ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بسم رب الحسین
.
.
.
نوازشت می کند ، سر پس می کشی
آغوش مهر می گشاید ، بی تفاوت عبور می کنی...
غرق می شوی ، در بحر مواج وسوسه ها
مملو می شوی ، از بی خبری ، فراموشی
شتاب می گیری
به سوی خارهای زینت شده گناه...
فوا اسفاه من خجلتک ، آن لحظه ای که به خود آیی
و فریب خورده یابی
حیران و سرگشته ، می مانی در راه
گم می شوی ، در ظلمات بی راهه ها
تار می شوی ، مات می مانی
مملو از شکستگی ، زار می شوی
فریاد بر می آوری : فکیف حیلتی ؟!
و نمی یابی ، جز بی چارگی
...
در مانده و بی چاره و سرگشته ات که دید
به خاطرت می زند تکیه گاهی را
نوازشها و آغوش مهربانی را
یاد می آوری روی گردانیت را
سر پس کشیدن و عبور هایت را
سر می دهی : فوا اسفاه من خجلتی
می خوانی اش : باز آمده ام به آغوش مهرت یا الهی !
بعد تقصیری و اسرافی علی نفسی...
فرا می خواندت
آغوش مهر می گشاید و نوازشت می کند
در می یابی !
نمی یابی خودت را
شرمگین می شوی ...
فاقبل عذری سر می دهی
من لی غیرک سر می کشی و مست...
نجوا کنان می خوانی اش
آغاز می کنی برایش ، اقرار به گمراهی را
تکرار می کنی ، سبحانک انی کنت من الظالمین را
و اشک گونه هایت را ، بوسه می زند
...