شهید علی محمد طاهری

مادر به دیدار فرزندش شتافت.

 

زندگی نامه فرمانده شهید علی محمد طاهری:

فرزند :کرمعلی

متولد : 1346شهادت : 11/12/65 کربلای5


 

شهید علی محمد طاهری در سال  1346در شهرک بنوار ناظر از توابع شهرستان اندیمشک به دنیا آمد قبل از تولد مادرش خواب می بیند فرزندش درپارچه کاملا سفیدی پیچیده شده درحالیکه چشمهای کودک بسته شده بود باناله و شیون مادر ،خانمی جلومی آید وبه او می گوید نترسی چیزی نیست وبچه را از مادر می گیرد مادر به اومی گوید فرزندم را کجا می بری ؟مال خودم است! که در جواب به او می گوید: این بچه مال تو نیست بلکه امانتی است که در دست توست وقتی کودک متولد می گردد نام او را از روی قران انتخاب نموده و علی محمد می گذارند. علی محمد دوران کودکی را در شهرک بنوار سپری می کند و در دوران طفولیت همراه برادر کوچکش به کلاس قران که در مسجد برگذار می شد می رفت.


یکی از همرزمان شهید نقل می کند: بسیار دلسوز بود و هر مسئولیتی را که می پذیرفت به نحو احسن انجام می داد یعنی احساس می کرد که این مسئولیت یک امرخدایی است-نگاه معنوی  بدان داشتند و از تمام توان خود استفاده می کردند در دوران دفاع مقدس کل زندگی خود را روی آن گذاشتند و گذشتند از رزمندگی و جهاد, فرماندهی را در طول دفاع مقدس بر عهده داشت و از تمام لذایذ و دلبستگی ها و خوبی ها و راحتی ها و از درس گذشت و در خود جبهه هم به این صورت بود و مدام فعالیت می کرد وحتی از خواب خود می گذشت چون نسبت به کار خود احساس مسئولیت می کرد. به نقل از همرزمان او: زندگی این شهید بزرگوار خلاصه ای از عشق بود. و درتاریخ 11/12/1365 در عملیات غرور آفرین کربلای 5 در شلمچه به شهادت می رسد. قبل از شهادتش عکس خود را برمی دارد و می گوید: اگر دست چپش را بیاندازیم خیلی بهتراست تااینکه این دست بماند وبعد هم دستش را قیچی می کند وقتی به او گفته می شود چرا این کار رامی کنی می گوید: این دست باید بیافتد و زمانی هم که به شهادت می رسد دست چپش افتاده بود خانواده اش افتخارمی کنندکه در شهر کوچک محل سکونتشان هدیه ای در راه اسلام نثار کرده اند و شهید علی محمد طاهری را بمانند تاجی بر سر خود می دانند.

و اما رازی که تا قبل از شهادتش هیچ وقت ما متوجه نشده بودیم

شهید علی محمد طاهری از ناحیه پاها به خصوص زانو، درد و رنج زیادی کشیده بود ونمی بایست این همه فشار را روی پاها و زانوهای خویش بیاورد ولی ما شاهد بودیم علاوه بر آموزشهای خاکی آموزش غواصی می داد و ساعتها در میان آب سرد بود ولی هرگز نمی دیدیم که بگوید پاهایم درد می کند. این بنده حقیر این موضوع را از زبان برادرش مسعود طاهری که در آن زمان سنش بسیار کم بود ولی درخدمت گردان حمزه اندیمشک به عنوان بی سیم چی بود شنیدم.

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
واحشرنا معهم واهلک اعدائهم اجمعین