مهدی جان ؛
چقدر شبها موقع خواب آرزو کنیم که تو را حداقل در خواب ببینیم ...؟
میدانم ؛
چشم ما چشم نیست !
دل ما دل نیست !
هر چقدر سعی میکنم بشوم زهرایی نمی شود ... نمی دانم نمیشود که بشوم زهرایی یا می شود ولی نمی شوم زهرایی !
ولی کاش ... تمام شود دوری و بگویی :
أنا المهدی ...
نامه ام تنها یک کلمه بود ...
آن هم :
به امضا که رسیدم ...
یاد همان نامه ی معروف کوفیان به امام زمانشان
دستانم را بدجور لرزاند !
بچه ها را جمع کردن توی میدان صبحگاه پادگان؛ قرار بود آیت ا... موسوی اردبیلی برایمان سخنرانی کنند. لابلای صحبت هایشان گفتند: امام فرمودند، من به پاسدارها خیلی علاقه دارم، چرا که پاسدارها سربازان امام زمان (عج) هستند. کنار محمود ایستاده بودم و سخنرانی را گوش می دادم. وقتی آیت ا... اردبیلی این حرف را گفتند، یک دفعه دیدم محمود رنگش عوض شد؛ بی حال و ناراحت یک جا نشست مثل کسی که درد شدیدی داشته باشد. زیر لب می گفت:"لا اله الا الله" تا آخر سخنرانی همین اوضاع و احوال را داشت. تا آن موقع این جوری ندیده بودمش. از آن روز به بعد هر وقت کلاس می رفت، اول از همه کلام امام را می گفت، بعد درسش را شروع می کرد. می گفت: اگر شما کاری کنید که خلاف اسلام باشد، دیگه پاسدار نیستید، ما باید اون چیزی باشیم که امام می خواد.
دل ها گرفت ...
رایحه ی غم مدام شد ...
آقا...!!!
ببین که مثل همه جمعه های پیش ...
این جمعه هم به منتظرانت حرام شد...؟!!!
میخواهم اگر اذن دهی یارتوباشم تاصبح فرج عاشق بیدارتو باشم
بایدنگذارم برسدخواب به چشمم تامنتظر لحظه ی دیدارتو باشم
مَنِ
اغتابَ مُسلِما أَو مُسلِمَةً لَم یَقبَلِ اللّه صَلاتَهُ وَ لا صیامَهُ
أَربَعینَ یَوما وَ لَیلَةً إِلاّ أَن یَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ؛
هر کس از مرد یا زن مسلمانى غیبت کند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذیرد مگر این که غیبت شونده او را ببخشد.(بحارالأنوار، ج75، ص 258، ح53)
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد
بخوان دعای فرج را و نا امید مباش
بهشت پاک اجابت هزار در دارد
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
خدای را، شب یلدای غم سحر دارد
بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال
مسافر دل ما، نیت سفر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده ی غیبت به ما نظر دارد
بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بر دارد
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
در حرم امام رضا مشغول زیارت بودم ، یکی از بزرگان دست بر شانه ام زد و گفت :
پیامبر اکرم (ص) هرگاه سلمان را می دیدند ، لذت می بردند.
امیرالمومنین نیز مالک را که می دیدند ، لبخند بر لبانشان نقش می بست.
آیا شما هم به گونه ای شده اید که امام زمان (ع)
شما را که می بینند
لبخند بزنند و راضی باشند ؟؟؟
آقا جون شرمنده ایم ...
گفتم فراغ تاکی؟
گفتم که روی خوبت،از من چرا نهان است؟ / گفتا تو خود حجابی ، ورنه رخم عیان است
گفتم که از که پرسم ، جانا نشان کویت ؟ / گفتا نشان چه پرسی،آن کوی بی نشان است
گفتم مرا غم تو ، خوشتر ز شادمانی / گفتا که در ره ما ، غم نیز شادمان است
گفتم که سوخت جانم، از آتش نهانم / گفتا آن که سوخت او را، کی ناله یا فغان است
گفتم فراغ تا کی؟گفتا که تا تو هستی / گفتم نفس همین است ، گفتاسخن همان است
گفتم که حاجتی هست ، گفتا بخواه از ما / گفتم غمم بیفزا، گفتا که رایگان است
گفتم ازم بپذیر،این نیم جان که دارم / گفتا نگاه دارش،غمخانه ی تو جان است
بلند ترین ارتفاع برای سقوطمان
افتادن از نگاه مهدی فاطمه است
اللهم عجل لولیک الفرج
یا صاحب الزمان
بی تو دلم می گیره وقتی تنها می شوم.
وقتی نگاهم می کنی دلم خیلی می گیره.
دلم خیلی تنگه برات.
غم بزرگ قلبم دوری از نگاهته.
خیلی دلتنگتم
اسیر این دنیاشده ام.
فراموشت کردم.
می دانم که بی وفایم
می دانم.
اما تو مهربونتر از آنی که فراموشم کنی
شنیده ام که به اسم کوچک همه را می شناسی
میشه به اسم کوچک یه شب در سحر منو دعا کنی
آقا جان خیلی دلم برات تنگ شده
یا مهدی (عج)
- ای کاش همه می دانستند شما با دست خالی در بیابان های خشک خوزستان چه کردید
- ای کاش همه می فهمیدند برای چه در کوه های سنگلاخی و سرمای سوزناک کردستان دوام می آوردید و چه شب ها که تا صبح مشغول دفاع بودید.
- ای کاش متوجه بودند که شما رفتید تا چادر از سر خواهران و مادرانتان نکشند .
- رفتید تا اسلام بماند ...
- رفتید تا آقا امام زمان (عج الله فرجه) اینقدر احساس بی کسی و تنهایی نکند تا شاید کمتر اشک بریزد و تا سحرگاهان از غربت ناله کند
تا شاید کمتر برای صورت نیلی و پهلوی شکسته مادش زهرا جامه بدرد و آه افسوس گوید .
- اما حیف و صد حیف
چــهـ ســوزنــاکـ مادرتـ برایــتـ گریـهـ کرد
چهــ زیــبا آرامـــ گرفتــه ایـد ایـــ عـزیـــزان
جمعه یعنی یک غروب وعده دار / وعده ترمیم قلب یاس زار
جمعه یعنی مادر چشم انتظار / درهوای دیدن روی نگار
جمعه یعنی یه سماء دلواپسی / می شود مولا به داد ما رسی . . . ؟
همه می دانند که
"مهدیه" اسم مکان است
و "فاطمیه" اسم زمان؛
اما ایمان دارم که به همین زودی ها...
"مهدیه" اسم زمان خواهد شد
و "فاطمیه" اسم مکان...
انشاءالله...
اللهم عجل لولیک الفرج
همه گویند به تعجیل حضورش صلوات
کاش این جمعه بگویند به تبریک حضورش صلوات
سلام آقا
سلام مولایم
سلام به امام زمانم
سلام به اخرین حجت خدا
سلام به اخرین باقی مانده زمین
سلام به امامی که شب قدر روزیمان را مقرر می کند .
سلام به کسی که زمانی سلامش میکنم جوابم را بدون هیچ تاخیری می دهد .
سلام به امامی که هر دوشنبه و پنج شنبه نامه اعمالم بدستش می رسد .
سلام به امامی که زمانی نامه اعمالم را می بیند خون گریه می کند .
سلام به امام که زمانی که گناه می کنم خودش درست می کند (واسط فیض اللهی ).
سلام به امامی که لحظه ای مرا تنها نمی گذارد.
سلام به امامی که زمانی روضه حضرت عباس برپا میشود می آید.
سلام به امامی که نوکر نمی خواهد یاری مثل حضرت عباس می خواهد .
سلام به امامی که برگه شهادمان را او امضا می کند .
سلام امام خوبم چه زمانی برکه شهادتم را امضاء می کنی (لطفا زیر برگه شهادت تاییدیه گمنانی را هم تایید کن)
در روایات فراوانی از طیبه به عنوان محل زندگی حضرت مهدی علیه السلام در طول غیبت، سخن به میان آمده است و همان گون که ذکر خواهد شد مقصود از آن «مدینةالنبی صلی الله علیه وآله» است. «مدینه» را طیبَة و طابه نامند؛ چرا که مدینه پیش از آن «یثرب» خوانده می شد. یثرب از ریشه ثرب به معنای فساد است؛ پس پیامبرصلی الله علیه وآله از بردن نام یثرب نهی فرمود و آن را طابه و طیبه نامید که به معنای طیّب و پاکیزه است. گفته شده: طیبه از طیِّب و طاهر است؛ به جهت خلوص آن و تطهیر آن از شرک.ابوهاشم جعفری می گوید:«به امام حسن عسکری علیه السلام عرض کردم: بزرگواری شما مانع آن است که من از شما پرسش کنم. اجازه بفرمایید، سؤال کنم! حضرت فرمود: بپرس؛ گفتم: آقای من! آیا برای شما فرزندی هست؟ فرمود: بله. گفتم: اگر اتفاق ناگواری برای شما رخ داد در کجا او را جست وجو کنم؟ فرمود: در مدینه».
فرض کن حضرت مهدی (عج) به تو مهمان گردد...
ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟
باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟
خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟
پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت...داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟
حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟ با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟
واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران؟
می توان گفت تو را شیعه ی اثنی عشری؟
حیف ، جمعه ها روزنامه ها انتشار ندارند ، حیف !
اللهم عجل الولیک الفرج
شاگرد: استاد ، چکار کنم که خواب امام زمان رو ببینم !؟
استاد: شب یک غذای شور بخور . آب نخور و بخواب . ببین چه خوابی میبینی .
استاد: شب یک غذای شور بخور . آب نخور و بخواب . ببین چه خوابی میبینی .
شاگرد: استاد دائم خواب آب میدیدم ! خواب دیدم بر لب چاهی دارم آب مینوشم . کنار لوله آبی در حال خوردن آب هستم ! در ساحل رودخانه ای مشغول.... گفت اینا رو خواب دیدم
استادش فرمود : تشنه آب بودی خواب آب دیدی ؛ تشنه امام زمان بشو ....تا خواب امام زمان ببینی
تو بین منتظران هم عزیز من ، چه غریبی
عجیب تر ، که چه آسان نبودنت شده عادت
چه بیخیال نشستیم ، نه کوششی نه وفایی
فقط نشسته و گفتیم ؛ خدا کند که بیایی
مثل هر بار برای تو نوشتم:
دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟
و ای کاش که این جمعه بیایی!
دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجایی؟ تو کجایی...
و تو انگار به قلبم بنویسی:
که چرا هیچ نگویند
مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟
و عجیب است
که پس از قرن و هزاره
هنوزم که هنوز است
دو چشمش به راه است
و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است
که گویند
به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!
و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!
جواب امام زمان علیه السلام:
تو خودت!
مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟
باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ، ز محبت ،
ز غمخوارگی و مهر و عطوفت
تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه کسی راه به روی تو گشوده؟
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...
تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی...
هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی.
خواهش نفس شده یار و خدایت ،
و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت ،
و به آفاق نبردند صدایت
و غریب است امامت
من که هستم ،
تو کجایی؟
تو خودت ! کاش بیایی
به خودت کاش بیایی...!
دعا پشتِ دعا برای آمدنت ،
گناه پشتِ گناه برای نیامدنت ،
دل درگیر ، میان این دو انتخاب؛
کدام آخر؟ آمدنت یا نیامدنت؟!
دلـم ز هـجر تو در اضطراب مـی افتـد...... به سان زلف تـو در پیچ و تاب می افتد
شـبی کـه بی تو اَم ای ماه محفل اَفروزم ..... دلـم زهجر تـو از رنگ و آب می افتد
تـو آن مـهی که اگـر مهر رخ بَر اَفروزی ......... زچشـم اهل نظـر آفتاب مـی افتـد
تـو آن گـلی که ز پاکـی طراوتی داری .....که گل به پیش تو از رنگ و آب می افتد
بـه یاد روی تـو اِی گُل، عبور خاطر مـن ..... به باغ صبر غـزل های نـاب می افتـد
آقا جان یا صاحب الزمان
دلتنگی غروب همه جمعه های من
کی می رسد به صحن حضورت صدای من؟!
غیر از ضرر برای تو چیزی نداشتم