شهدای گمنام


تو چه می دانی که تمام وجود را زیر خاک نهادن یعنی چه؟؟؟؟
تو چه می دانی که ذره ذره آب شدن یعنی چه؟؟؟
تو چه می دانی چشم به در دوختن یعنی چه؟؟؟؟
تو از انتظار چه می دانی؟؟؟
تو هیچکام از این هارا نمیدونی،نچشیده ای که بدونی....سوختن،قد خمیده کردن،....
میدونی همه این ها را عده ی کمی میدونند،پدر ومادرانی که در انتظار فرزندانشان قد خم کردن،جان سپردن،سوختن،آب شدن....پدرو مادر شهدای گمنام

شهدای گمنام

خیلی گشته بودیم، نه پلاکی، نه کارتی، چیزی همراهش نبود.
لباس فرم سپاه به تنش بود. چیزی شبیه دکمه ی پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد،
خوب که دقت کردم، دیدم یک نگین عقیق است که انگار جمله ای رویش حک شده.
خاک و گل ها را پاک کردم. دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردم. روی عقیق نوشته بود:
« به یاد شهدای گمنام»


شهادت در محراب

شهیدگمنام

داشتیم آماده می‌شدیم برای عملیات بیت المقدس (4) که قرار بود در شاخ شمیران انجام بشود. قرار بود برویم شناسایی. اذان صبح که گفت شد، سریع آمدیم توی چادر، تا نماز بخوانیم و حرکت کنیم.
هفت، هشت نفری توی چادر بودند. بعضی مشغول نماز بودند، بعضی هم تازه می‌خواسنند نمازشان را شروع کنند که صدای غرش هواپیما پیچید توی گوشم. فهمیدم منطقه ما شناسایی شده. بمباران شروع شد. راکت‌ها و بمب‌های خوشه‌ای انگار زمین را شخم می‌ زد. دو سه تا راکت افتاد کنار چادر ما که چادر ستاد لشگر محسوب می‌شد.
من تازه قامت بسته بودم که مجروح شدم. برادری که در حال تشهد بود، یکهو به سجده رفت و همان طور ماند. خوب دقت کردم، دیدم از کنار پیشانی‌اش رگه خونی بیرون زد. ناخودآگاه یاد ضربت خوردن حضرت علی (علیه السّلام) در محرا ب مسجد کوفه افتادم. این بچه‌ها به آقای خودشان اقتدا کرده بودند. حتی شهادتشان هم علی گونه بود.

شهید گمنام


گفتند شهید گمنامه ، پلاک هم نداشت ، اصلا هیچ نشونه ای نداشت ؛ امیدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه …
نوشته بود : “اگر برای خداست ، بگذار گمنام بمانم”


پیکر بی جان مرا غریبانه به خاک بسپارید

دوست دارم اگر جنازه من دست شما رسید پیکر بی جان مرا غریبانه تحویل بگیرید  و غریبانه به خاک بسپارید و روی سنگ قبرم چیزی ننویسید و اگر خواستید چیزی بنویسید، بنویسید:
تنها پر کاهی تقدیم به : پیشگاه حق تعالی». حتماً چنین کاری بکنید چون من از روی پر نور و با جمال شهدای گمنام خجالت می کشم که قبر من مشخص و جنازه ام با احترام تشییع و دفن شود ولی آن نو گُلان پرپر روی دشت ها و کوه ها بی غسل و کفن بمانند و خوراک حیوانات شوند یا زیر تانک ها له گردند، محل دفن مرا نیز جایی قرار دهید که برای شما و مردم مشکلی ایجاد نکند.
شهید جواد یاوری
شهید گمنام

شهید گمنام

images (2)

شهید گمنامی بعد از دعای مادرش جنازه‌اش پیدا شد. پسرش در خواب به مادر گفت:مادر جان خیلی خوب است که جنازه‌ام پیدا شده و تو شب‌های جمعه بالای سرم می‌آیی؛ اما وقتی جنازه‌ام پیدا شد من را از یک نعمت محروم کردند. ما شهدای گمنام شب‌ها در بیابان حضرت زهرا(س) می‌آمد و برای‌مان مادری می‌کرد. این حرف‌ها را امام بیست سال پیش زده بود که شهدای گمنام همدمی جز نسیم حضرت زهرا(س) در بیابان ندارند.

شهدا گمنام

گفتند شهید گمنامه ، پلاک هم نداشت ، اصلا هیچ نشونه ای نداشت ؛ امیدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه …
نوشته بود : “اگر برای خداست ، بگذار گمنام بمانم”

شهید گمنام



سردار شهید علی قوچانی
فرمانده تیپ یکم لشکر 14 امام حسین (ع)
نام پدر: روح الله
تولّد: 1342 - اراک
شهادت: 1364 - والفجر 8 - سه راه ام القصر مفقود الجسد
---
شهید که شد جنازش موند تو منطقه . حاج حسین خرازی منو فرستاد تا دنبالش بگردم . رفتم منطقه ، همه جا رو آب گرفته بود . هر چی گشتم اثری از علی نبود خبرش رو که به حاجی دادم ،باورش نشد. خودش اومد باز گشتیم ، فایده نداشت ، جنازش موند که موند ...
علی دو سال قبل توی بقیع متوسل شده بود به بانوی مدینه . خواسته بود شهید که شد بی مزار بمونه شبیه بی بی . حاجتش رو گرفت ، همون طور که میخواست گمنام باقی موند و بدون مزار ...


شناسایی شهید گمنام توسط مادرش

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


هیچی نداشت. نه پلاک، نه کارت شناسایی! هیچ جای لباسش هم نوشته ای به چشم نمی خورد که بشود شناسایی اش کرد. فقط معلوم بود از غواصان کربلای پنجی بوده.

هیچی نداشت. نه پلاک، نه کارت شناسایی! هیچ جای لباسش هم نوشته ای به چشم نمی خورد که بشود شناسایی اش کرد. فقط معلوم بود از غواصان کربلای پنجی بوده.
  روایت پیدا شدن یک شهید گمنام توسط مادرش را حکایت کرده است:


یه کاغذ گذاشته بودن کنار پیکر که روش نوشته بود:
احتمالا غواص

تاریخ شهادت ۱۹/۱۰/۱۳۶۵

محل شهادت شلمچه

هیچی نداشت. نه پلاک، نه کارت شناسایی! هیچ جای لباسش هم نوشته ای به چشم نمی خورد که بشود شناسایی اش کرد. واسه همین تمام لباساش رو درآوردن بلکه جاییش اسم و مشخصاتش رو نوشته باشه.

فقط معلوم بود از غواصان کربلای پنجی بوده.

بالاجبار به عنوان شهید گمنام، در بهشت زهرا (س) دفن شد.

چند سال که گذشت، برحسب اتفاق، مادری که دنبال فرزند مفقودش می گشت، عکس او را دید و پسرش را شناسایی کرد.
از آن روز به بعد روی سنگ مزار، بجای «شهید گمنام» نوشتند:

«شهید سیدجلال حسینی»



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

با اینهمه گناه

در امتحان بندگی اش اشتباه کرد
برگ سپید دفتر دل را سیاه کرد

استغفار


حتی به راز عطر خوش سیب پی نبرد
در محضر امام زمان هم گناه کرد


بیچاره آن کسی که جوانی خویش را
در راه سرکشی و معاصی تباه کرد


امثال ما مسبب این روضه ها شدند
یک عمر مرتضی سر خود بین چاه کرد


چاه

کو رزق گریه؟ دخل دلم خاک می خورد
این کسب را چگونه شود رو به راه کرد؟


با این همه گناه قیامت نمی شود
در چشم های حضرت زهرا نگاه کرد