نامه ای به خدا


سلام

خیلی دوست دارم بنویسم و نوشته ام حرفهای دلم باشه

بنویسم و تهش هم بگم ممنونم خدایا


سلام خدا

اینکه دیر به دیر میام باید بگم مشغولم و گرفتار و شرمنده

خدایا مهربونی تو هیچ میدونستی انقدر مهربونی که ماها گاهی این مهربونی رو نمیبینیم و بد میفهمیم

باید ببخشی تقصیر ما این وسط اینه که کمتر میدونیم و عجولیم و کم میاریم شاید هم کم طاقتیم

ولی راستش خدایا دیگه نمیشه گاهی فشار زندگی سخت میشه گاهی کم میاریم

گاهی انقدر کم میاریم که دوست داریم هرچی تو دلمون هست و بگیم و داد بزنیم

خدایا ولی تو مهربونی

خدایا دلم میخواد بگم وقتی دردی میدی حداقل طاقتش هم بده

صبرش هم بده

کمکمون کن که بفهمیم و احساس کنیم تا اینقدر بی تاب نباشیم تا انقدر غصه دار نباشیم که هرچی که به زبونمون میاد بگیم

خدایا طاقتا کم شده خیلی کم گاهی اینقدر کم میاریم که باورش برای خودمون هم سخته

خدایا گاهی میگم مگه یه ادم چقدر میتونه تحمل کنه چقدر میتونه بگه تموم میشه

وقتی اتفاقی باب میل ادم نمیشه وقتی یه اتفاق که حتی فکرشو نمیکنی وقتی واسه یه چیزی که هزار شب دعا میکنه اخرش نمیشه

ادم میشکنه من نمیگم تو حکمتت اشتباهه نه خدا بزرگی و مهربانی که من در تو دیدم مثل خودت بی همتا بود استجابت دعایی که دیدم معجزه بود و بس دلم میخواد به قلبمون بیای کمکون کنی قلبامون رو پاک کنیم تا بفهمیم این حکمت رو

خدایا بهم ارامش قلب بده بهم قدرت درک بده

خدایا محتاجم خیلی هم محتاجم

خدایا تو این زمین قلبهای خیلی از بنده هات واست تنگ قلبهای خیلی میخواد که به قلبشون بیایی خدایا راه سعادت راه رسیدن به خودت رو میخوام

 

خدایا خوب میدونم گنهکارم مدتی هست که خجالت میکشم نیگات کنم

خدایا اگر اشتباهی کردم اگر گناهی کردم اگر خطایی کردم دوست دارم دیگه نکنم دوست دارم کمکم کنی به قلبم به روحم ارامش بدی

خدایا شرمنده ام

بهم فرصت بده من از اینکه فردای قیامت فریاد رسی نداشته باشم میترسم

من از اتش جهنم میترسم

خدایا باید جبران کنم قبل از اینکه فرصت زندگی ام تمام بشه دوست دارم فردای قیامت شرمنده تو نباشم

خدایا لیاقت بندگی  خودت رو بهم بده

خدایا دلم حالتی غریب و غریب گونه دارد 

 خدایا وقتی دلم غصه دارد دوست دارم قلبمو دربیارم بشورم از غصه ها گاهی این رنج انقدر زیاد هست که بی طاقت بی طافت میشم و بغض همه وجودمو میگیره احساس میکنم دیگه نمیتونم ادامه بدم میخواهم انصراف بدم میخواهم بزارم و برم ولی نمیشه نمیشه

باید رفت و امیدوارم بود  به جایی میرسی به یه احساس خوشی خدایا به ارامش قلبی نیاز دارم تا بتونم به افکارم نظم بدم

 

حیف خدا حیف...

دوستت دارم خدا

هوای بنده هاتو داشته باش و کمکم باش تو همه چی

 

خداوندا تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری

شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن

دوستت دارم


 

نظرات 6 + ارسال نظر
معرفت جمعه 22 فروردین 1393 ساعت 15:24

اجرکم عندالله.خیلی زیباس

مومن و باخدا یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 22:19

خدایا با این همه بنده خوب درکنارت ایا یه نگاهیم به این سراپا تقصیر می کنی به دل پاک این بچه ها غبطه میخورم میبینی چقدر صادقانه باهات حرف میزنه من حتی روم نمیشه بگم خدایا غلط کردم فقط یه نگاه فقط یه نگاهشرمندتم

سمانه یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 11:40

عالی بود تمامش حرفای این مدته من بود با معبودم
خسته نباشی خانم گل!

بنده خدا شنبه 16 فروردین 1393 ساعت 20:19

از اینکه با تمام وجود از خدا کمک خواسته بودی درکت کردم وفهمیدم که این نوشته خودته
امیدوارم به همه خواسته وارزو هات برسی وروزی با تمام وجود بنویسی خدا جونم متشکرم
بنویسی خدا جونم از اینکه با من بودی وحرفایم را جواب دادی سپاسگزارم
به امید ان روز
اگه احساس میکنی می تونم کمکت کنم برام بنویس
بنده شرمنده

مجتبی شنبه 16 فروردین 1393 ساعت 20:13 http://mojtaba2010m.blogsky.com/

دلم گرفته به وسعت دنیا
امسال سالی بود که شهدا دعوتم نکردن
سالی بود که بسویشان گام برنداشتم وانها نیز مرا نپذیرفتندمی دانم همیشه وقتی تو را بخواهند برایت دعوت نامه می فرستندولی امسال دریغ از یک نگاه واین همه را تقصیر کار خودم بودم خدایااویی که هر سال مرا به کنار اروند می برد وعظمت تورا درثانیه ای برایم بازگو می کرد نیز نیامدراستی دایی جان کمکم کن در این دنیایی که غبار الود است گم شده ام من درهوای صاف این دنیا راهم را گم کرده ام حال که هوای غبار الود اینجا را گرفته است چه کنم دایی جان می شود مرا نیز کمک کنی می شود دستی بر زیر بالهایم بزنی من هنوزپرواز را یاد نگرفته ام من هنوز دلبری بر نگزیده ام من هنوز در پایین دنبال شما می گردم وحال انکه شما اسمانی هستید

بارون شنبه 16 فروردین 1393 ساعت 19:01

سلام
خدا جونم..
این بنده ی عزیزت حرف دل منو زده...
خدا پر از بغضم خودت نگاهی بمن بینداز....
خدا جونم به عهدت وفا کن...خیلی دلم شکسته...قسم به پهلوی شکسته ی حضرت زهرا(س)...دلهای شکسته رو به لطف و رحمت خودت التیام ببخش...
امروز داشتم ی برنامه رو میدیدم در رابطه با راهیان ....
امسال شهدا دعوتنامه ندادند که برم
داشت شهدای هویزه رو نشون میداد ...ت فکر این بودم چ حیف اونباری که رفتم راهیان سر قبر شهید علم الهدی نرفتم ...ک تصویر برای چند لحظه قبر شهید علم الهدی رو نشون داد... براستی ک شهدا زنده اند ...دوست شهیدم شهید والا مقام علم الهدی شما واسطه ی خیر برای منه رو سیاه بشید...شهیدم سرلشگر خلبان عباس بابایی ....میشه برای منم بابایی کنید...
.
.
.
تشکر نوشت
وب بسیار عالییی دارید
ان شاالله عاقبت بخیر بشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.