شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

الهی العفو

بسم رب الحسین

.

.

.

تو را فرا می خواند ، روی می گردانی

نوازشت می کند ، سر پس می کشی

آغوش مهر می گشاید ، بی تفاوت عبور می کنی...

غرق می شوی ، در بحر مواج وسوسه ها

مملو می شوی ، از بی خبری ، فراموشی

شتاب می گیری

به سوی خارهای زینت شده گناه...

فوا اسفاه من خجلتک ، آن لحظه ای که به خود آیی

 و فریب خورده یابی

حیران و سرگشته ، می مانی در راه

گم می شوی ، در ظلمات بی راهه ها

تار می شوی ، مات می مانی

مملو از شکستگی ، زار می شوی

فریاد بر می آوری : فکیف حیلتی ؟!

و نمی یابی ، جز بی چارگی

...

در مانده و بی چاره و سرگشته ات که دید

به خاطرت می زند تکیه گاهی را

نوازشها و آغوش مهربانی را

یاد می آوری روی گردانیت را

سر پس کشیدن و عبور هایت را

سر می دهی : فوا اسفاه من خجلتی

می خوانی اش : باز آمده ام به آغوش مهرت  یا الهی !

بعد تقصیری و اسرافی علی نفسی...

فرا می خواندت

آغوش مهر می گشاید و نوازشت می کند

در می یابی !

نمی یابی خودت را

شرمگین می شوی ...

فاقبل عذری سر می دهی

من لی غیرک سر می کشی  و مست...

نجوا کنان می خوانی اش

آغاز می کنی برایش ، اقرار به گمراهی را

تکرار می کنی ، سبحانک انی کنت من الظالمین را

و اشک گونه هایت را ، بوسه می زند

 ...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.