خدایا، این اواخر همیشه برایم این ذکر بود که
(تا مرا نیامرزیدی از این دنیا مبر)
دانشجوی شهید، مصطفی درویش رحیم آبادی
نام: محمد نشان: مجازی فرزند: عزت اله تاریخ تولد: 1344 محل تولد: شانجان تاریخ شهادت: 1367/05/05 محل شهادت: اسلام آباد غرب مزار: بهشت زهرا، قطعه 40، ردیف 48، شماره 4
بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب..
آن که آسمان ها و زمین را آفرید و ما را نیز،تا از این نعمات خدادادی استفاده کنیم اما من…آن که انسان ها را با قلب های مختلف الحال آفرید و حالت اخلاص را در فطرت همه قرار داد اما من….
آن که عبادت را آفرید تا انسان ها با عبادت به او نزدیک تر شوند اما من….
آن که اخلاص را آفرید و در وجود هر فردی قرار داد تا از آن اخلاص استفاده کند و به وسیله آن اخلاص مقرب درگاه او شود اما من…..
آن که عشق را آفرید تا به کمک این عشق بتوانیم عاشقش شویم اما من…
آری بنام او آغاز میکنم که اول اوست و خالق و رزاق و…..و ما در برابر او مخلوق و مرزوق هستیم.
آری
جبهه آن جاست که به مرگ می خندند و به آن ارج می نهند و مقام والای زخمی
شدن و شهادت در راه خدا را اندک نمی پندارند و کیست که نداند این مقام ها
را به هر کسی نمی دهند و برای رسیدن به این درجات والا و ارزشمند ، باید
انسان خود را بسازد و ساخته شدن تنها با تنهایی به دست می آید..
محمد دهقاندهنوی
یا نور
خدایا این بنده ضعیف و ذلیل و گنهکارتو میخواهد که او را ببخشی و بیامرزی و قلم عفو بر اعمال او بکشی
خدایا به من توفیق بده که به عهد خود که با تو بسته ام و هر بار با تکرار گناهان به آن عمل نکرده ام، این بار وفا نمایم.
خدایا قسمت می دهم بر محمد و آل محمد ( صلی الله علیه و آله) قبل از اینکه مرا از این دنیا ببری، تمامی گناهانم را ببخش و به من آنقدر توانایی بده تا آخرین نفسی که زنده هستم بنده مخلص تو باشم و در راه تو و برای تو حرکت کنم.
خدایا از تو میخواهم اگر درراه تو و به دست دشمنان تو کشته شدم، مرا به عنوان شهید در راهت بپذیری، زیرا که گناهانم زیاد است و طاعتم اندک.
خداوندا عاجزم و بیچاره، فقط امید به لطف و کرم و فضل تو دارم.
قسمتی از وصیت نامه سردار شهید احمد بابایی
شهید معلم مهدی رجب بیگی
متولد سال 1336
خدایا پرواز را به ما بیاموز تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بیفروز تا در سرمای بیخبری نمانیم. خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونینشان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو نرود و جانی عطا کن که برای تو برود.
خدایا این سرزمین پاک در دست ناپاکان است، در همین 20 کیلومتری من در همین تاریکی شب علی می خواست و به نخلستان می رفت فاطمه وضو می گرفت پیامبر به سجده می رفت و حسن و حسین به عبادت میپرداختند. این خانه کوچک این سنگر این گودی در دل زمین ، این گونی های بر هم تکیه داده شده پر از حرف است.
فریاد است غوغاست ...
تنهایی عمیق ترین لحظات زندگی یک انسان است.
خدایا
این خانه کوچک را بر من مبارک گردان ، در این چند روز با خاک انس گرفته ام
. بوی خاک گرفته ام ، رنگ خاک گرفته ام ، حال می فهمم که چرا پیامبر علی
ابن ابیطالب را ابوتراب نامید.
خدایا اگر من در دل سنگرم تو در دل من
هستی و در دل من و سنگر هر دو حضور داری . لحظات چگونه می گذرد ؟ عبور زمان
مانند عبور آب بحری از جلوی چشمانم کاملا ملموس است.
اما زندگی در این خانه کوچک که یک قلب پر طپش است یک دل خاکی در زمین خدا است ، پاکی در متن نمی تواند تکرار پذیر باشد
آری ... تنها موهبتی است الهی در تنهایی از تنهایی بدر می آییم در تنهایی به خدا می رسیم ... و در سنگر تنها هستم.
شادی روح مطهر این شهید بزرگوار و همه ی شهدا از صدر اسلام تا به امروز
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم واحشرنا معهم واهلک اعدائهم اجمعین
نوری که دروجودمصفی تابیده بودچیزدیگری بودودردعا،درضجه
زدن،درمولا گفتن،درگریستن ومناجات نیمه شب،درخروشیدن درخط مقدم وبردشمن
تاختن،ودریابن الحسن گفتن برترازهمه بود.
کم نمی آورد.فکرش
رابکنیددرمیان بربچه های عاشقی که همه آمده اندتاشهیدشوندورنگ وآب دنیابرای
آنها بال مگسی ارزش ندارد،جلودارباشی ومحفل توسل راگرم کنی.آقاراصدابزنی
وطلب حضورکنی وروی حرف خودت بایستی.سجاده پهن کنی وآن قدردرحرف ودعوت خودت
پافشاری کنی تاحضرت ولی عصر(ع)نظرعنایت کنند.
درحقیقت مصطفی ویاران
اودرجبهه ی دارخوین مصداق این کلام امام بودند که خطاب به رزمندگان
فرمودند:من ازاین پهره های نورانی وبشاش شماوازاین گریه های شوق شماحسرت می
برم.من احساس حقارت می کنم.من وقتی بااین چهره های مواجه میشوم واین قلب
هایی که به واسطه ی توجه به خدای تبارک وتعالی این طوردرچهره هااثرگذاشته
است احساس حقارت میکنم...
خداوندا ، تو شاهدى از آن لحظه اى که از خانه مان خارج شدم فقط به خاطر تو و براى رضاى تو آمدم. خدایا ، پدر و مادرم و خانواده ام و دوستانم را ترک گفتم ، زیرا عشق من به تو مهمتر و مهمتر از دوستى با آنان بود.
خداوند را سپاس مىگویم که مرا در این برهه از زمان به دنیا آورد و به من توانایى داد تا در صف جندالّله قرار گیرم.
شهید محمدحسین حقانى ولى پور
********************
خدایا ، به من توفیق ده. که نیمه شبها صداى العفو، العفو خود را بلند کنم. و دلم مى خواهد در راهت خندان شهید شوم.
شهید حسین حیدرى
********************
پروردگارا ، دوست دارم در کنار شهیدان والامقام حنظله و همچون آن شهید مظلوم از شهیدان بى غسل و کفن باشم.
شهید محمدرضا توکلیان
********************
پروردگارا ، شاهد باش که چگونه شادى و مهربانى و چهره هاى سرشار از ایمان در این لحظه هاى مقدس در سیماى این عزیزان هست، پس بیا به لطف خودت عنایت و بزرگوارى و رحمتت را در این ساعات آخر که چند ساعتى بیشتر به لحظه موعود نیست ، عطا کن و من حقیر را عفو کن.
شهید مرتضى توحیدى
شـادی روح شــهدا صــلوات
شهید سعید هدی محل تولد مراغه، محل شهادت شلمچه به سال 1365:
«خداوندا، مرغ ناچیز و محبوس در قفس، چشم به تو دوخته و با لرزاندن بالهای ظریفش آماده حرکت به سوی توست. ما نه برای اینکه از قفس تن پرواز کند و در جهان پهناور هستی بال و پر بگشاید، نه زیرا زمین و آسمان با آن همه پهناوری، جز قفس بزرگتری برای این پرنده شیدا نیست. او میخواهد آغوش بارگاه بینهایت را باز کنی و او را به سوی خود بخوانی»
شهید سید داود مشکار گونه فراهانی متولد سال 1337 در تهران، محل شهادت اهواز به سال 1360:
«به نام او که از اویم، به نام او که زنده به اویم، زندگیمان به خاطر اوست، بودنم از اوست، رفتنم به اوست، یارم اوست، جانم اوست، معشوقم اوست احساسش میکنم با قلبم، با ذره ذره وجودم و با تمام سلولهایم. ای همه چیزم، به یادت هستم. به یادم باش که بیتو هیچ و پوچ خواهم بود.»
«خدایا دوست دارم که اگر شهید شدم، بی سر باشم که در مقابل امام حسین (ع) روسفید باشم... . خدایا، بر من رحم کن. خدایا همیشه خواستهام که شهید شوم. این آرزو را برایم برآورده کن
شهید جواد حیدری فرد محل تولد تهران به سال 1333، محل شهادت جزیره مجنون به سال 1362:
«خدایا، به تو پناه میآورم از نفسی که سیر نمیشود و از دانشی که سود نمیدهد، از نمازی که بالا نمیرود و از دعایی که به اجابت نمیرسد.