آستیــــــن خالــــــے ات نشــــــان از مردانگــــــے ست..
با ایــــــن دو دســــــت ســــــالم،
هنوز نتــــــوانسته ام یــــــک قنــــــوت اینــــــچنینے بخــــــوانم ...
منبع : خانواده شهید
آستیــــــن خالــــــے ات نشــــــان از مردانگــــــے ست..
با ایــــــن دو دســــــت ســــــالم،
هنوز نتــــــوانسته ام یــــــک قنــــــوت اینــــــچنینے بخــــــوانم ...
شهید تورجی زاده پشت بی سیم چه خواند که حسین خرازی از هوش رفت؟؟
خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند .
حاجی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا آخرشه یه وضعی شده بود
عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بی سیم چی را صدا زد.
حاجی گفت: هر جور شده با بی سیم تورجی زاده را پیدا کن (شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا ) مداح با
اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا بود.
خلاصه تورجی را پیدا کردند
حاجی بی سیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بی سیم گفت:
تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت
صدا را روی تمام بی سیم ها انداخته بودند
زهرای من، زهرای من...
«این چه وضعشه. مردیم آخه از سرما نیگا کن. دست هام باد کرده. آخه من چه طوری برم تو آب؟ این طوری؟ یه دستکش می دن به ما؟» علی گفت : «خودتو ناراحت نکن. درست می شه.» همان وقت حاج حسین با فرمانده های گردان آمده بودند بازدید. گفتم : «حالا می رم به خود حاجی می گم» علی آمد دنبالم می خواست نگذارد ، محلش نگذاشتم رفتم طرف حاج حسین. چشم حاجی افتاد به من ، بلند گفت : « برا سلامتی غواصامون صلوات.» فرمانده ها صلوات فرستادند.لال شده بودم انگار سرما و همه چی یادم رفت. برگشتم سرجایم ایستادم ؛ علی می خندید.
شهید حسین خرازی
شادی روح همه شهدای عزیز