شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

نماز اسارت

عراقی ها با خشونت همه چیز مرا با خود بردند. در راه مدام کتک می خوردم و تهدید می شدم. هنگام ظهر، تصمیم گرفتم نماز بخوانم؛ با این امید که خداوند، نماز همراه با ناله و دردم را بپذیرد. اما وقتی سرباز عراقی متوجه حرکت لبها یم شد، مشت محکمی به پشت سرم کوبید. ناچار شدم بقیه نمازم را در دل بخوانم. پس از آن قضیه تا یک ماه با لباس خونی و آلوده نماز می خواندم، آن هم بدون قطره ای آب و تنها با تیمم.

 مناجات رزمندگان

برگفته از کتاب نماز در اسارت| ص 126

نظرات 1 + ارسال نظر
بهناز یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 18:03 http://www.mehrabaniha.blogsky.com

سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند.
سلام بر شهدا!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.