دلم شهادت میخواهد . . .
مُردن را که همه بلدند
من دلم از این تابوت ها میخواهد
من دلم از تابوتهایی میخواهدکه سه رنگ
پرچمش بوی عشق میدهد.
دلم شهادتی میخواهد که نظر به وجه الله داشته باشد
دلم شهادتی میخواهد که ندیده ها را ببیند
از همین ها که بوی عشق میدهد
از همین مراسم های باشکوه . . .
بالای دست های عاشقان
وایا ساعت به وقت صفر عاشقی ما نیز فراخواهید رسیددلم به این خوش است که بل احیاء عندربهم یرزقون...
خدایا کمکم کن محتاج غیر تو نباشم
خدایا بهم توان بده همه قدم هام برای تو باشه
خدایا ازت میخوام تنهام نزاری حتی اگه تنهات گذاشتم
خدایا کمک کن دستتو رها نکنم
خدایا مرا دریاب
که بی تو هیچ هیچم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ اللَّیْلَ مُظْلِما بِقُدْرَتِهِ وَ جَاءَ بِالنَّهَارِ مُبْصِرا بِرَحْمَتِهِ وَ کَسَانِی
ستایش مخصوص خدایی است که می برد شب تاریک را با قدرتش وبیاورد روزروشن کننده رابارحمتش وپوشاند
ضِیَاءَهُ
وَ أَنَافِی نِعْمَتِهِ اللَّهُمَّ فَکَمَا أَبْقَیْتَنِی لَهُ
فَأَبْقِنِی لِأَمْثَالِهِ وَصَلِّ عَلَى النَّبِیِّ مُحَمَّد
مرا پرتوش ومن در نعمت او بودم خدایا پس همچنانکه باقی بداشتی مرا زنده بدار با مثال آن نیز ودرود فرست بر پیامبر محمد
وَآلِهِ وَلا تَفْجَعْنِی فِیهِ وَفِی غَیْرِهِ مِنَ اللَّیَالِی وَالْأَیَّامِ بِارْتِکَابِ الْمَحَارِمِ وَاکْتِسَابِ
وآل محمد ودردمندم مکن در آن و در غیر آن از سایر شبها وروزها به مرتکب شدن من به امور حرام وکسب کردن
الْمَآثِمِ وَارْزُقْنِی خَیْرَهُ وَخَیْرَمَا فِیهِ وَخَیْرَمَابَعْدَهُ وَاصْرِفْ عَنِّی شَرَّهُ وَشَرَّمَا فِیهِ
گناهان وروزیم کن خیر آن وخیر چیزی که درآنست وخیر روزهای بعد آن وبرگردان از من شر آن وشر آنچه در
آنستوَ
شَرَّ مَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ إِنِّی بِذِمَّةِ الْإِسْلامِ
أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ عَلَیْکَ
وبدی روزهای بعد آن خدایا جداً من باپیمان اسلامیتت توسل به سوی توجویم وبا حرمت قرآن کریم تکیه می کنم بر تو
وَبِمُحَمَّد الْمُصْطَفَى صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ أَسْتَشْفِعُ لَدَیْکَ فَاعْرِفِ اللَّهُمَّ ذِمَّتِیَ الَّتِی
وبه محمد برگزیده خدای تعالی درود خدا براو و بر آل او شفاعت کنم نزد تو پس بشناس خدایا پیمان مرا آنچنانی که
رَجَوْتُ بِهَا قَضَاءَ حَاجَتِی یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ اقْضِ لِی فِی الْخَمِیسِ خَمْسا لا
امید دارم به آن برآری حاجتم را ای مهربانترین مهربانان خدایا بر آور برایم در روز پنجشنبه پنج حاجت مرا
یَتَّسِعُ لَهَا إِلا کَرَمُکَ وَ لا یُطِیقُهَا إِلا نِعَمُکَ سَلامَةً أَقْوَى بِهَا عَلَى طَاعَتِکَ وَ عِبَادَةً
وسعت ندارد آنها جز کرم تو و طاقت نیارد به آنها مگر نعمتهای تو سلامتی را که نیرو گیرم به آن بر طاعت تو وبندگی را که
أَسْتَحِقُّ بِهَاجَزِیلَ مَثُوبَتِکَ وَسَعَةً فِی الْحَالِ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ وَأَنْ تُؤْمِنَنِی فِی
استحقاق یابم به آن به پاداش بزرگ و وسعتی در حال از روزی حلال و این که ایمن نمایی مرا در
مَوَاقِفِ الْخَوْفِ بِأَمْنِکَ وَتَجْعَلَنِی مِنْ طَوَارِقِ الْهُمُومِ وَالْغُمُومِ فِی حِصْنِکَ وَصَلِّ
مواقع ترس وهراس به آمان خودت وقراردهی از شرّ ناگواریهای حوادث اندوهها وغمها در حصار وقلعه خودت ودرود
عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اجْعَلْ تَوَسُّلِی بِهِ شَافِعاَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ نَافِعا
بر محمد وآل محمد و قرار بده توسلم را به او وسیله شفاعت در روز قیامت سودمند
إِنَّکَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
زیرا که تویی مهربانترین مهربانان
خواندن سورههایی از قرآن در حالت احتضار مانند سورههای؛ یس، صافات، احزاب، آیة الکرسی، آیه ۵۴ سوره اعراف، و سه آیه آخر سوره بقره در روایات توصیه شده است
1. از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است: «مردگانتان را که در قبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. مردگان شما زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. آنها خود، قدرت انجام کاری را ندارند، شما صدقه و دعائی به آنها هدیه کنید.»
2. حضرت امام صادق(علیه السلام ) می فرمایند: «مرده به خاطر طلب رحمت و آمرزشی که برای او می شود شادمان می گردد، همان گونه که زنده بوسیله هدیه ای که به او می دهند، خوشحال می گردد.»
اهل قبور نیازمند به استغفار و طلب رحمت و اهداء ثواب هستند. در همین زمینه امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «ثوابی که پس ازمرگ به انسان میرسد سه چیز است؛ ۱. صدقه جاریه... ۲. راه و رسم صحیحی که شخص در حال حیات بدان عمل میکرد و به گونهای بوده که الگو برای دیگران میشد ۳. فرزندی شایسته که برای او طلب مغفرت کند، و موجبات آمرزش پدر را فرهم سازد.» در جای دیگر میفرماید: «همان گونه که زندگان با هدایا، شاد میشوند اهل قبور و برزخیان نیز با ترحم و استغفار که نسبت به آنان میشود؛ شاد میگردند.»
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: سوره «تبارک» بالای سر قبر میت خوانده شود تا موجب رفع عذاب قبر از او گردد.
در نتیجه میتوان گفت: سورههای؛ فاتحه، یس، صافات، تبارک، احزاب، آیة الکرسی، هفت مرتبه اناانزلناه... را می توان خواند و ثوابش را به اهل قبور اهداء کرد.
در آخرین پنج شنبه سال هدیه به همه اموات و شهدا
سلام
این متنی که زیر نوشتم خطاب به خودم گفتم شما واسه ی ظهور و بعدش واسه من دعا کنید اصلاح بشم.
این روزها خیلی میگی اللهم عجل لولیک الفرج توی قنوت های نمازت توی رختخوابت قبل از خواب بعد از نماز صبح هات دعای عهد می خونی هی میگی یاابن الحسن هی میشینی در مورد ظهور فکر و دعا می کنی.
اما چقدر دنبال ظهور بودی چقدر کمک کردی به ظهور؟ چند نفر و جذب امام زمانت کردی؟ آیا اصلا کسی رو جذب نه آشنا کردی با امام زمانت؟ تو که ادعا می کنی بچه مذهبی یا بچه حزب اللهی هستی چیکار کردی؟ چه گلی به سر امام زمانت زدی؟
اصلا آشنا کردن و جذب کردن به سمت امام زمان پیشکش، چقدر خودتو اصلاح کردی؟ چندتا نمازت رو اول وقت خوندی؟ چندبار تا حالا به کسایی که دینت رو به مسخره گرفتن اخم کردی؟
اصلا اینها هم هیچی، چندبار تا حالا نگاهت به نامحرم افتاد سرت رو پایین انداختی گفتی من فقط میخوام یوسف زهرا رو ببینم؟ چند بار جلوی زبونت رو گرفتی که بین دوستات یا تو دعوا یا عصبانیت فحش ندی؟ چند بار به معلمت یا استاد درست حرف زدی و پشت سرش ادعاشو در نیوردی یا غیبتشو نکردی یا لعنت و فحش بهش نفرستادی؟
اصلا اینها هم هیچی.چندبار نامحرم اومد سمت چه تو فضای مجازی چه تو فضای حقیقی دور شدی و گفتی من فقط یوسف زهرا رو میخوام؟
چند دفعه از نامحرم برات اس ام اس اومد و تو حتی بدون جواب سلام پاکش کردی؟ چندبار با خودت عهد کردی مثلا نماز صبحت قضا نشه؟
اصلا اینها هم هیچی. جندبار اومدی گوشیت رو چک کنی و امام زمانیش بکنی و هر چی عکس زشت یا شماره زشت و هرچی که مخالف امام زمانت باشه رو پاک کنی؟
اصلا اینها هم هیچی. چندبار واسه خودت فیلتر گذاشتی وارد هر سایتی نشی؟ چند بار واسه اخلاقت فیلتر گذاشتی تا دل امامت رو شاد کنی؟
اصلا اینها هم هیچی. مثلا میخوای بری گوشی یا تبلت یا لبتاب یا... بخری چقدر رفتی مشورت کردی چقدر رفتی تو سایت ها تحقیق کردی چقدر رفتی مجلات رو خوندی؟ آیــــــــا به اندازه ی این تحقیق که می کنی مشورت کردی با روحانی ها یا عالمان؟
اصلا اینها هم هیچی. گوشیت گم میشه تو میری پیش نیروی انتظامی و مدارکت رو نشون میدی و با کلی پیگیری میری موبایلت رو پیدا می کنی ، تا حالا امام زمانت را گم کردی چقدر دنبالش گشتی؟
اصلا اینها هم هیچی. انقدر که اسامی فوتبالیست ها و یا بازیگری رو حفظ کردی و بلدی در مورد امام زمانت انقدر خبر داری؟
همه ی اینها هیچی حداقل مثل یه دونه از این سوریه ای ها یه دونه از از عراقی ها یا سیستانی ها بلایی سرت اوردند؟؟؟؟
پیامبر با ارائه ی چهره ی درستی از صفات خداوند، او را محبوب دل ها قرار می داد :
آفریدگار با حیا و بخشنده است؛
وقتی مردی {کسی} دست های خود را به سوی او بلند می کند، شرم دارد که آن را خالی و نومید بازگرداند.
یزدان خوب است و خوبی را دوست دارد؛
پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد؛
بزرگوار است و بزرگواری را دوست دارد.
رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم- می فرماید:
از پروردگار خواستم که حساب امت مرا ] در رستاخیز[ به من واگذارد تا پیش امت های دیگر رسوا نشوند؛ اما آفریدگار والا بر من چنین وحی فرستاد :
* ای محمد! خودم به حسابشان رسیدگی می کنم تا اگر لغزشی از آنان سرزده، از تو پوشیده دارم که نزد تو نیز رسوا نشوند . *
همچنین حضرت می فرماید :
دوستان بسیار پیدا کنید؛
زیرا خدای شما باحیا و بخشنده است و شرم دارد که روز رستاخیز، بنده ی خود را میان برادرانش عذاب کند.
آفریدگار با مهربانان، مهربان است.
* به آن هایی که در زمین اند رحم کنید تا آن که در آسمان است به شما رحم کند. حتی اگر به گوسفندی رحم کنی، یزدان به تو رحم خواهد کرد. *
میلاد یازدهمین امام، و سیزدهمین کشتی نجات آقا امام حسن عسکرى (ع) بر شما مبارک باد.
غافل از اینکه آدمهای شهر قلب ندارند .
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خــــــــــدا» رسیدند؛
آرایشگر گفت: “من بــــاور نمیکنم خدا وجود داشته باشد.”
مشتری پرسید: “چرا؟”
آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض میشدند؟ بچههای بیسرپرست پیدا میشدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.”
مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمیخواست جروبحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را
دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده..
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.”
آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی می زنی؟ من اینجا هستم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم!”
مشتری با اعتراض گفت: “نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود
داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش
اصلاح نکرده پیدا نمیشد.”
آرایشگر گفت: “نه بابا؛ آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.”
مشتری تایید کرد: “دقیقاً! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به
او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند. برای همین است که این همه درد و
رنج در دنیا وجود دارد.”
دعایت می کنم به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی
بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها
بخوانی نغمه ای با مهر
***
دعایت می کنم در آسمان سینه ات خورشید مهری رخ بتاباند
سعید ثعلبی همان رزمنده شجاعی است که این روزها به دلیل ضایعه شیمیایی و خس خس گلویش به ناچار از کپسول اکسیژن استفاده می کند.
به نقل از این رزمنده عزیز:
... قبل از مجروحیت ام، در عملیات بیت المقدس برای آزادی خرمشهر از ناحیه دست چپ زخمی شدم و یک بار دیگر دچار موج انفجار شده بودم، با این همه دوباره به جبهه برگشتم. سال 62 در عملیات خیبر شیمیایی شدم.
... سال 65 نیز در شلمچه دچار مجروحیت شیمیایی عامل گاز اعصاب شدم. عراقی ها بعد از این که فاو را گرفتند، می خواستند شلمچه را هم بگیرند که ما آنجا بودیم. برای همین هواپیماها آمدند و ده تا ده تا بمب های گاز اعصاب ریختند. ما توی سنگرمان بودیم، رفتیم ماسک زدیم اما دیگر فایده ای نداشت. سه نفر بودیم که هر سه تشنج کردیم... و ...
برای بهبود حال این رزمنده شیمیایی عزیز سه صلوات بفرستید.
شاید آن روز که سهراب نوشت تا شقایق ها هست زندگی باید کرد،
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت.
باید این جور نوشت...
هر گلی هم باشد چه شقایق، چه گل پیچک و یاس،
تا نیاید گل نرگس زندگی دشوار است.
مادر شهید همّت: در نخستین ساعات بامداد پسرم؛ ولیالله با جمعی از اهالی محل و دوستان و آشنایان به خانه ی ما آمدند. ولیالله را در آغوش گرفتم. و گفتم: «عزیزم، راست بگو، بر سر ابراهیم چه آمده؟….»
ولیالله مرا به گوشهای برد و گفت: «مادر! دیشب در عالم رؤیا حضرت فاطمه ی زهرا - سلام الله علیها- را دیدم. آمد به خانه ی ما، دست تو را گرفت و آورد همین جا که هم اکنون من تو را آوردم. خطاب به تو، فرمود: «تو یک فرزند صالح و پاک سرشتی داشتی که در راه خدا قربانی کردی. بشارت باد که تو قربانیات به درگاه حضرت سبحان پذیرفته شد.»
اِلهی لا تُؤَدِّبْنی بِعُقوُبَتِکَ وَلا تَمْکُرْ بی فی حیلَتِکَ
خدایا مرا به مجازات و عقوبتت ادب مکن و مکر مکن به من با حیلهات.
تصاویری از لحظات شهادت
هزار هزار شور و شوق
لبان پر ز خنده
هزار هزار بسیجی
هزار هزار پرنده
هزار هزار پهلوون
هزار هزار همخونه
رفتند که ما بمونیم
رفتند که دین بمونه
شهدا را یاد کنیم اگرچه با یک صلوات
اللهم ارزقنا توفیق شهادة فی سبیلک
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
واحشرنا معهم واهلک اعدائهم اجمعین
خشکم زد. گفتم دخترم این چه دعاییه؟
گفت:آخه بابام موجیه!
گفتم خوب انشاالله خوب میشه، چرادعاکنم شهید بشه؟
آخه هروقت موج میگیردش و حال خودشو نمیفهمه شروع میکنه منو
و مادر و برادر رو کتک میزنه! ، امامشکل ما این نیست!
گفتم: دخترم پس مشکل چیه؟
گفت: بعداینکه حالش خوب میشه ومتوجه میشه چه کاری کرده.شروع
میکنه دست و پاهای همهمون را ماچ میکنه و معذرت خواهی میکنه.
حاجی ما طاقت نداریم شرمندگی پدرمون را ببینیم.
حاجی دعاکنید پدرم شهید بشه
ریز به ریز اطلاعات و گزارشها را روی نقشه می نوشت.اتاقش که می رفتی ، انگار تمام جبهه را دیده باشی. چند روزی بود که دو طرف به هوای عراقی بودن سمت هم می زدند. بین دو جبهه نیرویی نبود. باید الحاق می شد و ونیروها با هم دست می دادند . حسن آمد و از روی نقشه نشان داد.
خرمشهر داشت سقوط می کرد. جلسه ی فرمانده ها با بنی صدر بود .بچه های سپاه باید گزارش می دادند. دلم هرّی ریخت وقتی دیدم یک جوان کم سن و سال ، با موهای تکو توکی تو صورت و اورکت بلندی که آستین اش بلند تر از دستش بود کاغذ های لوله شده را باز کرد و شروع کرد به صحبت.یکی از فرماندهای ارتش می گفت «هرکی ندونه ،فکر می کنه از نیروهای دشمنه.» حتی بنی صدر هم گفت «آفرین ! » گزارشش جای حرف نداشت.نفس راحتی کشیدم.
دیدم از بچه های گردان ما نیست، ولی مدام این طرف و آن طرف سرک می کشدو از وضع خط و بچه ها سراغ می گیرد. آخر سر کفری شدم با تندی گفتم« اصلا تو کی هستی ان قدر سین جیم می کنی؟» خیلی آرام جواب داد «نوکر شما بسیجی ها.»