آقا جان!
هر بار که نفس بالا می آید، بویی از حضورت را می گیرد
و وقتی بر می گردد، جانم را معطر می کند
تا هنوز دلیلی برای زنده ماندن داشته باشم
و شوقی برای تداوم حیات
آقا جان!
من تو را نمی خواهم که بیایی و دنیایم را آباد کنی... گرچه این از شئون شماست
من می خواهم تو باشی تا بهانه ای برای بودنم داشته باشم،
آبادی دنیای من، نه تنها به ظهورت، بلکه به حضور تو در این عالم است.
ﯾــﺎﺑـــﻦ ﺍﻟـــﺤــﺴــﻦ….!
ﺣــﺮﻑ شما ﮐــﻪ ﻣﯽ ﺷــﻮﺩ….
ﭘــﺎﯼ ﺩﻟــﻢ ﻟــﻨــﮓ ﻣﯽ ﺯﻧـﺪ….
ﻭ ﺩﺭ ﮐــﻨــﺎﺭ ﭘـﻨـﺠـﺮﻩ ﺍﻧـﺘـﻈﺎﺭ….
ﻣـﺤـﻮ ﺗـﻤـﺎﺷـﺎﯼ ﺧــﻮﺭﺷـﯿـﺪﯼ ﻣﯽ ﺷـﻮﺩ ؛
ﮐــﻪ ﺳـﺎﻟـﻬﺎ ﺩﺭ ﭘـﺲ ﺍﺑـﺮ ﭘـﻨـﻬـﺎﻥ ﻣـﺎﻧـﺪﻩ
ﻣﯽ ﺩﺍﻧــــﻢ…!
ﺍﯾــﻦ ﺟـﺪﺍﯾﯽ ﺳـﻬــﻢ ﺩﻝ ﻣــﻦ ﺍﺳـﺖ ﺍﻣــــــﺎ
ﺍﯾــﻦ ﺭﻭﺯﻫــﺎ ﺩﻟــﻢ ﺑـﯽ ﻫــــﻮﺍ ،
ﻫـــــﻮﺍﯼ ﺗـــان ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐــﻨــﺪ….
اللهم عجل لولیک الفرج….
آقا جان!
هر بار که نفس بالا می آید، بویی از حضورت را می گیرد
و وقتی بر می گردد، جانم را معطر می کند
تا هنوز دلیلی برای زنده ماندن داشته باشم
و شوقی برای تداوم حیات
آقا جان!
من تو را نمی خواهم که بیایی و دنیایم را آباد کنی... گرچه این از شئون شماست
من می خواهم تو باشی تا بهانه ای برای بودنم داشته باشم،
آبادی دنیای من، نه تنها به ظهورت، بلکه به حضور تو در این عالم است.
آقــــآے مـَــن ،
اللّهم عجّل لولـ♥ـیّـڪ الـفــــرج
یا صاحب الزمان
برای آمدنت ، زود هم دیر است
بهار های شگفتی در راهند
فردا گلی می شکفد
که بادها را پر پر می کند
نرگس هم از فراغ تو دلگیر شد بیا
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد
بخوان دعای فرج را و نا امید مباش
بهشت پاک اجابت هزار در دارد
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
خدای را، شب یلدای غم سحر دارد
بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال
مسافر دل ما، نیت سفر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده ی غیبت به ما نظر دارد
بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بر دارد
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
گفتم فراغ تاکی؟
گفتم که روی خوبت،از من چرا نهان است؟ / گفتا تو خود حجابی ، ورنه رخم عیان است
گفتم که از که پرسم ، جانا نشان کویت ؟ / گفتا نشان چه پرسی،آن کوی بی نشان است
گفتم مرا غم تو ، خوشتر ز شادمانی / گفتا که در ره ما ، غم نیز شادمان است
گفتم که سوخت جانم، از آتش نهانم / گفتا آن که سوخت او را، کی ناله یا فغان است
گفتم فراغ تا کی؟گفتا که تا تو هستی / گفتم نفس همین است ، گفتاسخن همان است
گفتم که حاجتی هست ، گفتا بخواه از ما / گفتم غمم بیفزا، گفتا که رایگان است
گفتم ازم بپذیر،این نیم جان که دارم / گفتا نگاه دارش،غمخانه ی تو جان است
مهدی نظری به ما عنایت کن
مارا به صراط خود هدایت کن
مهدی! اگر از منتظرانت بودیم
چون دیده ی نرگس نگرانت بودیم
با این همه روسیاهی و سنگدلی
ای کاش که از همسفرانت بودیم
میلاد دوازدهمین گل بوستان امامت و ولایت، امام عصر و الزمان مبارک.
فرمایش حضرت ولی عصر (عج): بسیار دعا کنید برای تعجیل در فرج که فرج شما در آن است.
این دعا سبب زیاد شدن نعمت هاست.
اظهار محبت قلبی است.
شانه ی انتظار است.
مایه ی ناراحتی شیطان لعین است.
حضرت صاحب الزمان در حق او دعا می کند.
مایه ی استجابت دعا می شود.
باعث آمرزش گناهان می شود.
وفای به عهد و پیمان خداوندی است.
بی حساب داخل بهشت شود.
گفته اند "صدقه" آرامت می کند .... اما من دلم می خواهد...
امشب ذکر " ا من یجیب ..." بگیرم ........
یا مجیب المضطر! بحق المضطر ...... آرام کن دل مولایم را . . .
کسی که نیاز و حاجتی به خداوند داشته باشد پس به صلوات بر محمد و آل او شروع کند، سپس از او حاجت بطلبد، و بعد از آن دعاء با صلواتی بر محمد و آل او برنامه را پایان برد، البته خداوند متعال گرامی تر از آن است که دو طرف را قبول ولی بخش میانی نیایش را رد کند. همین که صلوات بر محمد و آل او فرستاده شد دیگر دعاء محجوب نخواهد ماند.
حیف ، جمعه ها روزنامه ها انتشار ندارند ، حیف !
اللهم عجل الولیک الفرج
بار دیگر؛
جمعه ای بود ودلی بود وامید و تمام چشم ها رو به افق دوخته بود،آسمان
هم مکث کرد لحظه ای، تا بیایی از سفر.
ای مسافر تمام قلب ها،لحظه لحظه سرخی غروب بر قلب های بی قرار
شرر می ریزد و با عبور لحظه ها ، دل میان صحن سینه بی تاب پر
می زند وآیا می شود بر چشم تر عاشقان، قدم بگذاری؟!...
باز جمعه ای دیگر از جنس تمام جمعه های انتظار غروب کرد اما
در آیینه اشکی چشمان کبوتران غریب، تک سوار آرزوهای سپید، جولان
نداد... مهربان با من بگو تا کدامین بهار باید جمعه شماری کنم؟
ای مرد جمعه ی حضور بیا که جمعه ها بیش ازاین طاقت تنهایی ندارند...
خبر داری چقدر یاس ها دلواپس تواند؟
پیچک ها بر سر پرچین ها در انتظار تو نشسته اند؟
و شکوفه های اطلسی در جمعه های بی کسی بی قراری می کنند...
مولا جان؛ بگو کدامین جمعه می آیی؟
کدامین ماه کدامین فصل سبز، بگو تا تمام کوچه های بی عبور دلم را
با مژه های پریشان و اشک دیدگانم آب و جارو کنم...
اگرچه من تمام جمعه ها در انتظار تو نشسته ام...
تمام لحظه ها در انتظار تو نشسته ام...
اینک غروب جمعه ای دیگر و دستهای دعای ما...
اللهم عجّل لولیّک الفرج
بخوان
دعای فرج را و عافیت بطلب
که
روزگار بسی فتنه زیر سر دارد
بخوان دعای فرج را ولی به قلب صبور
که صبر میوه شیرین تر از ظفر دارد
بخوان
دعای فرج را که با شکسته دلان
نسیم
لطف خدا، انس بیشتر دارد
بخوان دعای فرج را و ناامید مباش
بهشت پاک اجابت، هزار در دارد
بخوان
دعای فرج را که صبح نزدیک است
خدای
را، شب یلدای غم سحر دارد
بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال
مسافر دل ما، نیت سفر دارد
بخوان
دعای فرج را که آسمان ها را
شمیم
غنچه نرگس ز جای بردارد
بخوان دعای فرج را ز پشت پرده اشک
که یار گوشه چشمی به چشم تر دارد
بخوان
دعای فرج را که یوسف زهرا
ز
پشت پرده غیبت به ما نظر دارد
بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز
که آخرین گل سرخ از شما خبر دارد
بخوان
دعای فرج را که دست مهر خدا
حجاب
غیبت از آن روی ماه بردارد
چه بوی غریبی ست بوی عطر های جور واجور زنان در خیابان
چه حس عجیبی ست حس تنهایی زیباترین گل جهان
این کوچه ها دیگر بوی نرگس نمی دهد
عاشق دیگر به معشوقه اش گل رز میدهد
آلودگی هوا صحبت امروز و دیروز نیست
سال هاست که فضای شهر آلوده است
ای تنها ترین بدان که تنهایم امروز
بیا که تنهاییم تنها یک بهانه ست آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشم هایت
این چشم های ما کمی تقوا بگیرد .
شاید آن روز که سهراب نوشت تا شقایق ها هست زندگی باید کرد،
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت.
باید این جور نوشت...
هر گلی هم باشد چه شقایق، چه گل پیچک و یاس،
تا نیاید گل نرگس زندگی دشوار است.