمه می‌رفت

و چشمه هم مثل هر روز ظرفش را از آب پر می‌کرد
با این وجود همیشه به چشمه اعتراض می‌کرد
که این آب خیلی کم است و برای من کافی نیست،
چشمه هم همیشه در جوابش سکوت می‌کرد و لبخند می‌زد…
هرگز برای بردن آب ظرف بزرگتری نمی‌آورد!!!
‌‌