دلت که از آدم ها گرفت غصه ها را فرو ریز در گنجینه دل،
ببخش و فراموش کن بدی ها را!
مثل همیشه بگذار برای روزی که خدا می آید!
بگذار خدا بیاید و بپُرسد،
مرهم بگذارد، ناز بخرد و تا بخواهی گله کنی
به آغوش بگیرد و بگوید میدانم...
خدای من
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی
میان این دو گمم
هم خود را و هم تو را آزار میدهم
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی
و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی
آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ”
خدایا هیچ وقت رهـــایم نکن
خدا جون منم دل دارم … ببین گرفته …
خودت نظری کن خدای مهربونم
تو گفتی هیچی به اندازه اشک چشم بنده گناهکار و پشیمونم برام ارزش نداره
خداجونم به همین اشک هام قسمت می دم کمکم کنی و پر رویی منو ببخشی
منو ببخش که اینجوری باهات حرف می زنم به خودت قسم قصد جسارت ندارم
تو خودت با مهربونیات منو پُر رو کردی
خدایا تنهام نذار و دستم رو بگیر
خدایا منو حتی برای یه لحظه رها نکن
خدایا...
خیلی دلم گرفته برای همه چی و همه جا برای چیزایی که از دست دادم و چیزایی که دوس دارم داشته باشم وندارم ولی هیچوقت بدستشون نمیارم تلاشی برای بدست آوردنش نمیکنم فقط میگم کاش کاش کاش......
میگم خدایا ببخشید اشتباه کردم دیگه انجامش نمیدم دیگه سمتش نمیرم ازم بگذر اگه دیگه رفتم ولی فقط همون لحظه است فقط همون وقت که دارم از شهدا میخونم فقط زمانی که دارم تو خوندن دعای کمیل میگم الهی و ربی من لی غیرک فقط موقعی که گره کور به کارم میفته و دست به دامن خدا و ائمه میشم ولی وقتی همه چی تموم میشه منم یادم میره چه قولی دادم و چه عهدی بستم هی توبه میکنم هی توبه را می شکنم دیگه مثل آب خوردن شده برام حالا کی این آب تو گلوم گیر کنه و خدا بزارتم تو خماری نمیدونم؟؟!!!
نماز میخونم نمیگم نماز نمیخونم ولی نمازی که برای رفع تکلیف نمازی که میخونی که فقط بگی خوندمش خودمم نمی فهمم چی خوندم تا میام ببینم کجام می بینم دارم سلام میدم زودم جانمازو جمع میکنم خدایا خیلی باهات کار دارم ولی وقت ندارم برات مگه میذارن مگه وقت میشه بیام سمتت مگه نفسم میتونه نه بگه نه خدا من فقط یاد گرفتم به تو بگم نه خدایا هنوز یاد نگرفتم کجا بگم باشه کجا بگم نه به شیطان میگم باشه هر چی تو بگی ولی به تو میگم نه خدایا عمرم رفت کی میخوام یاد بگیرم جای این دو کلمه کجاست خدایا خسته شدم از بس گفتم شهدا شرمنده ام ولی دلشون خون کردم خدایا خسته شدم از بس گفتم خدا چاکرتم دوسد دارم ولی به حرفت نبودم همه اش میگم لعنت خدا بر شیطون ولی همه اش دارم میرم سمتش فقط حرف میزنم همین دلم هنوز با زبونم یکی نشده گاهی اوقات میگم بمیرم بهتره اینه که هر روزم بدتر از دیروزم باشه میگم امام زمانم بیا منتظرتم ولی هیچ کاری برای اون فرج نکردم قدمی برنداشتم خدایا نجاتم بده خدایا اونقدر دستمو محکم بگیر ک نتونم ول کنم دستتو خدایا اینقدر روی من تسلط داشته باش که فکر هیچی تو سرم نباشه خدایا من ضعیفم خدایا کمکم کن دیگه باعث رنج دیگران نباشم نمیخوام باعث به گناه افتادن کسی باشم خدایا محبتتو تو دلم اونقدر بنداز که جای هیچی نباشه فقط همینو میخوام و بس خدایا تشنه محبتت هستم هیچی نمیخوام خدایا نگذار رهات کنم نگذار ازت دور بشم کمکم کن
خداجونم فقط ازت ی سوال دارم مگه تشخیص مزه تلخ و شیرین سخته ؟؟؟!!!
که من نمیتونم تشخیص بدم گناه تلخ و محبت تو شیرین !!!؟؟؟
الهی ...
سه خصلت است که نمی گذارد از درگاهت چیزی بخواهم ،
و فقط یک خصلت است که مرا به آن ترغیب می کند ؛
آن سه خصلت عبارتند از :
فرمانی که داده ای و من در انجامش درنگ کرده ام ،
و کاری که مرا از آن نهی فرمودی ولی من بدان شتافته ام ،
و نعمتی است که عطا فرموده ای ولی من در شکرگزاریش کوتاهی نموده ام ...
و اما تنها مساله ای که مرا به سویت می خواند :
تفضل و مهربانی تو به کسی است که به آستانت روی آورده ،
و چشمِ امید به تو بسته است ...
همه ی لطف و احسانت از روی تفضل ،
و همه ی نعمتهایت بی سبب و بدونِ زمینه ی استحقاق است ...
سلام خدایم
ببخش هر وقت دلتنگ می شوم
هر وقت از زمین و زمان گلایه مند می شوم
هر وقت به بن بست می روم به سراغت می آیم
خجالت می کشم با همه بی معرفیتی هایم دوباره تقاضا داشته باشم
اما چه کنم تنها کسی هستی که در همه حال پشتم را خالی نمی کنی
و تقاضایم را رد نمی کنی
خدای دوست داشتنیم؛
خسته شدم از اینهمه هیاهوی بیخود و بی حاصل
شادی هایم را به من ببخش!
خــدای مـن ...!
نه آن قدر پــاکم کـه کمکم کنی ... و نه آن قدر بدم که رهــــایـــم کنی!
میان این دو گمم ...
هر چــه قــدر تلاش کردم ... نشـد ...!
نتوانستم آنـی باشم که تــــو خواستی
هرگز دوستــــــ ندارم آنی باشم که تــــو رهـــــایـــم کنی
من خودم آنقدر درد دارم ...
آنقدر بی تــــو تنـهــــــا هستم ...
که بی تــــو یعنی "هیــچ" یعنی "پــوچ"
رهــــایــم نکن ...
گر رهــــایــم کنی ...
مرا در آغوشـتـــــــ رهـــــــا کن!
خدایا
هرچه داشتم
خرجِِ گناه شد
حالا حالِ "آه" هم ندارم
تکه کلام "فقط من درست می گویم" را بگیر و
"فقط تو درست می گویی" را
حالی ام کن خدا!
خدایا , خطا از من است , میدانم
از من که سالهاست گفته ام
" ایاک نعبد"
اما به دیگران دلسپرده ام
از من که سالهاست گفته ام
" ایاک نستعین "
اما به دیگران تکیه کرده ام ...
اما تو رهایم نکن ...
خداوندا درون سینه
قلبی شکسته از غم زمانه دارم ،
اما بی کینه ... و سرشار از
عشق و محبت تو ،
قلبم را متبرک گردان تا برای تو و
خلقِ تو بتپد ،
قلبی که از شادی دیگران ، شاد شود ،
و رنج دیگران را رنج خود بداند ،
چشمهایم ... از
روزی که چشم گشودم به هرکجا که مینگرم ،
نشانی از عظمت و بزرگی تو معبود یگانه
ام میبینم ،
مرا چشمانی عطا کن تا با اشک دیگران
اشک بریزد و با لبخند دیگران بخندد ،
خدایم ... دستان خالیم
به سوی تو معبود مهربانم و در پیشگاه توست
مرا لیاقتی عطا کن ، تا دستانم ، دستی باشد
از جانب تو ،
در خدمت خلق تو و پایم در راه تو و در
جهت خشنودی تو و شادی خلق تو گام بردارد ، مرا
آنگونه شکل بده و بساز که نماینده تو و خوبیهای تو بر روی زمینت باشم ...
خدایا ! مرا نا امید مکن
خدایا ! نهال امید مرا مشکن
خدای من ! نخل امید مرا بی بار و بر مکن
خالق من ! کاخ امیدم را فرو مریز
پروردگار من ! شمع امیدم را خاموش مکن
ای آفریننده ی آسمان ! آسمان روشن دل پر امیدم را ابری مکن
خدای من ! درخت پر شاخ و برگ امید را که بر قلبم سایه افکنده ، خزان زده مکن
خدای من ! دهان گلبرگ دلم را که از باران امید تو می نوشد ، تشنه مخواه
خدایا ! آفتاب گردان دلم را از تابش آفتاب امید به لطفت محروم مکن
بار خدایا ! چشمه ی امید مرا خشکیده مخواه
بار خدایا ! بهار امیدم را خزان مکن
خدای من ! ماهی دل پر امیدم را صید دام نا امیدی مکن
بار الها ! آشیانه ی دل امیدوارم را با طوفان نا امیدی ویران مخواه
پروردگارا ! کشتزار دل آرزومندم را از هجوم ملخ های یاس در امان بدار
خدای من ! باغچه ی کوچک دلم را با هرز آب یاس ، خشکیده مخواه
بار الها ! نیلوفر دلم را از ساقه ی امید جدا مکن
خدای من ! آهوی دل آرزومندم را در پنجه ی یاس گرفتار مخواه
خدای من ! لحظه ای غیبت امید و آرزو را در کلاس دلم تاب ندارم ، ان ها را پشت در کلاس دلم به انتظار مگذار
خدایا ! بر شناسنامه ی دلم مهر نا امیدی مزن
خدایا ! کبوتر دل با بال های امید به تو مجال پرواز دارد ، بال هایش
را شکسته مخواه
خدای من ! نگین زیبای امید را از انگشتر دلم جدا مکن
خدایا پر وبالم را شکستن ..چه راحت میشکنداین دل ...
ای رب من صدایم را میشنوی؟؟
ای مونس دلتنگیهایم!!
هر زمان که میشکنم ..هر گاه که زخم میشود دلم از تیغ زمانه سرم را بلند میکنم
این بار هم شکسته های دلم را جمع میکنم وکنار میگذارم
دوباره می ایستم اشک هایم را نگه داشته ام برای خودت
میدانی که هیچ چیزی جز اشک ندارم.... فهمیدم هنوز به معنای واقعی آرامش ندارم
که اینگونه با هر تلنگری میشکنم!!
تمام سعیم براین بوده آن شوم که دیگران از اعمال ورفتارم نرنجند
غافل از اینکه بیراه میرفتم !باید آن شوم که تو میخواهی
خسته ام از حال خودم!از غفلتم..
دوباره دنبال فرصتم تا تغییر کنم !فرصتی که آغاز تصمیمات بزرگ باشه
خدایا!
بزرگی و کرمت را شکر
آنقدر نجیب گفتی : برو امتحانت رو روفوزه شدی .....
دلم
از خودم گرفت از این همه نجابت ... اشک ریختم از تردیدی که کردم، اشک
ریختم از ناشکری هایم، اشک ریختم از شک کردن هایم، اشک ریختم از اعتماد
نکردنم به تو، راضی نشدم به انچه بر من مقدر کردی، سپاس نگفتم بر نعمتی که
بی منت و بی درخواست بر من نهادی و من شک کردم و رد کردم... و ای کاش ...
مهربان اله من!
صبر
خواستم اما ناسپاسی کردم و از من گرفتی آنچه بر من ودیعه نهادی... امتحانم
کردی به بیشتر داشتن و امتحانم کردی به بیشتر دادن بر من ... اما من چه؟
شکست خوردم بر امتحانت... سخت شکستم و خرد شدم درخود بی آنکه صدایی بلند
شود و کسی متوجه شود...
مرا ببخش بر تمام نا بندگی هایم، بر تمام عصیان هایم، بر تمام رضا نشدن هایم، بر تمام مسلم نشدن هایم...
خدای عزیز!
حال با چه رویی دوباره بر تو خواهم گفت : نعمتم ده
بار الها!
با چه رویی بر درگاهت خواهم نشست و بر خوانی که گستردی افطار خواهم کرد و باز از تو خواهم خواست نعمتم افزون کنی
بار الها!
بر من ببخش خطاهایم را
خدایا!
حال و اوضاع روحیم را بهبود ده
و مهربان خدای من!
سخت از همه ی این ها دردی است عیان ...
درد هم مسلک هایی که درد می کشند بی صدا و با صدا... اما کک دیگر هم مسلکانم نمی گزد!
رمضانی سخت بر آنها می رود
نه فانوسهای قاهره روشن است
ونه بلندگوهای مسجد دمشق اذان می گویند
بازارهای بغداد بسته شده
شهر قدس هنوز در اسارت به سر می برد
غزه بمباران می شود
امت محمد(ص) هنوز در خواب عمیق به سر می برد
ای وای بر ما
خدایا!
ببخش بر ما و کمک کن تا بیدار شویم جملگی...
آمین
خدایا…
تو خود میدانی که بد ترین درد برای یک انسان دور ماندن از حقیقت
خویشتن و رها شدن در گرداب فراموشی و سردرگمی است پس تو ای کردگار بی همتا
مرا یاری کن که ب حقیقت انسان بودن پی ببرم تا بتوانم روز ب روز به تو که
سرچشمه ی تمام حقیقت هایی نزدیک و نزدیک تر شوم…
خدایا مرا فرصتی ده تا پاک بودن را تجربه کنم و بتوانم حتی برای یک لحظه انچه باشم که تو میخواهی.
پروردگارا
مرا بینشی عطا فرما تا تو را بشناسم
و دانش عطا فرما تا خود را بشناسم
مرا صحتی عطا فرما تا از کار لذت ببرم
و ثروتی عطا فرما تا محتاج نباشم
مرا نیرویی عطا فرما تا در نبرد زندگی فائق شوم
و همتی عطا فرما تا گناه نکنیم
مرا صبری عطا فرما تا سختی ها رو تحمل کنم
و طبعی عطا فرما که با مردم بسازم
مرا بزرگواری عطا فرما که با دشمنم مدارا کنم
و بینشی عطا فرما تا زیباییهای جهان را ببینم
مرا عشقی عطا فرما تا تو و همه را دوست بدارم
و سعادتی عطا فرما تا خدمتگذار دیگران باشم
مرا ایمانی عطا فرما تا اوامرت را اطاعت کنم
و امیدی عطا فرما تا از ترس و اضطراب بر کنار باشم
مرا عقلی عطا فرما تا از خود نگویم
و معنویتی عطا فرما تا زندگی معنی داشته باشد
پس از آفرینش آدم، خدا گفت به او: نازنینم آدم….
با تو رازی دارم!..
اندکی پیشترآی ..
آدم آرام و نجیب ، آمد پیش !!.
… زیر چشمی به خدا می نگریست !..
محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست .
نازنینم آدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!..
یاد من باش … که بس تنهایم !!.
بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!
به خدا گفت :
من به اندازه ی ….
من به اندازه ی گلهای بهشت …..نه …
به اندازه عرش ..نه ….نه
من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!
آدم ،.. کوله اش را بر داشت
خسته و سخت قدم بر می داشت !…
راهی ظلمت پر شور زمین ..
زیر لبهای خدا باز شنید ،…
نازنینم آدم !… نه به اندازه ی تنهایی من …
نه به اندازه ی عرش… نه به اندازه ی گلهای بهشت !…
که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!! نازنینم آدم….نبری از یادم….
یا نور
خدایا این بنده ضعیف و ذلیل و گنهکارتو میخواهد که او را ببخشی و بیامرزی و قلم عفو بر اعمال او بکشی
خدایا به من توفیق بده که به عهد خود که با تو بسته ام و هر بار با تکرار گناهان به آن عمل نکرده ام، این بار وفا نمایم.
خدایا قسمت می دهم بر محمد و آل محمد ( صلی الله علیه و آله) قبل از اینکه مرا از این دنیا ببری، تمامی گناهانم را ببخش و به من آنقدر توانایی بده تا آخرین نفسی که زنده هستم بنده مخلص تو باشم و در راه تو و برای تو حرکت کنم.
خدایا از تو میخواهم اگر درراه تو و به دست دشمنان تو کشته شدم، مرا به عنوان شهید در راهت بپذیری، زیرا که گناهانم زیاد است و طاعتم اندک.
خداوندا عاجزم و بیچاره، فقط امید به لطف و کرم و فضل تو دارم.
قسمتی از وصیت نامه سردار شهید احمد بابایی
خجالت میکشم یارا
گنه کردم درین ظلمت
گنهکارم خدایا
دست من بستست
خدایا مگر جز تو خدایی میتوانم داشت
مگر جای به جز درگاه خوبت میتوانم رفت
خدایا من گنهکارم
بدین درگاه روی آرم
خدایا من گنهکارم
همان باری که دل را باختم
بر بنده ای نا چیز
همان باری که لبخندی مرا مدهوش خویشش کرد
همان باری که در تنهایی خویشم به جز از تو خواستم
همان باری که قلبم از خنده اش لرزید
همان باری که گفتم بی هوا دوستت دارم
همان بار من گنه کردم
گنه کردم که دیدم غیر تو
هستیه من هستم کجایی
من همه خاکم خدای من بیا پیشم
که مستم از غرور و نا خوشم در درگه معبود عزیزم
خدایا خسته ام
باز آمدم دستم بگیری
مرا در پیش خود بنشانی و اشکم بگیری
خدایا بی تو من تنها و نالانم
به جز پروردگار خویش ندارم هیچ معبودی
نیم مشکر نیم کافر ولکین سخت سهل انگار م
نمیخوام کنم تکذیب تو یارب
خدایا من به جان مادرم دوست میدارم تورا
اما پریشانم
بگیر این دست کوچک را به روی قلب مهربانت بگذار
بگذار صدای قلب مهربانت نویدی از عشق باشد مرا
یارب
دو دستم را بگیرو و از خودت مرهان مرا
مرحم قلبم بشو یارب
بیا پیشم بدون تو کجا مانم
خدایا سرزمینت کوی عشاقت همه مال خودت
میشود تو ای خودت مال من باشی عزیزم؟
خدایا دست من دامان تورا میجوید
رهایش مکن
خـدایا فـقـط تو را می پرستـم
هیچ وقت رهایم مکن
خدایا کسی مرا درک نمی کند
تـــــو مـــرا درک کــن
خــــدایـــــا بی کــــســـم
هـــمـــه ی کـــســـم بـــاش
خــــــدایـا بی پنــاهـم
پنــاه اول و آخرم بــاش
خـــدایا بی تکیه گــــاهم
تکیه گـاهم اول و آخرم باش
خــــدایا نـــــاامیــــــدم
امـــــیـــــد اول و آخـرم بــاش
خـــــــدایا تنهـــــایــــم
همـــــراه همیشــه ام بــــاش
خـــــــدایا راهــم را گــم کردم
راهنمای تاریکی هـــایم باش
خـــــدایا گریــــانم
خـــندانم کـــــن
خــــــدایا خسته ام
شــــادابــم کـن
خـــــدایا غمگینــــم
نشـــاطـم ده
خـــــدایـا گنـــــه کـــارم
مغــفــرتت را نصــیــبــم کن
خــــدایا منـــتــظــرم
به انتظــــارم بــده پـــایـــان
خــــدایا جمعــه در راه است
مولایم را برسان
مناجات با خدا
خطا از من است، می دانم
از من که سالهاست گفته ام " ایاک نعبد"
امــــــــــــــــــــــــــا
به دیگران هم دلسپرده ام...
از من که سالهاست گفته ام " ایاک نستعین"
امــــــــــــــــــــــــا
به دیگران هم تکیه کرده ام
امــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
رهایم نکن
بیش از همیشه دلتنگم
به اندازه ی تمام روزهای نبودنم...
خداوندا
دل به تو سپرده ام
مرا به حال خود وا مگذار...