شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

جانباز شیمیایی


جانبازی شیمیایی در خاطراتش چنین گفته است:  تاکسی که مرا از ترمینال جنوب تا خانه ام آورد ۱۰۰ تومان بیشتر گرفت . چون می گفت باید ماشینش را ببرد کارواش . گرد و غبار لباس خاکی من را میخواست بشوید !!!

171559_orig

همان روز باید می فهمیدم که چه اتفاقی افتاده …اما طول کشید …زمان لازم بود …همین چندی پیش آژانس گرفته بودم تا بروم جائی ..راننده پسر جوانی بود که حتی خاطره آژیر خطر را هم در ذهن نداشت . ریه هایم به خاطر هوای بد تحریک شد و سرفه ها به من حمله کردند . از حالم سوال کرد.

( کم پیش می آید که وضعیت جسمانیم را برای کسی توضیح بدهم …اما آن شب انگار کسی دیگر با زبان من گفت …گوئی قرار بود من چیزی را درک کنم و بفهمم با تمام وجود ) گفتم که جانباز شیمیائی هستم و نگران نباشد و این حالم طبیعی است .   سکوت کرد …به سرعت ظبط ماشینش را خاموش کرد و خودش را جمع و جور نمود …وارد اتوبان که شدیم …حالم بدتر شد …سرفه ها امانم را بریده بودند … 

ایستاد و مرا پیاده کرد و گفت که ممکن است حالم بهم بخورد و ماشینش کثیف شود و او چندشش میشود …و…رفت …

من تنها در شبی سرد ..کنار اتوبان ایستاده بودم و با خودم فکر میکردم که: چرا ؟ پدر و مادر او مگر از ما برایش نگفته اند ؟معلمانش چه ؟ … 

شرمنده همه جانبازها ؛

مخصوصا اعصاب وروان و شیمیایی ها


 

سلامتی همه جانبازان و شیمیایی های عزیز

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

نظرات 2 + ارسال نظر
Bn شنبه 21 تیر 1393 ساعت 15:10 http://mehrabaniha.blogsky.com

بعد عاشق کشی بقیه ی عشق
با غم و زجر های بی درصد
مرد و مردانه مانده اند که ما
نسل ایثار یادمان باشد...
اللهم صل علی محمد وأل محمد وعجل فرجهم

Kh شنبه 21 تیر 1393 ساعت 04:30

اللهم صل علی محمد وأل محمد وعجل فرجهم
امن یجیب المضطراذادعاه ویکشف السوء هم برای سلامتی جسم بیمار
جانبا ان وهم دل بیمار دلان!!!!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.