شرمنده ام

http://s2.img7.ir/p2ShF.jpg
ندیده و نشناخته بهتون وابسته شدم و عادت کردم ولی نمیدونم چرا گاهی در برابرتون احساس شرمندگی میکنم به عظمت و جایگاه خودتون ازم بگذرید و شفاعتتونو شامل حالم کنید

من کجا شهدا کجا

مـن کـجا و بـا شهیـدان زنـدگی ؟
           مـن کـجـا و قـصـه ی رزمـنـدگی ؟

مـن کــجــا و دیــدنِ وجــهِ خــدا ؟
             مـن کـجا و جـمـع اعلام الـهدی ؟

با همه بیچارگی تنهــــــــا شدم !
           مـن سفیـر بـهـترین یـاران شدم !
هـر وقت احسـاس غریبـی میکنم
         بـا شهـیـدان عـشق بازی میکنم

شرمنده ی شهدا

به خدا ما خیلی شرمنده ایم، می دونم که این شرمندگی فقط تو زبونه مونه. می دونم که تو عمل هیچ چی نداریم،می دونم یه متر هم از راه شما رو نرفتیم. می دونم تو پیچ و خم های زندگی فراموشتون کردیم، می دونم آرزوهاتون رو زیر پا گذاشتیممی دونم وقتی از کراماتتون برامون گفتند باور نکردیم. می دونم که با یادگارهاتون چه کارها که نکردیممی دونم خیلی دلتون رو شکستیم. می دونم پلاک هاتون رو شکستیم، می دونم سر بندهاتون رو پاره کردیممی دونم لباس های خاکیتون رو که با اونا تا اوج افلاک پر کشیدید رو مسخره کردیم

می دونم یه بارهم نشد مثل شما بشینیم زیارت عاشورا بخونیم، می دونم تا حالا نشده مثل شما نماز شب بخونیم

می دونم تا حالا سعی نکردیم افکار شما رو گسترش بدیم

می دونم اونقدر ترسو بودیم که نتونستیم تو مدرسه و دانشگاه درباره شما حرف بزنیم، نتونستیم با کسایی که شما رو مسخره کردند، مقابله کنیم

می دونم به خدا می دونم... ولی حالا دیگه نمی خوام اینجوری باشم،

:به خدا خودم هم خجالت می کشم، به خدا الان دارم عذاب می کشم، به خدا خیلی شرمنده تونم.

به خدا دلم خیلی براتون تنگ شده. به خدا شرمنده ام. به خدا شرمنده ام.

آره که ما تا حالا به هیچ کدوم از حرفای شما گوش نکردیم، ولی شما که مثل ماها نیستید، شما که خیلی خوبید، تو رو خدا دستمون رو بگیرید، نذارید همون آدمای سابق باشیم

ذارید بازهم راحت ازتون بگذریم. دستمون رو بگیرید... دستمون رو بگیرید.

شما رو به مادرتون فاطمه زهرا دستمون رو بگیرید. دستمون رو بگیرید... از این بیشتر شرمنده مون نکنید


شرمنده شهدا


این روزها وقتی شهدا به شهرهای ما برمیگردند و روز و حال ما رو می بینند ،
 چی میگن پیش خودشون ، چی میگن به ما ...احتمالاً میگن

  "قرارمون این نبودا..."
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

امروز برای شهدا وقت نداریم


امروز برای شهدا وقت نداریم

ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم 

با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است 
ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم
چون فرد مهمی شده این نفس دغل ما اندازه یک قبله دعا وقت نداریم 

در کوفه تن غیرت ما خانه نشین است 
بهر سفر کرببلا وقت نداریم


تقویم گرفتاری ما پر شده از زر 
ای سرخ گل لاله تو را وقت نداریم 


هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم
خوب است ولی حیف که ما وقت نداریم ...

دایی عباس

خیلی شرمنده شما و بهترین هاتون هستم حلالم کنید


عشق من و دیگران (3)



بسم رب شهدا و الصدیقین..

من آنروز در هنگام عملیات ، در گوشی  بیسیم ، یا زهرا(س) و یا حسین(ع)  می گفتم و بعضی ها امروز در گوشی خود ،از نفس ، عشق ، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!

 

  من آنروز در خط ، یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور ، زیبایی و عزت کرده و شکر خدا می گفتم ،  بعضی ها امروز لباس های رنگارنگ خارجی و صورتی تزئین شده اما  خود انگاره ای زشت  که هیچگاه با تغییر مد ،از خودشان راضی نمی شوند !

 

من آنروز با ذکر استغفرالله وقت می گذراندم و بعضی ها امروز  با دگمه های بیجان موبایل برای اس ام اس های عاشقانه جدید  و یا کلیدهای کیبورد برای ارسال پی ام های عمومی دعوت به دوستی با نامحرمان در چت روم ها !

عشق من و دیگران (2)

بسم رب شهدا و الصدیقین..

من آنروز در بیسیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود و آجر و سنگ ( آتش) بفرستند ،  بعضی ها امروز به هر ناشناسی می گویند : برایم  شارژ بفرست !

 

من آنروز مشامم از بوی  دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم ، از آن لذت می بردم ، بعضی ها امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی !

 

من آنروز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم و بعضی ها امروز سگ های نجس تزئینی گران قیمت را !

 

من آنروز در جبهه ، اوقات فراغتم را در چاله هایی ، قرآن و دعا می خواندم ، اسغفار می کردم و لذت می بردم ،  بعضی ها امروز در چت رو م ها  به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت ، پرسه می زنند و روم عوض می کنند !

غربت شهدا مثل امامشان شده


- ای کاش همه می دانستند شما با دست خالی در بیابان های خشک خوزستان چه کردید

- ای کاش همه می فهمیدند برای چه در کوه های سنگلاخی و سرمای سوزناک کردستان دوام می آوردید و چه شب ها که تا صبح مشغول دفاع بودید.

- ای کاش متوجه بودند که شما رفتید تا چادر از سر خواهران و مادرانتان نکشند .

- رفتید تا اسلام بماند ...

- رفتید تا آقا امام زمان (عج الله فرجه) اینقدر احساس بی کسی و تنهایی نکند تا شاید کمتر اشک بریزد و تا سحرگاهان از غربت ناله کند

تا شاید کمتر برای صورت نیلی و پهلوی شکسته مادش زهرا جامه بدرد و آه افسوس گوید .


- اما حیف و صد حیف



چــهـ  ســوزنــاکـ  مادرتـ  برایــتـ  گریـهـ  کرد



چهــ  زیــبا آرامـــ گرفتــه ایـد ایـــ عـزیـــزان


حرف دل

خیلی وقتها راحت و آسوده از شهدا یا خانواده شون حرف می زنیم و متوجه نمیشیم کی بودند؟ چیکار کردند؟ و چه حسی دارند؟ باید باهاشون بود، زندگی کرد و نفس کشید تا شاید یه گوشه ای از سختی هاشونو بتونیم درک کنیم. باید باشید و ببنید که یه مرد 30 و اندی ساله (نه یه دختر بچه که احساسیه) که خودش بچه داره و داره یه زندگی رو می چرخونه چطور وقتی یاد بابای شهیدش میکنه مثل بچه کوچولوها بغض میکنه و های های گریه می کنه که دلم برا بابام تنگ شده.... باید بود و دید وقتی مادر دو شهید که بچه های دوقلوش رو تو جبهه ها داده وقتی زنده بود و تسبیح رو تو دستش می چرخوند بجای خیلی از اذکار، ذکر شده بود اسم بچه هاش...! گوش رو که جلو می بردم می شنیدم که بچه های شهیدش رو صدا میکنه و می گه: حسن جان، حسین جان.... باید باشیم و ببینیم که مادر شهید جلاییان که تنها فرزندش رو تو جبهه فدا کرد، الان بعد گذشت این همه سال چطور با خاطرات تنها مونس و آرزوش می گذرونه و آب میشه.... حتی خیلی از اونایی که ظاهر و تیپشون عوض شده هم وقتی یه جور با باباشون تنها می شن همه ی این عقده های چند ساله ی بی بابایی رو با گریه بیرون می ریزن...
رفقا! خیلی مسئولیم پیش شهدا و خونواده هاشون.... این یه نمونه از اوج فداکاری؛ من که حرفی ندارم و نمی تونم داشته باشم جز اینکه بگم شرمنده ام....




نثار ارواح طیبه شهدا صلوات...



اوضاع چطوره؟؟؟

سلام.من رفتم
 از مادرم, پدرم ,خاکم , ناموسم ,دخترم , دفاع کنم
رفتم که ، دروغ نباشه ، احترام کم نشه
همدیگرو درک کنیم ، ریا از بین بره ، دیگه توهین نباشه
محتاج کسی نباشیم 



الان اوضاع چطوره؟؟؟

http://s1.picofile.com/file/8101847342/22112_shabhayetanhayi_ir_png.jpg





داداش اوضاع خیلی عالیه

مردم همدیگرو فحش مادر میبندن


 

داداش این مرد با سنش به خاطر اینکه پیش زن و بچه اش

شرمنده نشه شبا هم کار میکنه












داداش سالی چند تا از این حادثه ها داریم

یه مرد زن و بچه اش رو تو اسید سوزوند

چشمای جفتشون از کاسه دراومده







داداش تو مصرف مواد مخدر اول شدیم









و این داداش


shabhayetanhayi.ir-425 (1)





داداش اوضاع خیلی بهتر از ایناست

و حتما مهدی صاحب زمان هم دلش از ما خونه! خونه!خونه!

آقا شرمنده ایم





مأمور آمار


مامور آمار: سلام مادر، از سازمان آمار مزاحم میشم.شما چند نفرید ؟
مادر سرشو پایین میندازه و سکوت میکنه، بعد میگه: میشه خونه ما بمونه برای فردا ؟
چرا مادر ؟
آخه شاید فردا از پسرم خبری برسه . . .

شهدا شرمنده ایم



چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم .
پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است .
کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود
دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله و شقایق شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید :
چرا آلاله آنقدر سرخ است
چرا کسی نپرسید مزار حاج حسین بصیر کجاست
و چرا شهید محمدرضا در قبر خندید...


چرا وقتی که گفتیم :
یک گردان که همگی سربند یا حسین (ع ) بسته بودند شهید شدند کسی تعجب نکرد
چرا وقتی گفتند :
تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزید
چرا هیچ کس نپرسید : به کدامین گناه هفتاد پاسدار را در شهر پاوه سربریدند
وقتی که گفتیم بعد از پانزده سال پیکر شهیدی را سالم از زیر خاک بیرون آوردند کسی تعجب نکرد
ولی با نام حقوق بشر حق را پایمال کردند.

چرا نمی دانیم شیمیائی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است
شاید ما نیز از تاولهای بدنشان می ترسیم که روزی بترکد و ما نیز شیمیائی شویم .
شاید اگر رنج آنها را می دیدیم درک می کردیم که چطور میشود یک عمر با درد زیست
نمیدانم که چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد !!
ای شهیدان ما بعد از شما هیچ نکردیم .
آن ندای یا حسین (ع ) که ما را به کربلا نزدیک و نزدیکتر می کرد دیگر بگوش نمی رسد.
یادتان هست که به دختران این کشور گفتید سرخی خونمان را به سیاهی چادرتان به امانت می دهیم .
آیا دختران ما امانت دار خوبی بودند و خونتان را فرش راه رهگذران نکردند .
یادتان هست هنگامی که گفتید :
رفتیم تا آسمانی شویم و شما بمانید و بگوئید که بر یاران خمینی (ره ) چه گذشت .

رفتید ولی یادمان رفت که حتی یادمانتان را در یک هفته برگزار کنیم .
جایتان خالی اینجا عده ای فرهنگ شهادت را خشونت طلبی می نامند و شهید را خشونت طلب
وقتی حکایت شما را گفتیم فقط پچ پچی سر دادند و رفتند تا صلح را در کتاب جنگ و صلح تولستوی جستجو کنند.
رفتند تا با نام شهید کیسه بدوزند ولی نفهمیدند که چطور بسیجیان همپای امامشان جام زهر را نوشیدند و چقدر سخت بود.
دیگر کسی نیست تا قلب رهبر امت را شاد کند.
عده ای مصلحت دیدند که مقابل توهین به اسلام و شهید سکوت کنند ولی ما مصلحت خویش را در خون رقم زدیم .
راست گفته اند :
که بهشت را به بها میدهند نه به بهانه و ما عمری است که بهانه بهشت را میگیریم .
آری بسیجیان !! میدانم که از آن روزی که تمام شهیدان را بدرقه کردید و برگشتید دلهایتان را در سنگرها جا گذاشتید , میدانم که هنوز هم دلهایتان هوای خاکریزهای جنوب را می کند و می دانم که دیگر کسی از بسیج نمی گوید , ولی بدانید که تا شما هستید ما می توانیم از همت بشنویم و از خاطرات حسین خرازی لذت ببریم و پای صحبت مادر سه شهید محمدزاده بنشینیم , تا شما هستید میدانم که رهبر تنها نیست و تا شما هستید تنها عشق , تنها میداندار این عرصه است .
امروز کسانی از شهیدان سخن می گویند که از دیدن فشنگ نیز واهمه دارند.
کسانی دم از شهادت می زنند که با شنیدن صدای آژیر تا کفشهایشان زرد می شود
ولی در میدان عمل جز سکوت چیزی از آنها نمی بینی .

ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم و فریاد برآوریم « ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم »
ما ماندیم که نه یک هفته بلکه سالهای سال از آنان بگوییم . چرا که خون آنان است که می تپد.
و یادمان نرود که اگر امروز در آسایش زندگی می کنیم مدیون آنانیم .
مدیون حماسه هایی که آنان آفریدند.
یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که « بعد از شهدا چه کردیم »

چشماتو ببند

چشمانت را ببند ای شهید!

مبادا این روزها را در مقابل مادرم زهرا شهادت دهی.
                                                 
مادرم ببخش که با هر تیری که به قلب فرزندت می زنیم
                                                   
یاد سیلی را روی گونه ات زنده می کنیم.