شهید همت

مادر شهید همّت: در نخستین ساعات بامداد پسرم؛ ولی‌الله با جمعی از اهالی محل و دوستان و آشنایان به خانه ی ما آمدند. ولی‌الله را در آغوش گرفتم. و گفتم: «عزیزم، راست بگو، بر سر ابراهیم چه آمده؟‌….»

 ولی‌الله مرا به گوشه‌ای برد و گفت: «مادر! دیشب در عالم رؤیا حضرت فاطمه ی زهرا - سلام الله علیها- را دیدم. آمد به خانه ی ما، دست تو را گرفت و آورد همین جا که هم اکنون من تو را آوردم. خطاب به تو، فرمود: «تو یک فرزند صالح و پاک سرشتی داشتی که در راه خدا قربانی کردی. بشارت باد که تو قربانی‌ات به درگاه حضرت سبحان پذیرفته شد.»


نظرات 4 + ارسال نظر
داداش رسول دوشنبه 28 بهمن 1392 ساعت 10:34

حاج محمد ابراهیم همت

شبانه روز باید دلمون و وجودمون با خدا باشد.
قدم بر میداریم برای رضا خدا
قلم می زنیم.برای رضا خدا
حرف میزنیم.برای رضا خدا
شعار میدیم.برای رضا خدا
می جنگیم برای رضا خدا
همچی همچی همچی خاص خدا باش
که اگر این چنین شد،چه بکشیم چه شهید بشیم پیروزیم
و شکست برای ما معنا ندارد.

نگار چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 18:03

خدایا ما کجاییم خودمومیگم من کجام تومنجلاب گناه خوشابه سعادت اونایی که عاشقانه بخاطرتورفتن خدایا فقط گوشه چشمی خدایا رهم تیره وتاریکه کمکم کن تا مسیرم روشن شه خداجزتوکسی روندارم ای خدا بهمنه روسیاه بخاطر حرمت بندگان پاکت نظری کن گرچه لایق لطفت نیستم اما خسته شدم خداالتماس دعا ابجی عالیه مثل همیشه خدااجرت بده

vahid چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 17:48 http://2shnam.blogsky.com

mamal چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 17:47 http://5ANJERE.BLOGSKY.COM

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.