شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

لعنت بر ...



گفتم: لعنت بر شیطان
لبخند زد
پرسیدم: چرا می خندی؟
پاسخ داد: از حماقت تو خنده ام می گیرد
پرسیدم:مگر چه کرده ام؟
با تعجب گفت:مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام؟!
با تعجب پرسیدم:پس چرا زمین می خورم
جواب داد:نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای.نفس تو هنوز وحشی است.تو را زمین می زند
پرسیدم:پس تو چه کاره ای
پاسخ داد:هر وقت سواری آموختی .برای رم دادن اسبت می آیم.فعلا برو سواری بیاموز.در ضمن این قدر مرا لعنت نکن
گفتم:پس حداقل بگو چگونه اسب نفسم را رام کنم
در حالیکه دور می شد گفت:من پیامبر نیستم جوان!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
علی چهارشنبه 25 دی 1392 ساعت 16:29 http://owais1.blogfa.com

افرین.خوشم اومد

کوچیک ابجی شنبه 30 آذر 1392 ساعت 15:26

زیباترین مطلبی بود که خوندم

ممنون که دعا فراموش نشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.