زندگی در نظرم مسخره می آید


زندگی در نظرم مسخره می آید ...
چه پیروزی هایش چه شکست هایش ...
چه حیات و چه مماتش ... و چه دلخوشی هایش !
چه امید بستن به ارزو ها و چه ترس از قضا و قدر ...
همه و همه در نظرم مسخره می آید .. !
به هیچ چیز و هیچ کس دلخوشی ندارم 
از هیچ چیز و هیچ کس امید و انتظاری ندارم
فقط بخاطر وظیفه بر میخیزم
و بخاطر وظیفه زندگی میکنم ...
والا حیات بر من سنگین و غیر قابل تحمل بوده است ...

شهید دکتر مصطفی چمران

شهید دکتر مصطفی چمران

مناجات شهید چمران در شب قدر



چه فرخنده شبی بود شب قدر من. شب معراج من به آسمان‌ها.
از طغیان عشق شنیده بودم و قدرت معجزه‌آسای عشق را می‌دانستم، اما چیزی که در آن شب مهم بود، این بود که وجود من، روح شده بود و روح من آتشفشان کرده بود. می‌خواست همچون نور از زمین خاکی جدا شود و به کهکشان پرواز کند... آن گاه آتش عشق به کمک آمده بود و جسم خاکیم را سوزانده و از من فقط دود مانده بود و این دود همراه با روح من به آسمان‌ها اوج می‌گرفت...
شب قدر من، شبی که سلول‌های وجودم در آتش عشق، تغییر ماهیت داده بود و من چیزی جز عشق گویا نبودم. دل من، کعبه عالم شده بود، می سوخت، نور می‌داد و وحی الهی بر آن نازل می‌شد و مقدس‌ترین پرستش‌گاه خدا شده بود. امواج خروشان عشق از آن سرچشمه می‌گرفت و به همه اطراف منتشر می‌شد. از برخورد احساسات رقیق و لطیف با کوه‌های غم و صحراهای تنهایی و آتش عشق، طوفان‌های سهمگین به وجود می‌آمد که همه وجود مرا تا صحرای عدم به دیار نیستی می‌کشانید و مرا از زندان هستی آزاد می‌کرد.
ای کاش می‌توانستم همه خاطرات الهام بخش این شب قدر را به یاد آورم. افسوس که شیرازه فکر و طغیان احساس و آتشفشان روح من، آن قدر سریع و سوزان پیش می‌رفت که هیچ چیز قادر به ضبط آن نبود.
نوری بود که در آن شب مقدس بر قلبم تابید، بر زبانم جاری شد و به صوررت اشک بر رخسارم چکید. من همه زندگی خود را به یک شب قدر نمی‌فروشم و به خاطر شب‌های قدر زنده‌ام و تعالای شب قدر عبادت من و کمال من و هدف حیات من است.

آخرین نوشته شهید دکتر چمران

بسمـــ ربـــ الشهـــدا والصدیقیـــن
ای حیات ! با تو وداع می کنم ، با همه مظاهر و جبروتت . ای پاهای من ! می دانم که فداکارید ، و به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت – صاعقه وار به حرکت در می آیید ، اما من آرزویی بزرگتر دارم . به قدرت آهنینم محکم باشید . این پیکر کوک ، ولی سنگین از آرزوها و نقشه ها و امیدها و مسئولیت ها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید . در این لحظات آخر عمر ، آبروی مرا حفظ کنید . شما سالهای دراز به من خدمتها کرده اید . از شما آرزو می کنم که این آخرین لحظه را به بهترین وجه ، ادا کنید . ای دستهای من ! قوی و دقیق باشید . ای چشمان من ! تیزبین باشید . ای قلب من ! این لحظات آخرین را تحمل کن . به شما قول می دهم که پس از چند لحظه همه شما در استراحتی عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید . من چند لحظه بعد به شما آرامش می دهم ، آرامشی ابدی . چه ، این لحظات حساس وداع با زندگی و عالم ، لحظات لقای پروردگار و لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد
شخصیت موردعلاقه اش بین فرماندهان جنگ،جاویدالاثر احمدمتوسلیان بود، دوتانقطه تلاقی داشت با ایشون، یکی خط شکنی وخدشه ناپذیری دررسیدن به هدف و دیگری مبارزه با رژیم صهیونیستی، برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین دو سه بار کمپین راه انداخت،برون مرزی هم فکر میکرد،ایمیل گروهی از فعالان سیاسی مسلمان رو توی آمریکا و اروپا داشت،دست کم در دو سه مقطع جریان سازی حسابی ای کرد، هنوز هم کسی از این سناریوهای آقا#مصطفی خبری نداره!
شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات...

شهید دکتر چمران

شهادت سردار رشید اسلام 
دکتر مصطفی چمران
تاریخ تولد:1311
محل تولد :تهران
محل شهادت: در دهلاویه 
تاریخ شهادت:(31خرداد 1360 ش)
دکتر مصطفی چمران در سال 1311 ش در تهران به دنیا آمد. 
پس از پشت سرگذاشتن تحصیلات ابتدایی و متوسطه، وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران گردید و پس از احراز رتبه اول دانشگاه، بورس تحصیلی در آمریکا را اخذ کرد. در امریکا به تشکیل انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی و انتشار ماهنامه و فعالیت‏های متعدد ضدرژیم پهلوی پرداخت. 
دکتر چمران سپس راهی مصر گردید و پس از گذراندن دوره نظامی چریکی، جهت یاری برادران لبنانی به آن کشور رفت. وی به مدت هشت سال در آن دیار ماند و همگام با امام موسی صدر خدمات شایانی به ملت مظلوم آن سامان ارایه کرد. 
 سمتها و جایگاه ها:
دکتر مصطفی چمران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از 22 سال دوری از وطن به کشور بازگشت و
معاونت نخست‏وزیری را برعهده گرفت. وی بعدها نماینده امام در شورای دفاع، وزیر دفاع و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی گردید و مشغول به خدمت شد. 
دکتر مصطفی چمران همچنین ستاد جنگ‏های نامنظم را در اهواز سازمان‏دهی کرد و ضربات متعددی بر پیکر ارتش متجاوز بعثی وارد نمود. حضور این سردار رشید اسلام در جبهه‏های نبرد و نیز فرو نشاندن غائله پاوه و سرکوب عناصر ضدانقلاب در کردستان از جمله صفحات درخشان زندگی این شهید والا مقام می‏باشند. 
قصه عروج:
سرانجام این عارف و فرمانده سلحشور در حالی که چند روز قبل، منطقه عملیاتی دهلاویه را از لوث وجود دشمن بعثی پاک کرده بود، در 31 خرداد 1361 در این منطقه بر اثر اثابت ترکش به دیدار معبود شتافت و پیکر پاکش در گلزار شهدای بهشت زهرا، جای گرفت.

مناجات شهید چمران

خدایا در انتظار رحمتت نشسته ام بدهی کریمی
 ، ندهی حکیمی بخوانی شاکرم ، برانی صابرم
 الهی احوالم چنانست که می دانی و اعمالم
 چنین است که می بینی. نه پای گریز دارم و نه
 زبان ستیز، یا ارحم الراحمین بهترینها را
 درتقارن ماه مبارک رمضان برای دوستانم که
 ازبهترین ها هستند مقدرفرما
مناجاتهای شهید دکتر چمران

شهید چمران

هفتــه ای یــڪبار زبـاله های منطقـه را جمع میـڪرد !

ازش ڪه پرسیدنــد چرا ایــن ڪار را میـڪنــی ؟
با خنــده ای جواب داد: با ایــن ڪار هم شهر را تمیــز میـڪنــم
و هم اگـر غرور بیجایـی داشتـه باشم آن را له میـڪنـم.

{شـهـیـد چـمـران}


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com  تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

شهید چمران

خانم غاده چمران بعد از شهادت شهید

چمران خواب او را می بینند و این گونه تعریف می کنند:

"مصطفی" در صندلی چرخ داری نشسته بود و

نمی توانست راه برود دویدم و پرسیدم :

مصطفی چرا این طور شدی؟ ،گفت:

شما چرا گذاشتید من به این روز برسم،

چرا سکوت کردید؟،پرسیدم :مگر چه شده؟،گفت:

برای من مجسمه ساخته اند ،نگذار این کار را

بکنند برو آن را بشکن.

کجایند مردان بی ادعا ........

عاشقان ولایت......... رهروان امامت ........... ؟؟

مناجات غم انگیز شهید چمران


نوشته شهید


خدایا خسته و وامانده‌ام، دیگر رمقی ندارم، صبر و حوصله‌ام پایان یافته، زندگی در نظرم سخت و ملالت بار است؛ می‌خواهم از همه فرار کنم. می‌خواهم به کنج عزلت بگریزم.

آه دلم گرفته.

زیر بار فشار خرد شده‌‌ام.

خدایا به سوی تو می‌آیم و از تو کمک می‌خواهم، جز تو دادرس و پناه‌گاهی ندارم. بگذار فقط تو بدانی، فقط تو از ضمیر من آگاه باشی. اشک دیدگان خود را به تو تسلیم می‌کنم.

خدایا کمکم کن.ماه هاست که کمتر سوی تو آمده ام.بیشتر وقتم صرف دیگران شده.

خدایا عفوم کن.از علم و دانش، کار و کوشش، دنیا و مافیها،معلم و مدرسه،زمین و آسمان،و البته دوستان؛ خسته و سیر شده‌ام.

خدایا خوش دارم مدتی در گوشه خلوتی فقط با تو بگذرانم. فقط اشک بریزم، فقط ناله کنم و فشارها و عقده‌های درونی‌ام را فقط به تو بگویم.

ای غم،ای دوست قدیمی من،سلام بر تو،بیا که دلم به خاطرت می تپد.

ای خدای بزرگ! معنی زندگی را نمی‌فهمم. چیزهایی که برای دیگران لذت بخش است، مرا خسته می‌کند. اصلا دلم از همه چیز سیر شده است. حتی از خوشی و لذت متنفرم. چیزهایی که دیگران به دنبال آن می‌دوند، من از آن می‌گریزم.

فقط یک فرشته آسمانی است که همیشه بر قلب و جان من سایه می‌افکند. هیچ‌گاه مرا خسته نمی‌کند.

فقط یک دوست قدیمی است که از اول عمر با او آشنا شده‌ام و هنوز از مجالست با او لذت می‌برم. فقط یک شربت شیرین، یک نور  و یک نغمه دلنواز وجود دارد که برای همیشه مفرح است و آن دوست قدیمی من غــم است.

چون سختی ها به نهایت رسد،گشایش پدید آید،و آن هنگام که حلقه های بلا تنگ گردد آسایش فرا رسد.



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com