عشق


یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم
گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
خود بتازیم به هر درد که از دوست رسد
بهر بهبود ولی فکر دوایی نکنیم
جای پرداخت به خود بر دگران اندیشیم
شکوه از غیر خطا هست،خطایی نکنیم
یاور خویش بدانیم خدایاران را
جز به یاران خدا دوست وفایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
گر که دلتنگ از این فصل غریبانه شدیم
تا بهاران نرسیده ست هوایی نکنیم
گله هرگز نبود شیوه ی دلسوختگان
با غم خویش بسازیم و شفایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پرپر شدنش ساز و نوایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست
گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم
و به هنگام نیایش سر سجاده ی عشق
جز برای دل محبوب دعایی نکنیم
مهربانی صفت بارز عشاق خداست
یادمان باشد از این کار ابایی نکنیم

هوروش نوابی

یاعباس یا حسین...


در کلاس عاشقی عباس غوغا می کند

در دل هر عاشقی عباس ماوا می کند

هر کس خواهد رود در مکتب عشق حسین

ثبت نامش را فقط عباس امضا می کند

تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست

در جوابم اینچنین گفت و گریست

لیلی و مجنون فقط افسانه اند

عشق در دست حسین بن علیست



صبـر کن سهراب

صبر کن سهراب ! قایقت جا دارد؟

آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند …

وای سهراب کجایی آخر ؟ … زخم ها بر دل عاشق کردن ، خون به چشمان شقایق کردند…

ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش سیری چند

صبــــــــ ـــــــــر کن ،

سهــــــــ ـــــــراب …!

قایقت جا دارد؟ من را نیز با خود ببر

اینجا عاشقی بین مردم مرده است

سن عاشقی پایین اومده!!!


{خاطرات یک سرباز بعثی}

یه پسر بچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم.

آوردنش سنگر من. خیلی کم سن و سال بود.

بهش گفتم: « مگه سن سربازی توی ایران هجده سال تمام نیست؟

سرش را تکان داد. گفتم: تو که هنوز هجده سالت نشده!

بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: »  شاید به خاطر جنگ ، امام خمینی کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما بچه ها شده و سن سربازی رو کم کرده؟ «

جوابش خیلی من رو اذیت کرد. با لحن فیلسوفانه ای گفت:

»سن سربازی پایین نیومده ، سن عاشقی پایین اومده. «