توهدفی ، من دنبال توام
تو معبودی ، من عبد توام
توعشقی ، من عاشق توام
تو نوری ، من شب پره توام
تو بال باش ، من پرنده ام
تو ارباب باش ، من برده ام
تو همراه باش ، من رونده ام
تو ناز باشی ، من نیازم
تو آوازباشی ، من یه سازم
گفتم از زشتی گفتارِ
بدم ، گفت : بیا
از سیه کاری رفتار بدم
، گفت : بیا
گفتم از غفلت دل ، از
هوسم ، از نفسم
صاحب آن
همه کردارِ بدم ، گفت : بیا
گفتم از سرکشیم ، سینه
سپر ، داد زدم
نیستم خسته دل از کار
بدم ، گفت :
بیا
گفتم از
دوست گریزانم و در خود غرقم
دائما در پی پندار بدم
، گفت : بیا
گفتم از
گوهر ذکر تو ندارم بهره
غوطه ور مانده در افکار
بدم ، گفت : بیا
گفتم ای چشمه ی خوبی ،
سحری چشم گشا
نگر اعمال شرر بار بدم
، گفت : بیا
گفتم ای صاحب این سفره
که خوبان جمعند
گفته بودی که خریدار
بِدم ، گفت : بیا
گفتم آینه شیطان شده
بودم عمری
خسته از دست همین یار
بدم ، گفت : بیا
گفتم خدا ز دست دل من
رنجیده
من همان عبد گنهکار بدم
، گفت :
بیا
نسیـــم ، دانــه از دوش مـورچــه انداخت ...
مورچـه دانـه را دوبـاره بر دوشـش گرفــت و رو بــه خــدا گفــت:
…… گــاهــی یــادم مـــی رود کــه ، هســتی. . . !
کـاش بیـشتـــر نسیــم بــوزد . . . . .
پیرزنی در خواب , خدا رو دید و به او گفت :
(خدایا من خیلی تنهام . آیا مهمان خانه من می شوی ؟)
خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد رفت .
پیرزن از خواب بیدار شد با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد.
رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی که بلد بود پخت.
سپس نشست و منتظر ماند.
چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد .
پیر زن با عجله به طرف در رفت آن را باز کرد پیر مرد فقیری بود .
پیرمرد از او خواست تا به او غذا بدهد
پیر زن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست.
نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا در آمد. پیر زن دوباره در را باز کرد.
این بار کودکی که از سرما می لرزید از او خواست تا از سرما پناهش دهد .
پیر زن با ناراحتی در را بست و غرغر کنان به خانه بر گشت
نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا در آمد .
این بار نیز پیرزن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان گرسنه اش غذا بخرد .
پیر زن که خیلی عصبانی شده بود با داد و فریاد پیر زن را دور کرد.
شب شد ولی خدا نیامد پیرزن نا امید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا را دید .
پیرزن با ناراحتی گفت:
(خدایا مگر تو قول نداده بودی که امروز به دیدنم خواهی اومد ؟)
خدا جواب داد :
( بله من سه بار آمدم و تو هر سه بار در را به رویم بستی
برخی می گویند: ما خدا، پیامبران(ص)
و ائمه اطهار(ع) را دوست داریم ولی در انجام افعال الهی و عبادی سستی میکنند با
این توجیه که خداوند به عبادتهای ما نیازی ندارد و ما دلهایمان را پاک کردهایم و
محبت خدا، رسول و اهل بیت را نیز در دل داریم که همین ضامن نجات و رستگاری ما
خواهد بود.
در پاسخ به این افراد باید گفت:
درست است که خداوند به عبادتهای ما نیازی ندارد، اما ما با انجام
عبادات و اعمال الهی، رشد و تعالی پیدا میکنیم و به کمال میرسیم.
در واقع راه کمال ما انسانها اعتقاد به خدای متعال، پیامبران الهی و
ائمه اطهار(ع) و انجام عبادات و رفتار الهی است که در پرتو عقیده و عمل است که
استعدادهای بالقوه انسان در مسیر رشد و تعالی به فعلیت میرسد.
علاوه بر این، هر چیزی محصول و ثمرهای دارد، ثمره دوست داشتن خدا، پیروی
از دستورات پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) باید باشد.
خداوند سبحان در آیه 31 سوره آلعمران میفرمایند:
قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی...
)به اینها بگو)؛ اگر خدا را دوست دارید، از
من (که دستورات خدا را برایتان آوردهام) پیروی کنید.
در حقیقت پیروی از خدا و دستورات او، نشانه درست و مطمئنِ دوستداشتن و
محبت خداست
خدایا!
من دلم قرصه!
کسی غیر از تو با من نیست
خیالت از زمین راحت، که حتی روز روشن نیست.
کسی اینجا نمیبینه، که دنیا زیر چشماته , یه عمره یادمون
رفته، زمین دار مکافاته
فراموشم شده گاهی، که این پایین چه هاکردم که روزی بایداز
اینجا، بازم پیش تو برگردم
خدایا وقت برگشتن،یه کم با من مداراکن,شنیدم گرمه آغوشت اگه
میشه منم جا کن..
الهی نیامده ام برای گرفتن چیزی ، خودت را
میخواهم که تو عزیزی .
الهی سجاده ام فقط برای تو پهن است و قامتم
تنها برای تو بلند .
در سجده ام تو هستی.و در دستان قنوتم تو
نشستی
و آنگاه که
سلام گفتم ، دیدم که در ِ عذاب را توبستی .
الهی غمم را برایت شمردم ، شادی
اجابت کردی
دعایم را به غنیمت بردم و
دوستانم را هم
به تو سپردم .حافظشان باش
خدایا روز یکشنبه خوبی برایم
بساز ..
پر از سلام وبرکت و روزی
خوش.... شاد .موفق وسلامت
امین ای برارنده ارزوها وحاجت
ها
خداوندا درون سینه
قلبی شکسته از غم زمانه دارم ،
اما بی کینه ... و سرشار از
عشق و محبت تو ،
قلبم را متبرک گردان تا برای تو و
خلقِ تو بتپد ،
قلبی که از شادی دیگران ، شاد شود ،
و رنج دیگران را رنج خود بداند ،
چشمهایم ... از
روزی که چشم گشودم به هرکجا که مینگرم ،
نشانی از عظمت و بزرگی تو معبود یگانه
ام میبینم ،
مرا چشمانی عطا کن تا با اشک دیگران
اشک بریزد و با لبخند دیگران بخندد ،
خدایم ... دستان خالیم
به سوی تو معبود مهربانم و در پیشگاه توست
مرا لیاقتی عطا کن ، تا دستانم ، دستی باشد
از جانب تو ،
در خدمت خلق تو و پایم در راه تو و در
جهت خشنودی تو و شادی خلق تو گام بردارد ، مرا
آنگونه شکل بده و بساز که نماینده تو و خوبیهای تو بر روی زمینت باشم ...
«بسمـــ ربـــــــ الحسیــــن»
اصلا کسی شغل به حسابش نمی آورد چه رسد به نوع سختش!
هروقت کسی از من پرسید "چه خبر؟ به چه مشغولی؟" گفتم مشغولم به زندگی!درود و سلام خداوند بر شما تا همیشه ی همیشه
خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد:
او می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد.
او میگوید نه و چیز بهتری به تو می دهد.
او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد.
یا سَتَّارَ الْعُیُوبِ
یا غَفَّارَ الذُّنُوبِ
یا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ
یا سامِعَ کُلِّ نَجْوى
یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ
خودمونیم ولی عجب نعمتی است
این خدا!!
مردی در عالم رویا فرشته ای را دید که در یک دستش مشعل ودر دست
دیگرش سطل آبی گرفته بود و در جاده ای روشن و تاریک راه
می رفت.
مرد جلو رفت و از فرشته پرسید:
«این مشعل و سطل آب را کجا می بری؟»
فرشته جواب داد:
«می خواهم با این مشعل بهشت را آتش بزنم و با این سطل آب،
آتش های جهنم را خاموش کنم.آن وقت
ببینم چه کسی واقعا خدا را دوست دارد!!!»
از خدا پرسیدم: خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟خدا جواب داد :گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،با اعتماد زمان حالت را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو .ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز . شک هایت را باور نکن وهیچگاه به باورهایت شک نکن .زندگی شگفت انگیز است فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید مهم این نیست که قشنگ باشی ، قشنگ این است که مهم باشی!حتی برای یک نفر مهم نیست شیر باشی یا آهو مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی کوچک باش و عاشق… که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را بگذارعشق خاصیت تو باشدنه رابطه خاص تو باکسی· موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه یپایان رسیدن فرقى نمی کند گودال آب کوچکی باشی یا دریای بیکران…زلال که باشی، آسمان در توست.
خدایا
جای سوره ای به نام عشق در قرآنت خالیست
که اینگونه آغاز میگردد :
و قسم به روزی که قلبت را می شکنند
و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت ...
امام سجاد (علیه السلام):
اَلمُنتَظِرونَ لِظُهورِهِ أفضَلُ أهلِ کُلِّ زَمانٍ
منتظران ظهور امام مهدے(ع) برترینِ اهل هر زماناند.
مواقع شادی ، ستایش “خدا”
مواقع سخت ، یافتن “خدا”
مواقع آرام ، پرستش “خدا”
مواقع دردناک ، اعتماد به “خدا”
و در تمامی مواقع تشکر از ” خدا ” را فراموش نکن . .
درخت سایه اش را بی دریغ به تو می بخشد
و خورشید گرمایش را و گل شمیم خوشش را
باران طراوتش را و آسمان برکتش را و رود قطره قطره آبش را
و پرنده نوای دل انگیزش را و همه و همه بخشیدن را
از خدایی آموخته اند که آنها را زیبا آفریده
زیباترین آفریده خدا انسان است
تو برای بخشیدن چه داری ؟ ثروتت ؟ دانشت ؟ جانت ؟
همه اینها خوب است اما چرا از گنج بی پایانی که در وجودت داری خرج نمی کنی ؟
محبت !
حاضری آنرا ببخشی ؟
با خنده ای بر لبت یا اخلاقی خوش یا دستان پرمهری که بر سر کودکی
خسته از کار می کشی یا با محبتی که به عشقت می کنی یا
مطمئن باش گنجت تمام نمی شود بلکه زیاد خواهد شد پس از بخشیدنش دریغ نکن
گوشه هایی از سخنان مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی:
***"یکی به خدا (بی غرض) گفت: همه کارهای تو خوبه ولی یک کار تو مشکل داره !
چرا گردو که کوچک است را به درخت آویزان کردی ولی کدو تنبل و هندوانه و طالبی را به یک بوته وصل کردی. اگر من جای تو بودم. طالبی و هندوانه را به درخت آویزان می کردم.
در همین حال یک گردو از درخت افتاد خورد به صورتش و از صورتش خون آمد.
گفت: خدایا غلط کردم !!! اگر به جای این گردو کدو تنبل بود الآن سرم می شکست. و هر روز چند تا شهید داشتیم."
در همین رابطه ایشان فرمودند:
"در بیمارستان
دکتر وارد اتاق می شود و ده بیست نفر مریض در اتاق خوابیده اند. دکتر
دستور می دهد. برای یکی چلو کباب بیاورند. برای یکی قیمه . دیگری قورمه .
دیگری آبگوشت و دیگر آب دوغ خیار و.... آیا این مریض ها حق دارند اعتراض
کنند که چرا به یکی این دادی و به دیگری آن. اگر مریض به دکتر اعتراض کند
او را می برند امین آباد (تیمارستان). مریض ها از دکتر تشکر می کنند که
مناسب حال آن ها غذا به آن ها داده و همچنین به دکتر پولهای بسیار زیادی
هم می دهند. روزی هم همینطور است یکی لیاقت دارد. یکی ندارد. یکی صلاحیت دارد یکی ندارد. نباید به خدا اعتراض کرد. "
نتیجه بحث اینکه خداوند عادل است و تمام کارهای او از روی حکمت می باشد. یعنی اگر کاری را انجام می دهد تمامی عواقت و فوائد آن را در نظر می گیرد. ما بندگان او که از این حکمت و عدل برخوردار نیستیم نباید از کارهای او شکایت کنیم. بلکه باید راضی به قضای الهی باشیم.
پروردگارا
مرا بینشی عطا فرما تا تو را بشناسم
و دانش عطا فرما تا خود را بشناسم
مرا صحتی عطا فرما تا از کار لذت ببرم
و ثروتی عطا فرما تا محتاج نباشم
مرا نیرویی عطا فرما تا در نبرد زندگی فائق شوم
و همتی عطا فرما تا گناه نکنیم
مرا صبری عطا فرما تا سختی ها رو تحمل کنم
و طبعی عطا فرما که با مردم بسازم
مرا بزرگواری عطا فرما که با دشمنم مدارا کنم
و بینشی عطا فرما تا زیباییهای جهان را ببینم
مرا عشقی عطا فرما تا تو و همه را دوست بدارم
و سعادتی عطا فرما تا خدمتگذار دیگران باشم
مرا ایمانی عطا فرما تا اوامرت را اطاعت کنم
و امیدی عطا فرما تا از ترس و اضطراب بر کنار باشم
مرا عقلی عطا فرما تا از خود نگویم
و معنویتی عطا فرما تا زندگی معنی داشته باشد
خدایا با تمام وجودم فقط تو را می پرستم
آنی و کمتر آنی مرا به حال خودم مگذار
خدایا بی کسم
همه ی کسم باش
خدایا بی پناهم
پناه اول و آخرم باش
خدایا بی تکیه گاهم
تکیه گاه اول و آخرم باش
خدایا نا امیدم
امید اول و آخرم باش
خدایا تنهایم
همراه همیشه ام باش
خدایا راهم را گم کردم
راهنمای تاریکی هایم باش
خدایا گریانم
خندانم کن
خدایا غمگینم
غصه را ز من برهان
خدایا گنه کارم
مغفرتت را نصیبم کن
خدایا منتظرم
به انتظارم بده پایان
خدایا جمعه در راه است
مولایم را برسان