مهمان تا صاحب خانه را ملاقات نکرده و ندیده
است فکر می کند اصلا مهمان نیست و به دزدی آمده است؛ لذا تا صاحب خانه را نشناخته است
باید خیلی احتیاط کند. اما وقتی صاحب خانه را شناخت و دید، دیگر هر چه خواست می خورد.
تنها وظیفه ی مهمان این است که هر چه صاحب خانه گفت بکند و هر چه هم به او داد بگیرد
و نگوید کم است یا چیز دیگری می خواهم.
در دنیا اگر خودت را مهمان حساب کنی و حق تعالی را میزبان ، همه غصه ها می رود . چون هزار غصه به دل میزبان است که دل میهمان از یکی از آنها خبر ندارد . هزار غم به دل صاحبخانه است که یکی به دل مهمان راه ندارد . در زندگی خودت را میهمان خدا بدان تا راحت شوی . اگر در میهمانی یک شب بلایی به تو رسید شلوغ نکن و آبروی صاحبخانه را حفظ کن .
دست خدا هنوز توی آب و گلِ است، پس تو هم به خدا بگو خدایا درستم کن و عیب و نقص هایم را برطرف کن و مرا به کمال برسان.
سؤال نکن، شاید خدا به تو بفهماند . گدایی نکن، شاید خدا غنی ات کند. به قلبت فشار نیاور، شاید خدا مشکلت را رفع کند. چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی، یک شاید کنار زندگی ات بگذار.
هر وقت خواستی کار خوبی بکنی و راه بندان شد و ممکن نشد آن را انجام دهی، نیتت را رسیدگی کن. شاید صدمه ای خورده است و صرفاً بر ای خدا نیست و الاّ اگر با صاحبخانه کار داشته باشی، بر عهده ی اوست که موانع را از جلوی راهت برطرف کند.
در هر شبانه روز لااقل یک سجده ی طولانی داشته باشید. هیچ عبادتی مثل سجده نیست.
اگر دنبال رفیق بی عیب بگردی، بی رفیق باقی می مانی. البته بد هم نیست، چون آن وقت خدا رفیقت می شود. یا رفیق من لا رفیق له. ای رفیق کسی که رفیقی ندارد.
مادرت را ببوس، دستش را بوسه بزن، پایش را ببوس، تا به گریه بیافتد. وقتی گریه افتاد، خودت هم به گریه می افتی. آن وقت کارت روی غلتک می افتد و همه ی درهایی را که به روی خود بسته ای، خدا باز می کند. اینکه فرمود بهشت زیر پای مادر است یعنی تواضع کن.
زور کسی به نفسش نمی رسد و از آن شکست می خورد. اما اگر از نفست شکست خوردی، جای نگرانی نیست؛ پشت در بنشین و زانوهایت را به بغل بگیر، خدا تو را بر نفست غالب می کند. هر وقت دیدی راه نداری، چند دقیقه پشت در بنشین، خدا در را باز می کند...
مواظب باش هر جا که می روی، طالب خیر باشی، چون در آن صورت خداوند آنچه را طالبش هستی، از در و دیوار بر تو می بارد.
یکی از دوستان اهل بیت که تنگدست بود
چندبار خدمت حضرت صادق علیه السلام رسید و عرض کرد فقیرم
حضرت فرمودند:تو فقیر نیستی.بار آخر سؤال کردچطور من فقیر نیستم؟
فرمودند:حاضری همه دنیا را بگیری و مقداری ازمحبت اهل بیت رابدهی؟
عرض کرد نه آقاجان، محبت شما را با همه ی عالم عوض نمی کنم.
حضرت فرمودند: دیدی فقیر نیستی، چه ثروتی عظیم تر از این؟
تمام شیعیان امیرالمؤمنین (ع) سرانجام با محبت شهید می شوند.
" حاج آقا دولابی "
موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
ان شاءالله که بتونیم
استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی:
از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی
و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگتر از این نیست.
اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری.
هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن.
بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او.
هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن،
مانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه اول ذیحجه می فرماید:
به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله
اگر شکر کردید برای شما زیاد می کنم...
یعنی شکر هر چیزی مناسب خود آن چیز است. شکر پول کمک کردن و انفاق به فقیر است، شکر علم تعلیم دادن است، شکر قدرت گرفتن دست ضعیف است. اینها شکر نعمتند. شکر منعم، یعنی خدا را عبادت کنیم چون سزاوار عبادت شدن است نه برای اینکه به ما نعمت داده است. محمداسماعیل دولابی
هر گم کرده ای که داری احتیاطاً در خانه ی دل خودت بگرد، خواهی دید که همان جاست. هر کس دیگری هم که گم کرده ای داشت و از تو سراغ آن را گرفت باز به خانه ی دلت نگاه کن آن را هم همان جا پیدا خواهی کرد. این همه در بیرون به دنبال گمشده هایت گشتی و چیزی پیدا نکردی؛ حالا کمی وقت صرف کن و خانه ی دلت را بگرد شاید آنجا پیدا شد.
برگرفته از سخنان حاج اسماعیل دولابی رضوان الله تعالی علیه
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر خواهی نرنجی در میان رنج و ناکامی
مرنجان و مرنج و هـر که رنجاند مرنجانش
حاج آقا دولابی فرمودند: لُبِّ اخلاق این دو چیز است: مرنج و مرنجان
آیت الله امجد فرمودند: کلید حل بسیاری از مشکلات در زندگی این است که مرنج و مرنجان
از مرحوم حاج آقا مجتهدی نقل شد که میفرمودند: آقای آخوند از آقای نخودکی
خواست که او را موعظه کند. آقای نخودکی گفت:
مــــــــرنــــــــــج و مـــــــــرنجـــــــان
آقای آخوند گفت مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم. ولی مرنج یعنی چی؟ چطور میتوانم ناراحت نشوم؟ مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده چطور میتوانم نرنجم؟!
آقای نخودکی گفت: علاج ، آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی رنجی. اگر ما خودمان را دارای عزت و مقام خاصی در این دنیا ندانیم و خودمان را در برابر خداوند هیچ بدانیم دیگر هیچگاه از سخن دیگران ناراحت نمی شویم.
تأکیدا همچنین عارف کامل مرحوم آقای حاج اسماعیل دولابی نیز فرمود:
«خلاصه و لبّ اخلاق در دو کلمه است : مرنج و مرنجان»
آری عزیزان... تمامی رنجیدن ها برگرفته از منیّت انسان می باشد. البته رنجیدن هایی که به خاطر دین باشد و از دشمنان دین باشد ، اینگونه رنجیدن ها پاداش دارد.
اما بحث ما بر سر این گونه رنجیدن های متعارف و روزانه ما هست که از نزدیکترین افراد به مانند همسر ، پدر و مادر ، فرزند ، محارم ، فامیل ها ، دوستان و... به سادگی می رنجیم و...
خوب دقت کنید. اولین نقطه رنجیدن این است که در انسان حالتی پدید می آید که تمامی خوبی های طرف را فراموش می کنیم. یه خورده فکر کنید می بینید که تمامی این گفته ها را تجربه کردید.
بله... اول اینکه تمامی خوبی های طرف مقابل را فراموش خواهید کرد.
دوم اینکه احساس بُعد روحی نسبت به طرف مقابل در شما به وجود می آید. یعنی نمی توانید تحملش کنید و دوست دارید که از او دور شوید.
سوم اینکه هر چه معنویت داشته باشید ، در یک لحظه پَر...
امتحان کنید... از یکی که می رنجید ، بعدش برید و نماز بخونید... آیا حال درست دارید؟؟؟
چهارم که بسیار خطرناک است اینکه عزیزان گفتند هر قدر که رنجیدن انسان از دیگران زیاد باشد ، منّیت او هم به همان اندازه زیاد است. یعنی درجه منیّت انسان ، میزان رنجیدن او از دیگران و یا وقایع است.
حال بنگریم که با چه موضوعی بس عجیب و خطرناک روبرو هستیم!!!
جناب شیخ رجبعلی رحمت الله علیه فرمودند که روزی با کسی که تازه در مسجد نماز خونده بود مواجه شدم و دیدم که نوری زیبا اطرافش را فرا گرفته. اما این شخص به محض رسیدن به در مسجد ، با یکی بگو مگو کرد و فورا آن نور از او زایل شد!!!
باید دانست که رنجیدن به مانند یک لجن زار است برای سالک الی الله!!!