شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید …



گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید …

گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد …

گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد

اگر انسان ها می دانستند

 ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
اگر انسان ها می دانستند
فرصت با هم بودنشان
چقدر
محدود است...
"نامحدود"
یکدیگر
را دوست
می داشتند..

یااباصاالح المهدی ادرکنی


این جمعه دوباره صحبت از تکرار است
درد همگان،دوریشان از یار است
تا جمعه هم عهدیتان ،مولا جان
شیعه به خدا ز هجرتان بیمار است
*********************
این جمعه اگر فرج نمایی عشق است
از مشکل ما گره گشایی عشق است
بر دیده ما،منّت بسیار نهی
گر با قدمت ،فرش ره آیی عشق است
*********************
یک جمعه موانع از سر راه رود
یک جمعه دگر از لبمان آه رود
گلبانگ فرج وقت ظهور مهدی
از کعبه بلند است و سحرگاه رود
شاعر:محمدمهدی عبدالهی

آرزوی کربلا

1349690644265624_large

تا کی اقا دلم خوش باشه که جوونم 

حالا حالا هاوقت دارم

تاکی رفیقام بیان بگن ما داریم میریم حلال کن

تاکی سلام زیارت عاشورا را ازدوربگم

تاکی میخوای من و حسرت به دل بذاری

تا کی...

زده به سرم هوای حرم

به عشق ضریح تودربدرم  

خدای کرم به مشک وعلم به دست قلم

پرم بده تا کربلا بپرم


روز جانباز مبارک

نتیجه تصویری برای تصاویرمتحرک روز جانباز

جانبازان، یادگاران روزهای عشق و حماسه اند؛ خاطرات مجسّم سال هایی که درهای آسمان
به روی عاشقان باز بود و فرشتگان در آسمانِ زمین گرم گلچینی بودند.
ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

 40.gif

باارزش ترین دارایی

عمر

باارزش ترین دارایی آدمه..

اگر کسی برات وقت گذاشت

یعنی داره از ارزشمندترین و

غیرقابل تکرارترین

چیزی که داره خرجت می کنه.!!

ازرحمت خداوندنومیدنشوید




قُلْ یَعِبَادِى الَّذِینَ أَسرَفُواعَلى أَنفُسِهِمْ

بگو:اى بندگان من که برخوداسراف و ستم کرده اید!

لاتَقْنَطوامِن رَّحْمَةِ اللَّهِ

ازرحمت خداوندنومیدنشوید
 إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُالذُّنُوب جَمِیعاًإِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ

 
که خداهمه گناهان رامى آمرزد.سوره زمر ایه53

دلم بچگی می خواهد!


دلم بچگی می خواهد! 

 

جلوی کدام مغازه پا بکوبم تا برایم آرامش بخرند؟

اظهاردوستی ومحبت

♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤
حضرت امام رضا (علیه السّلام) فرموده اند:


نصف عقل آدمی،اظهاردوستی ومحبت به عموم مخلوقات است


♡❤
♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

┘◄وسائل3، صفحه207

نگاهت را از ما دریغ نکن.



خدایا!
بی نگاه لطف تو، هیچ کار به سامان نمی رسد.
نگاهت را از ما دریغ نکن.
خدایا!
نگاهمان راازغیرخودت بگردان ومارانگران خودت بگردان.

آمیـــــــــن یا رب العالمیـــــن
ღعکسهای متحرک عاشقانهღღعکسهای متحرک عاشقانهღღعکسهای متحرک عاشقانهღღعکسهای متحرک عاشقانهღღعکسهای متحرک عاشقانهღღعکسهای متحرک عاشقانهღღعکسهای متحرک عاشقانهღღعکسهای متحرک عاشقانهღღعکسهای متحرک عاشقانهღღعکسهای متحرک عاشقانهღღعکسهای متحرک عاشقانهღღعکسهای متحرک عاشقانهღღعکسهای متحرک عاشقانهღ

طاقچه ی عادت




یادمان باشد...

زندگی چیزی نیست ،

که لب طاقچه ی عادت

از یاد من و تو برود...

✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿


سهراب سپهری

درد


beautiful flowersbeautiful flowers

از درد
سخن گفتن و
از درد شنیدن...

با مردم
بی درد ندانی
که چه دردیست!

سقوط باران قشنگ ترین آغاز است


ابر بارنده به دریا می گفت:
من نبارم، تو کجا دریایی؟

در دلش خنده کنان دریا گفت:
ابر بارنده، تو خود از مائی

***********‌
  هرسقوطی
پایان کار نیست ...

باران را ببین
سقوط باران
قشنگترین
آغاز است
هوای زندگیتان
سرشار از
لحظه های خوب بارانی .

خوشبختی

خوب بودن زیاد سخت نیست …
کافیست مهربانی کنی …
زبانت که نیش نداشته باشد و کسی را نرنجاند
همین خوبیست …            
وقتی برای همه خیر بخواهی همین خوبیست …
وقتی محبتت بی منت باشد …
وقتی عشق بورزی …
وقتی زیبایی درون اشخاص را ببینی …
وقتی خوبی هایشان را ببینی
 همین خوبیست …
مهم نیست که آدم ها چگونه اند
مهم نیست جواب سلامت را میدهند یا نه
تو سلام کن
سر به سر دلشان بگذار
شیطنت کن
بخند
 همین خوبیست …
 مهم این است که تو خوب باشی
آن ها روزی دلشان برای خوبی هایت تنگ می شود...
دوستی همیشه ارزش دارد...

میلاد نور

نتیجه تصویری برای تصاویر متحرک میلاد حضرت علی

اسوه تقـوی علی و مظــهر ایمــان علی

عـزت آل پیمـــبر ، عاشــــق جانـان علی

منشــاء جـود و سخاوت ، موج دریای وفا

لعل رخشـــان ولایت ،گوهــر تـابـان علی

منبع مهــر ومحبت ، صــاحب لطف و کرم

افتـــخار شیـعیان و آیت الـرحمــــان علی

میلاد نور بر شما مبارک


شب آرزوها



امشب شب آرزوهاست
شب پراز ستاره خواستن
شب پراز امید
امید به رسیدن
امشب هرکسی از خدا چیزی میخواهد
منتظری لحظه انتظار را بهانه کرده است
عاشقی امید به عشقش بسته است
مادری فرزندش را دعا میکند
وشاید فرزندی پدر مادرش را
امشب شب شیرین آرزوهاست
میگویند امشب هرچه آرزو کنی برآورده میشود
من هم آرزو میکنم
آرزو میکنم
شاید امشب کسی هم در آرزوهای خودش آرزوهای مرا بخواهد
شب آرزوهاست آرزوهایتان آرزویم.

اللهم عجل لولیک الفرج

حیف ، جمعه ها روزنامه ها انتشار ندارند ، حیف !
چه تیتری میشد آمدنت ...
اللهم عجل الولیک الفرج

امان

امان از آن زمانی که بیفتد...
به روی نامه ام چشمان مهدی (عج)
دلش می گیرد و با چشم گریان...
بگوید: این هم از یاران مهدی(عج)

پادگان

از پادگان تا خانه شان پیاده ده دقیقه هم راه نبود ولی یک ماه تمام خانه نرفت
 بسکه کار را جدی گرفته بود . گاهی پدر و مادرش می اومدند
 دم در پادگان دیدنش!  محمود کاوه
منبع : منبع : سایت سبک بالان
منبع کلام شهدا:سایت 50 سال عبادت

امام زمان عج الله

امام زمان عجل ا… تعالی فرجه الشریف :
 فاصله شیعیان از ما به اندازه گناهانشان است.

گفتم که روی خوبت از من چرا نهانست
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیانست

دولت وصل

اگر ز دولت وصل تو مرا نیست نصیب
گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب....

شکر

خدایا....

به داده ات و نداده ات " شکر "
که داده ات " نعمت " است.
و نداده ات حکمت.....

شهدا

سلام بر آنهایی که از همه چیز گذشتند تا ما به هر چه میخواهیم برسیم
سلام بر آنهایی که قامت راست کردند تا قامت ما خم نشود
سلام بر آنهایی که به نفس افتادند تا ما از نفس نیافتیم
سلام بر آنهایی که رفتند تا ما بمانیم
سلام بر مردان خدا
سلام بر شهدا ...!
 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com  تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

جانباز

 تقدیم به جانبازان شیمیایی هشت سال دفاع مقدس

گرچه با کپسول اکسیژن مجابت کرده اند
مادرت میگفت دکترها جوابت کرده اند
مرگ تدریجی است این دردی که داری میکشی
منتهی با قرصهای خواب،خوابت کرده اند
خواب می بینی که در سردشتی و گیلان غرب
خواب میبینی که بر آتش،کبابت کرده اند
خواب میبینی می آید بوی ترش سیب کال
پس برای آزمایش،انتخابت کرده اند
از شلمچه تا حلبچه،وسعت کابوس توست
خواب میبینی مورخ ها کتابت کرده اند
خواب میبینی که مسوولان بنیاد شهید
بر در دروازه های شهر،قابت کرده اند
ازخدا میخواستی محشورباشی باحسین
خواب میبینی دعایت را اجابت کرده اند
خواب می بینی کنارصحن بابایادگار
بمبها بر قریه زرده،اصابت کرده اند
قصر شیرینی که از شیرینیت چیزی نماند
یا پلی هستی که چون سرپل،خرابت کرده اند
خوشه خوشه بمبهای خوشه ای را چیده ای
باد خاکی!با کدامین آتش،آبت کرده اند
باکدامین آتش شمعی که در خود سوختی
قطره قطره در وجود خود مذابت کرده اند
میپری از خواب و میبینی شهید زنده ای
باچه معیاری،نمیدانم!حسابت کرده اند!

طلاییه-کجاست؟؟؟



طلاییه-کجاست !!!!!!
جاییه که دست حسین خرازی فرمانده پیروزلشکر14 ازتنش جداشد.
اونجاجاییه که سرنازنینه حاج ابراهیم همت سردار خیبرازتنش جداشد.
اونجاجاییه که حاج مهدی باکری وقتی ردمیشدشب عملیات جنازه برادرش حمیدباکری افتاده ولی رد شدو رفت،
بچه هاهرچی فریادزدندحاجی جنازه حمیدوبرگردونیدعقب ودرآخربه اصرارفرمانده پشت بیسیم گفت ایناکه اینجاافتادن همه حمیدباکرین کدومشونوبرگردونم.
خواهرباکری میگه ماسه تابرادرداشتیم هرسه تاشون شهیدشدندهیچ کدومشون برنگشتند.
یکی علی باکری بودزمان طاغوت ساواک شاه علی مارودستگیرکردندتیکه تیکه کردندوهیچی ازجنازش به مانرسید.
داداش حمیدماروهم که مهدی توخیبرجاگذاشت ورفت.
خوده آقامهدیم تووصیت نامش نوشته بودخدایاازتومیخام وقتی کشته میشم جسدم پیدانشه تا من ی وجب ازخاک این دنیارواشغال نکنم
 که توعملیات بعدی جنازش افتاد تودجله جنازشوآب برد
 هیچکدوم ازسه برادر برنگشتن...

28صفر


رحلت جانگداز پیامبر اعظم وامام حسن علیه السلام
وامام رضا علیه السلام بر همه مسلمانان وازادگان جهان تسلیت باد

مشکلات زندگی

شکلک گلشکلک گلشکلک گلشکلک گلشکلک گل

روزی الاغ یک کشاورز به درون چاه افتاد و ساعتها گریه کرد. کشاورز تصمیم گرفت فکری به حال ماجرا کند. سرانجام به این فکر افتاد که چون الاغ پیر است بهتر است چاه را بپوشاند. الاغ ارزش بیرون آوردن از چاه را ندارد. چند تن از همسایگانش را صدا کرد تا با بیل خاکها را داخل چاه بریزند. الاغ که این را فهمید شروع به زاری کرد. اما چیزی نگذشت که ساکت شد.

بعد از مقداری خاک پاشیدن کشاورز به درون چاه نگاه کرد و از چیزی که میدید متعجب میشد. با هر بیل خاکی که داخل چاه ریخته میشد، الاغ آنها را از بدنش میتکاند و یک قدم بالاتر می آمد. همین کار ادامه پیدا کرد و طولی نکشید که الاغ به لبه ی چاه رسید.

نتیجه:زندگی همیشه سختی دارد. اما شما میتوانید از هر کدام از سختی ها به عنوان یک پله ی ترقی استفاده کنید. ما میتوانیم با تسلیم نشدن در برابر مشکلات از عمیق ترین چاه ها و گرفتاری ها خلاص شویم


شکلک گلشکلک گلشکلک گلشکلک گلشکلک گل

جامانده ام...

▪همه رفتندومن ازهجرتو هق هق کردم
▪بخداحضرت ارباب ز غم دق کردم
▪کاش همراه تمام رفقا میرفتم
▪پا برهنه ز نجف تا کربلا میرفتم
▪خستگی در وسط راه چه لذت دارد
▪زائرت در نظر فاطمه عزت دارد

سفره ی عقد



روز
عروسی یه دختر خیلی روز مهمیه براش...
سالها انتظار شو میکشه....
تو اون روز همه سعیشو میکنه تا ستاره بشه و تو چشم مرد زندگیش بدرخشه....
اون روز همسرشهید نعمت الله شیرزادی هم داشت آماده میشد تا بهترین باشه برای همسرش...
نعمت الله هم رفته بود تا از فرمانده گردان برای یک روز مرخصی بگیره تا کنار همسرش پیوندشونو جشن بگیرند....
توراه بازگشت یکی از رزمنده ها می بینتش....
بهش میگه: حاجی...بیا ببین تو اون شیار چه خبره؟؟؟؟
نخواست دلشو بشکونه....
رفت که ببینه چه خبره...
قلبش رفت روی مین....
سرش از تنش جداشد....
برای عروس خانه نعمت الله به جای شاهزاده رویاهایش پیکری فرستادند که سرش جدا شده بود....
سخت است اول زندگی مردت را...
عشقت را....
زندگی ات را....
اینگونه ببینی....
مهربانان در قبال شهدا وخانواده شهدا ....
تکلیفمان چیست ؟؟؟

خودبینی

مرد دانایی در دشتی سرسبز می گشت. طاووس زیبایی را دید که پر هایش 


راکنده ودورمی اندازد. مرد پیش طاووسی رفت و گفت: چرا این پر های  زیبا 


را کنده و دورمی اندازی؟ طاووس گریه کرد و به او گفت: مگر نمی بینی که به


خاطر این پرها از هرطرف صد بلا به من می رسد. به خاطر این پرها صیاد 


در گوشه ای برایم دام میگذارد.وقتی نیرویی ندارم که از خود محافظت کنم بهتر  


است که خود را زشت کنم تا ایمن وآسوده باشم. این پر باعث خود بینی من شده 


این خود بینی صدها بلا بر سر من آورده است.


دعا




امام سجاد علیه السلام:
بار الها... باطل را از درون ما محو نما
و حق را در باطن ما جاى ده.
زیرا که تردیدها و گمان ها فتنه زایند و بخشش ها
 و نعمت ها را تیره مى سازند.

الوافی ج1، ص 3

بسیجی زنده زنده میسوزد

اواسط اردیبهشت ماه 61، مرحله ی دوم «عملیات الی بیت المقدس»، «حسین خرازی»، نشست ترک موتورم و گفت: «بریم یک سر یه خط بزنیم». بین راه، به یک نفربر پی ام پی برخوردیم که در آتش می سوخت و چند بسیجی هم، عرق ریزان و مضطرب، سعی می کردند با خاک و آب، شعله ها را مهر کنند. حسین آقا گفت:« اینا دارن چی کار می کنن؟ وایسا بریم ببینیم چه خبره».
هرم آتش نمی گذاشت کسی بیشتر از دو- سه متر به نفربر نزدیک شود. از داخل شعله ها، سر و صدای می آمد. فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد. من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو – سه متری، می پاشیدیم روی آتش. جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا ضجه و ناله نمی زد و همین پدر همه ی ما را درآورده بود. بلند بلند فریاد می زد: «خدایا ! الان پاهام داره می سوزه، می خوام اون ور ثابت قدمم کنی. خدایا! الان سینه ام داره می سوزه، این سوزش به سوزش سینه ی حضرت زهرا نمی رسه. خدایا! الان دست هام سوخت، می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم،
نمی خوام دست هام گناه کار باشه. خدایا! صورتم داره می سوزه، این سوزش برای امام زمانه، برای ولایته، اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت.»
اگر به چشمان خودم ندیده بودم، امکان نداشت باور کنم کسی بتواند با چنین وضعی، چنین حرف هایی بزند. انگار خواب می دیدم اما آن بسیجی که هیچ وقت نفهمیدم کی بود، همان طور که ذره ذره کباب می شد،این جمله ها را خیلی مرتب و سلیس فریاد می زد. 
آتش که به سرش رسید، گفت: «خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، لا اله الا الله. خدایا! خودت شاهد باش. خودت شهادت بده آخ نگفتم»
به این جا که رسید، سرش با صدای تقی ترکید و تمام.
آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم. بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. یکی با کف دست به پیشانی اش می زد، یکی زانو زده و توی سرش می زد، یکی با صدای بلند گریه می کرد. سوختن آن بسیجی، همه ما را سوزاند.حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت:«خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ اینا کجا؟ما کجا

شهدا شرمنده ایم....