شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

آتش زدن به آن به کدامین بهانه بود

گیرم که خانه هم نه، فقط آشیانه بود

آتش زدن به آن به کدامین بهانه بود

با زور ریختند گروهی به خانه مان

جایی که رفت و آمد آن محرمانه بود

چشمان میخ در آن دود کور شد

گم کرده راه رو به وجودم روانه بود

بعد از عذاب آتش و دیوار میخ در

وقت قلاف و مرحله ی تازیانه بود

گفتم خدا کند که نبیند چه می کشم

افسوس دید، دخترم آنروز خانه بود

...

زینب ببخش طاقت بازوم کم شده

از دستم این وسیله که افتاد شانه بود

مهر میان مادر و دختر به جای خود

این چند سال رابطه مان عاشقانه بود

امروز هم گذشت ولیکن برای تو

پایان لحظه های خوش کودکانه بود

نظرات 1 + ارسال نظر
معرفت جمعه 15 فروردین 1393 ساعت 13:26

سلام خسته نباشی
خیلی تغییر دادی
زیبا شده
ممنونم التماس دعا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.