عاشق شهادت

[تصویر:  73517016014825512191.gif]


  بسیاری از جوانان پاک نهاد و خالص شیعه، عشق به شهادت را در سینه دارند و دعای قنوتشان "اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک" است اما حقیقت آن است که بنا به فرموده شهید بهشتی " بهشت را به بها دهند و به بهانه ندهند" و همان گونه که سید شهیدان اهل قلم "مرتضی آوینی" فرموده اند:"شهادت تنها مزد خوبان است". دستیابی به امتیازی الهی چون شهادت، یقینا بی زحمت و سختی میسر نخواهد شد. فرزندان انقلاب اسلامی، در کوه های غرب کشور و بیابان های سوزان جنوب، عشق خود به شهادت را به رخ آسمانیان کشیدند و هر آن کس که لیاقت بیشتری یافت، به مراد دل خود رسید.
در عکسی که می بینید، جوانی بسیجی، با پیشانی بند "عتشقان شهادت" مجالی برای استراحت یافته و پس از آن که در سینه خاکریز، سنگری کوچک برای خود کنده، دقایقی آرام گرفته است.

آری برادر! این گونه در تمنای شهادت باید زیست.


کارت عروسی برای ارباب

نزدیک عملیات رمضان بود.
همه آماده می شدند برا عملیات و معمولا کسی مرخصی نمی گرفت تا بعد از عملیات.
ولی یه جوون اومد و گفت اگه امکانش هست اجازه بده من برم شهرمون.
گفتم برا چی؟ گفت آخه عروسیمه و کارت هم پخش کردیم و خانواده مدام زنگ می زنن و می گن چرا نمیایی؟!
بهش اجازه دادم برگرده. گفت: ازم راضی هستی؟ گفتم : آره. برو ولی مراسمت تموم شد یک هفته ای برگرد چون نیرو نیاز داریم.
خداحافظی کرد و راه افتاد.
عصر همون روز که بچه ها داشتن برا عملیات تجهیزات می گرفتن یکی رو دیدم کنار تانکر آب، داره وضو می گیره. خیلی شبیه اون جوون بود. رفتم جلوتر دیدم همونه. تعجب کردم و پرسیدم مگه نرفتی برا عروسیت؟
گفت: چرا؛ حتی تا نزدیک پلیس راه اهواز هم رسیدم ولی یه دفعه یادم اومد که برا مجلس عروسی ام کارت دعوتی هم به اباعبدالله(ع) دادم و ایشون رو هم دعوت کردم. دیشب هم خواب دیدم مراسم عروسیم تو گودال قتلگاه برپاست و امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) هم اومدن. تا یاد این خواب افتادم دیگه نتونستم برم و برگشتم.

حالا هم اگه سالم برگشتم از عملیات، میرم برا عروسیم و گرنه که دعوت شده ام.

همون شب گردانمون وارد عمل شد و به خط زد. صبحی که داشتم بین مجروحها و شهدامون می گشتم چشمم به همون جوون خورد. خوابش تعبیرش شده بود و اربابش حسین(ع) دعوتش کرده بود...