ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
خدایا من رو ببخش که همیشه ازت طلبکارم …
چرا ؟!
نمیدونم شاید فکر میکنم :
” چون بهم لطف کردی و منو آفریدی ،مدیون من شدی ! “
خدایا ببخش که همیشه به فکر معامله کردن با تو بودم
” خدایا اگه فلان کارو واسم انجام بدی …
منم قول میدم که فلان و بهمان … “
خنده ام میگیره شاید هم گریه ، تو میدونی که نمیتونم سر قولم بمونم؛ ولی جوابم رو با محبتت دادی … خدایا آخه چرا ؟
خدایا من دردونه ی مخلوقاتتم و شاید به همین خاطر ننر بار اومدم …
خدایا من باهات کلی حرف دارم وتو هم همیشه برام وقت داشتی وداری
خدایا من فکر میکنم تو خیلی عاشقم بودی و هستی
تو هزاران نشونه برام فرستادی
تو اینقدر عاشقم بودی و هستی که شریف ترین انسانها رو برای رسوندن پیغامت برام انتخاب کردی و فرستادی ، و بهترینشون، همونی که از ابتدا به امین بودن معروف بود …
خدایا تو خیلی بهم پوئن و امتیاز دادی، ولی من دارم می بازم
من دارم به خودم می بازم …
باختی بزرگتر از این وجود داره که فقط وقتی سر و کله ام دور و برت پیدا میشه که دچار مشکلی شده باشم ؟
خدایا این دستهای منه
همونی که همیشه بطرفت درازه
و این هم سری که جلوی همه خم شده
ولی افسوس از یکبار طاعتِ با صداقت برای اطاعت
خدایا … این منم … اشرف مخلوقاتت … جانشین تو بر روی زمین …
همونی که وقتی منو آفریدی خودت رو احسن الخالقین نامیدی
خدایا من دارم به خودم می بازم
خدایا دستم رو بگیر …
دست کسی رو که
امیدی به طاعت ناچیز و ریایی خودش نداره …