دلم شهادت می خواهد!...
شهادت عبارت تمام وکمال اعتماد واعتقادبه خداست.
شهادت تکامل وجودی روح پرخروش و جوشش ،ولی در عین حال مطمئن و آرام شهید است.
شهادت ارث بزرگ اولیـاء خداست.
شهادت نهایت یک حماسه و ایثار است.
شهادت غایت آرزوی رزمندگان راه خداست.
شهادت فریاد رسای اسلام بر ظلم ظالمان است.
شهادت مایة عزت مسلمین است و شهید احیاء کنندة این معناست.
شهادت بهای زحمات ومشقات شهید است.
شهادت قد بلند کردن ،استواری و شکست ناپذیر است .
شهادت قتل در راه خداست.
شهادت مردن نیست بلکه حیاتی دوباره است
شهادت بانک رحیل تشنگان وصل بخداست و شهیدواصل به این معناست.
شهادت بشارت نابودی ظالمان و ستمگران اس
شهادت پیام آور عزت وفتح است
شهادت اتمام حجت با کافران و ملحدان است
شهادت فیض عظما و فضلی از جانب خداست
شهادت وسیلة رسیدن به قرب حق تعالی و وعدة تخلف ناپذیر سبحانه تعالی است .
✔هر وقت براے مرخصے مے آمد،همیـטּ که مے رسید دم در خانه و مرا مے دید
مے خندید و مے گفت: سلام بر پدر شهیـ❀ـد!خوبے پدر شهیـ❀ـد!
با خنده دنبالش میکردم که نگو ایـטּ حرف رو پسر!
اما حالا که همه میگـטּ سلام پدر شهیـ❀ـد
دیگه یوسفے نیست که دنبالش کنم. . .₪
ܜܔ✿
خبرش که امد، دلم خالے شد،
ولے،زیاد تعجب نکردم.
انگار منتظر همیـטּ خبر بودم.
ایـטּ اواخر چشمانش برق خاصے داشت.
از هماטּ برق چشمانش، پیش پیش خبرش را مے دانستم.
خبرش که آمد، تعجب نکردم.₪
▬▐ولے کمرم شکس✘ــت▌▬
【شهیـ❀ـد یوسف فدایے نژاد】
فُـــرمـول شَـــهآدَت :
کَـــمـی خـــلوص نیـــت + عمـــل پــیــش چــشـم خـــدا نــه فقــط جــلوی چشـــم خـــلق خـــدا !
همـــین !
اللــهم ارزقـــنا ...
هر کس صادقانه از خداوند شهادت بخواهد
خداوند او را به مقام شهادت می رساند هر چند در بستر بمیرد.
لحظه مرگ ما، روز و ساعتش معین است...
ولی خوشا به حال کسانی که چگونه رفتنشان را انتخاب میکنند و بدا به حال آنها که بی اختیار می روند.
دانشجوی شهید جاویدالاثر عبدالرضا علیخانی
** از خـــداونــد درخواســـت شهــــادت کـــن**
اگـــر خداونـــد فرمـــود:
" اللهـــم ارزقنــــا توفیــــق الشهـــادة فـــی سبیــلکــــ "
داشتیم از خط به عقب باز میگشتیم، «قائم مقامی» در کنارم بود و میگفت: «نمیدانم چه کردهایم که خداوند ما را لایق شهادت نمیداند. گفتم: «شاید میخواهد که ما خدمت بیشتری به اسلام و مسلمین بکنیم.» پاسخ داد: « نه من باید شهید میشدم و الآن وجدانم ناراحت است. آخر در خواب دیده بودم که شهید می شوم و امام زمان - عجل الله فرجه- دستم را گرفته و به همراه خود میبرد.»
درهمین حال یک خمپاره 120 کنار ماشین ما به زمین خورد و این بنده ی عاشق به شهادت رسید. هنگام شهادت لبخند بسیار زیبایی بر لب داشت که همهمان را مسحور خود کرده بود.گویی مشایعت امام زمان- عجل الله فرجه- او را چنین به وجد آورده بود.
راوی : محمد رضایی»
منبع: «http://arsheeshgh.blogfa.com به نقل از لحظههای آسمانی،
آری برادر! این گونه در تمنای شهادت باید زیست.
صبح یک روز گرم تابستانی، زیر سایه چادری در هفتتپه، مأمن «لشکر خطشکن 25 کربلا» لابهلای تپه ماهورها، تک و تنها نشسته بودم. نورالله ملاح را دیدم که از دور، در طراز نرم و ملایم نور، با لبخندی از جنس سرور، به طرفم میآمد، سرش را از ته تراشیده بود. مهربان کنارم نشست.
خوشا آنان که شهید شدند و رفتند و در واقع نرفتند ولی ما که ماندیم و در ماندن خود داریم چون مرداب میشویم.
چی کار کنیم؟؟
کجاست حرکت هایمان؟
نیروهایمان کجارفته است؟
خدایا کمکمان کن.