یا رب شب جمعه کربلا غوغایی است
شش گوشۀ حرم تجلی زیبایی است
امشب دل هر که هست در کرب و بلا
معلوم شود که رزق او زهرایی است
آدمها ... :
وقتی کودکند می خواهند برای مادرشان هدیه بخرند ولی پول ندارند .
وقتی که بزرگتر می شوند ، پول دارند ، ولی وقتِ هدیه خریدن ندارند.
وقتی که پیر می شوند ، پول دارند ؛ وقت هم دارند ، ولی مادر ندارند !
چرا برنمیگردی عقب با این همه ترکش هایی که توی تن ات داری؟؟؟؟
میگفت: آدم برای این خرده ریزها که برنمیگرده .
ترکش باید اندازه لیوان باشه تا آدم خجالت نکشه بره عقب.
روی خاکریز نشسته بود، که یه خمپاره خورد کنارش !!!
آخر سر هم با یکی از همین ترکشهای لیوانی رفت.
عقب نه،
بهشت.....
یه خدایی برامون درست کردن
وایساده آدما رو آویزون کنه بسوزونه
اینا چرندیاته بهتون میگن
کی خدا میاد تو رو بسوزونه؟
برا چی تو رو بسوزنه؟
مگه میدونی قیمت تو چقدره؟
اونقدر قیمت داری که تو نماز نشستش زینب (س)
اونایی که سنگ میزدن رو دعا میکرد
اونی که به سر حسین سنگ میزنه....
اون اینقدر می ارزه برگرده که زینب داره دعاش میکنه
تو چقدر می ارزی؟؟؟
بهشت رفتن کار سختی نیست... جهنم رفتن کار سختیه ...
یه خدایی هست که یادش دلا رو آروم میکنه
نه دل آدم خوبا رو دل همه ی آدما رو... چه خوب چه بد
قرآن میگه یه خدایی هست اگه بشناسیدش آروم میشید
...چه خوب چه بد...
بعضیا یه خدا درست کردن نمیشه اصلا باهاش حرف زد
نمیشه صدات بلند کنی ... نمیشه ازش سوال کنی
خدا کریمه
کریم یعنی:
یعنی کسی که نمیتونه نبخشه
ببین علی حاضره ابن ملجمو ببخشه
ببین حسین به شمر گفت پاشو برو شفاعتت میکنم به مادرم قسم
با اینکه با لگد تو کمر حضرت زده بود
بهشت رفتن کار سختی نیست جهنم رفتن کار سختیه
با این خدا
با این نماینده های خدا..
با این ائمه
با این حسین
حسینی که داشت گریه می کرد تو گودال قتلگاه
شمر میگه گفتم : هاااااااااااااا دنبال حکومت اومدی؟
آقامون با چشماش اشاره کرد گفت بیا نزدیک تر
دستاشو نمیتونست تکون بده صد ها زخم رو بدنشه
شمر میگه صورتمو بردم نزدیک تر آقامون حسین گفتن : دارم برای تو گریه میکنم
یا حسین
یه را داره گناه کار گناه نکنه وقتی بفهمه خدا دوسش داره
آب وبر سطح دریا شنا مکن زیرا آنجا موجودی به نام انسان وجود دارد او با
تورهایی مشبک ماهی ها را شکار می کند وچون به منزل می برد شکم آنها
را پاره می کند بر آنها نمک وادویه پاشیده وباروغن داغ می پزد و یا بر سیخ
زده و روی آتش بریان می کند ماهی کوچلو که گوش او به این نصیحتها
بدهکار نبود خودرا به سطح دریا رساند لحظاتی بعد خود را درون تور
شکارچی ها دید چون از دریا جدا شد وبه اطراف می پرید همه آن
نصیحتهای مادر را یقین کرد پاره شدن شکم نمک و ادویه روغن و سیخ
کباب ودرآتش بریان شدن
آری داستان انسان نیز چنین است انبیا وعلماء انسانها را از حوادث بعد
از مرگ خبر می کنند وانسان توجه نمی کند چون بمیرد وبه برزخ رود
وهمه آنچه را که پیامبران در دنیا به آن انذار می کردند یقین می کند هر
آغازی را پایانی وهر قوتی را ضعفی است و هر حیاتی را مرگی پس بدان
و یقین کن که سر انجام خواهی مرد و تو را از قصر به شکم قبر می
سپارند
اینما تکونو یدرککم الموت ولو کنتم فی بروج
مشیده(نساء78)
هر کجا باشید شمارا مرگ در می یابدهر چند در
برجهای استوار باشید
خداوند فرمود(به شیطان): هر چه در دنیا بخواهی به تو عطا میکنم. (به خاطر سوابقش در عبادت خدا)
شیطان گفت:
اول اینکه اجازه بدهی تا قیامت زنده بمانم . خدا فرمود تا روز معلوم تو را مهلت میدهم.
دوم اینکه در مقابل هر یک از فرزندان آدم دو فرزند به من عطا کنی که برای هر یک از اولاد آدم دو فرزند را مسلط کنم که آنها را به گمراهی بکشانند.خداوند باز هم قبول کرد.
سوم اینکه از تو میخواهم مرا در بدن اولاد آدم همچون خون جریان دهی که از هر جای بدن بتوانم او را به معصیت بکشانم.
چهارم اینکه میخواهم اولاد آدم ما را نبیند ولی ما آنها را ببینیم.
پنجم : اینکه میخواهم تا دم مرگ پیش اولاد آدم باشم (یعنی حتی وقتی حضرت ملک الموت برای قبض روح به سراغ انسان میآید شیطان هم حاضر باشد و انسان را وسوسه کند) .امام محمد باقر (ع) میفرماید: هنگامی که انسان در حال جان کندن است خیلی تشنه میشود.در آن هنگام شیطان با یک لیوان آب می آید و می گوید اگر بر من سجده کنی و کافر شوی این آب را به تو می دهم.شیطان وقتی ناامید می شود آب را می ریزد و می گوید من از تو بیزارم و می رود.
ششم : اینکه از تو میخواهم که مرا بر سینه اولاد آدم مسلط گردانی تا او را وسوسه کنم.
خداوند در پایان می فرمایند تمام خواستههایت را برآورده می کنم.ولی هر کس پیرو تو باشد او را با تو به جهنم می فرستم.
شهید عیسی احیائی محل تولد تهران، محل شهادت شلمچه به سال 1366:
«از
خون شهدا حفاظت کنید و نگذارید که خون پاسداران قرآن پایمال شود و در همه
حال به خدا توکل کنید. بیشتر قرآن بخوانید و از این عمر کوتاه چند روزه
کمال استفاده را بکنید و همیشه به یاد قیامت باشید و به نماز جماعت اهمیت
دهید.»
پاسخ داد: «لا حول و لا قوه الا بالله»
«مردم از گناه دوری کنید چرا که هیچ نفعی از ارتکاب آن برای شما بوجود نمیآید. همیشه راستگو باشید که رهایی در راستگویی است و از دروغ بپرهیزید که مرگ در دروغگویی است. کار خیر کنید. کمتر حرف بزنید و بیشتر عمل کنید. هر شب قبل از خواب مقداری از اعمالتان را که در روز انجام دادید مرور کنید و سعی کنید فردایتان از دیروزتان بهتر باشد.»
پرسیدم چطور؟ گفت: شب جمعه هفته قبل فرزند شهیدم به خوابم آمد و گفت: هفته دیگر مادر شهید عبدالعظیم فیروزی از مکه بازمیگردد حتماً برای زیارت قبولی به منزلش برو و به هر طریقی میتوانی به او خدمت کن. چون امشب برای من زحمت زیادی کشیده و هدیه پربرکتی برای من فرستاده
به دکتر گفتم:
همه ی دارو هایم را میخورم اما
تاثیری ندارد.
دکتر پاسخ داد:آیا داروهایت را سر وقت میخوری ؟
و من تازه متوجه شدم
چرا نماز هایم اثری ندارد....
یک
قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین
دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می
کرد؟ بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش
را از پس خاکریز آورد بالا و گفت:
« منم!»
ترق!
ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب
عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست
بوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از
عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین
داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند
لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از
سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا
کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»
ترق!
جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!
شهید زرین تک تیراندازی بود که صدام برای زنده و مرده آن
جایزه گذاشته بود .
روحش شاد و یادش گرامی باد
روزی حضرت محمد (ص) شیطان را در مسجدالحرام دید .پیش او رفت و به او گفت: ای ملعون چرا ناراحتی؟
شیطان گفت: زیرا این همه تلاش میکنم که مردم را گمراه کنم ولی تو در قیامت آنها را شفاعت میکنی و تمام زحمات مرا به هدر میدهی.به همین خاطر با تو دشمنم.
حضرت محمد (ص) فرمودند از امتم چرا ناراحتی؟
شیطان گفت: امت تو خصوصیاتی دارند که امتهای دیگر ندارند.
اول اینکه وقتی به هم میرسند سلام میکنند که سلام نام خداست و من از این اسم میترسم.
دوم اینکه وقتی همدیگر را میبینند به یکدیگر دست میدهند و تا دستهایشان را از هم جدا نکنند گناهانشان بخشیده میشود.
سوم اینکه وقتی میخواهند غذا بخورند بسم ا... میگویند و من دیگر نمیتوانم غذا بخورم و گرسنه میمانم.
چهارم اینکه بعد از غذا خوردن الحمد ا... میگویند.
پنجم اینکه وقتی اسم تو میآید بلند بلند صلوات ختم میکنند و آنقدر ثواب آن زیاد است که من فرار میکنم.
ششم اینکه وقتی میخواهند کاری بکنند ان شاء الله میگویند و من دیگر نمیتوانم در آن کار دخالت کنم و آنها را برهم زنم.
هفتم اینکه صدقه میدهند و وقتی که صدقه میدهند هم گناهانشان آمرزیده میشود و هم هفتاد نوع بلا را از خود دور میکنند.
به همین دلیل حضرت نبی اکرم (ص) فرمودند: وقتی انسان دستش را در جیبش میکند تا صدقه دهد ، هفتاد شیطان دست او را میگیرند تا او را منصرف نمایند.
هشتم اینکه آنان قرآن میخوانند و در خانهای که قرآن خوانده میشود دیگر جایی برای من نمیماند .چون در آن خانه ملائکه رفت و آمد میکنند.
نهم اینکه مرا زیاد لعنت میکنند و با هر لعنت یک زخم بر من میافتد و تا زمانی که آن شخص را به گمراهی نکشانم آنها خوب نمیشود.
دهم اینکه هنگامی که گناه میکنند سریع توبه میکنند و زحمت مرا به هدر میدهند.
یازدهم اینکه عطسه که میکنند الحمد ا... میگویند ._ حضرت فرمودند: عطسه از طرف خداوند و خمیازه از طرف شیطان است و قتی عطسه میکنید باید الحمد ا... بگویید. همچنین میفرماید: وقتی انسان نماز میخواند شیطان از او دور میشود.به خصوص اگر سجده او طولانی باشد، شیطان از روی عصبانیت و ناراحتی فریاد میکشد.