یا ابالفضل العباس

در کلاس عاشقی عباس غوغا می کند

در دل هر عاشقی عباس ماوا می کند

هر کس خواهد رود در مکتب عشق حسین

ثبت نامش را فقط عباس امضا می کند

تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست

در جوابم اینچنین گفت و گریست

لیلی و مجنون فقط افسانه اند

عشق در دست حسین بن علیست

بی سروسامان توام یا حسین


 روز تاسوعا، منطقه شرهانی؛ پنج شهید گمنام.

یکی بی سر بود ، دیدن نامش بیشتر شبیه معجزه بود!!!
نوشته پارچه ای در جیبش که با دیدنش اشک امانمان را برید :
بی سر و سامان توام یا حسین



معجزه


چهار ساله بود ، مریضی سختی گرفت. پزشکان جوابش کردند. گفتند : این بچه زنده نمی ماند! پدرش او را نذر آقا اباالفضل (علیه السلام) کرد. تا اینکه به طرز معجزه آسایی این فرزند شفا یافت! هر چه بزرگتر می شد ارادت قلبی این پسر به قمر بنی هاشم(علیه السلام) بیشتر می شد. تاریخ تولد شناسنامه اش را تغییر داد و به جبهه رفت! در جبهه انقدر شجاعت از خود نشان داد که مسئول دسته گروهان اباالفضل (علیه السلام) از لشگر امام حسین (علیه السلام) شد. خوشحال بود که به عاشقان اربابش خدمت می کند علیرضا کریمی شانزده سال بیشتر نداشت. آخرین باری که به جبهه می رفت گفت: راه کربلا که باز شد برمی گردم! شانزده سال بعد پیکرش بازگشت . همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا می رفت !!! آمده بود به خواب مسئول تفحص ، گفته بود : زمانش رسیده که من برگردم!!! عجیب بود محل حضورپیکرش را گفته بود !!! پیکرش به شهردیگری منتقل شد .مدتی بعد او را آوردند ، روزی که تشییع شد روز تاســوعا بود.

در پایان آخرین نامه اش برای من و شما نوشته بود" به امید دیدار در کربلا_ برادر شما علیرضا" حالا هرکس مشکلی برای سفر کربلا داره به سراغ علیرضا میره...

راوی : مادر شهید

                                                              شـادی روح شــهدا صــلوات