ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بعد از عملیات آمده بود می گفت ،بناست عروسی کنم ، مرخصی می خواهم .
مرخصی ها لغو شده بود ،
ولی بهش گفتم برو .
توی راه بچه های گردان را دیده بود .بهش گفته بودند عملیات است .
برگشت .عصبانی بود .
می گفت اگر عملیات است ، چرا مرخصی دادی ؟
ماند و شهید شد