بهشت در نزدیکی

بهشت جای دیگری نیست..
 بهشت اول آغوش مادریست که با تمام وجود بغلت کرد و شیرت داد
بهشت دوم دستان پدریست که برای راه رفتنت با تو کودکی کرد 
بهشت سوم خواهر یا برادریست که برای ندیدن اشکهایت تمام اسباب بازیهایش را به تو داد
بهشت چهارم معلمی بود که برای دانستنت با تمام بزرگیش همسنت شد تا یاد بگیری
بهشت پنجم آغوشی بود که هرگز در آغوشش نگرفتی
بهشت ششم دوستیست که روز عقدت در آغوشت کشید و چنان در آغوشش فشرد که انگار آخرین روز زندگیش را تجربه میکند
آری بهشت همین حوالیست؛؛ مادرت را بنگر... پدرت را ببین .. خواهر یا برادرت را حس کن .. دوستت را به یاد بیاور...عشقت را از خاطرت بگذران...
"نگرانم برایت"
یک وقت دیر نشود برای بهشت رفتنت...  
 بهشت را با همه قلبت حس کن همین نزدیکیست..   
شاید همین الان از کنارت گذشت اما تو ندیدی.
وقتی کسی در کنارت هست، خوب نگاهش کن:
به تمام جزئیاتش
به لبخند بین حرف هایش
به سبک ادای کلماتش
به شیوه ی راه رفتنش، نشستنش
به چشم هاش خیره شو
دستهایش را به حافظه ات بسپار
گاهی آدم ها آنقدر سریع میروند که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻳﺮ ﻣﯽ فهمیم

فقط خدا

برادران یوسف وقتی می‌خواستند یوسف را به چاه بیفکنند

یوسف لبخندی زد

یهودا پرسید: چرا خندیدی ؟

این جا که جای خنده نیست

یوسف گفت : روزی در فکر بودم چگونه کسی می‌تواند به من اظهار دشمنی کند

با این که برادران نیرومندی دارم ؟

اینک خداوند همین برادران را بر من مسلط کرد

تا بدانم که غیر از خدا تکیه گاهی نیست


با تو ام خودشیفته


با تو ام خودشیفته !

برادر شهیدم سینه اش را سپر کرد تا تو در امان باشی

و تو سینه ات را مقابل دشمن برهنه کردی تا خون پاکش را لگد مال کنی .


گلشیفته فراهانی ، برهنگی ، حجاب ، شهید