شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

تورجی چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون...



شهید تورجی زاده پشت بی سیم چه خواند که حسین خرازی از هوش رفت؟؟

خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند .

حاجی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا آخرشه یه وضعی شده بود

عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بی سیم چی را صدا زد.

حاجی گفت: هر جور شده با بی سیم تورجی زاده را پیدا کن (شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا ) مداح با

اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا بود.

خلاصه تورجی را پیدا کردند

حاجی بی سیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بی سیم گفت:

تورجی چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون.

تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت

صدا را روی تمام بی سیم ها انداخته بودند

خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم

بچه ها دارند تکبیر میگند خط را گرفته بودند عراقی ها را تارو مار کردند

تورجی خونده بود :

در بین آن دیوار و در ، زهرا صدا می زد پدر، دنبال حیدر می دوید، از پهلویش خون می چکید

زهرای من، زهرای من...


نظرات 2 + ارسال نظر
سمانه دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 ساعت 14:18 http://www.delneveshteha87.blogfa.com

من با خوندنش اشکم در اومد چه صحنه ای بود اون جا....

[ بدون نام ] شنبه 20 اردیبهشت 1393 ساعت 14:46 http://mehrabaniha.blogsky

عزیزان!!
اگر شهدا عزیزند "که عزیزترینند"
اگر برای ما گرامیند "که گرامی ترینند" ،
گرامیداشت آنها به معنای این است که
ما راهشان را ادامه بدهیم واهدافشان را دنبال کنیم .

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.