شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

رهنمودهای اخلاقی حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی (رحمة الله علیه)(1)


برای دلتان درب بسازید

چقدر خوب است که انسان طالب موعظه باشد یا کسی آدم را موعظه کند. وقتی خدمت عالم بزرگ و نورانی می رسید، تقاضای موعظه کنید.

نجاری خدمت آیت الله اراکی رسید و تقاضای موعظه کرد. آقا فرمودند: "چه کاره ای؟" گفت: "نجارم". فرمودند:"برای دلت درب ساخته ای؟ اگر برای دلت درب نساختی، یک درب برای دلت بساز که غیر خدا به دلت راه پیدا نکند."

ما پیرمردها دیگر دلی برایمان نمانده، خوش به حال شما جوان ها! شما الان می توانید برای دلتان درب بسازید، درب آهنی ای بسازید که کسی نتواند وارد دل شما شود. کسانی که سن شان بالا رفته، دیگر زمین دلشان خراب است، البته نه کسانی که خوب هستند و هدایت شدند، آنهایی که هدایت نشدند و شیطان پیشانی آنها را بوسیده است.

چون در روایت است آنهایی که چهل سال عمر کرده اند ولی با خدا ارتباطی برقرار نکرده اند، شیطان پیشانی شان را می بوسد و می گوید: "تو دیگر هدایت نمی شوی"

تا چهل سال امید است که انسان آدم شود، اگر چهل سال بگذرد هر چه به او بگویند مثل این است که به دیوار گفته اند و اثری ندارد. تا جوان هستید، نگذارید دلتان خراب شود.


کارت به کارت


اگر گناهان همه ی افراد عالم را

کارت به کارت بکنیم و

به حساب یک نفر بریزیم

خدا گناهان او را می بخشد

با گفتن یک بار

الهی العفو ...

یادم باشد...

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد

نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد

خطی ننویسم که آزار دهد کسی را

یادم باشد که روز و روزگار خوش است وتنها دل ما دل نیست

یادم باشد جواب کین را با کمتر از مهر و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم

یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم و برای سیاهی ها نور بپاشم

یادم باشد از چشمه درسِِ خروش بگیرم و از آسمان درسِ پـاک زیستن

یادم باشد سنگ خیلی تنهاست

یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند

یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام ... نه برای تکرار اشتباهات گذشتگان

یادم باشد زندگی را دوست بدارم

یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی قربانگاه می رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم

یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز شبانه ی دوره گردی که از سازش عشق می بارد به اسرار عشق پی برد و زنده شد

یادم باشد معجزه قاصدکها را باور داشته باشم

یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر کس فقط به دست دل خودش باز می شود

یادم باشد هیچگاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم

یادم باشد هیچگاه از راستی نترسم و نترسانم

یادم باشد از بچه ها میتوان خیلی چیزها آموخت

یادم باشد پاکی کودکیم را از دست ندهم

یادم باشد زمان بهترین استاد است

یادم باشد قبل از هر کار با انگشت به پیشانیم بزنم تا بعدا با مشت برفرقم نکوبم

یادم باشد با کسی انقدر صمیمی نشوم شاید روزی دشمنم شود

یادم باشد با کسی دشمنی نکنم شاید روزی دوستم شود

یادم باشد قلب کسی را نشکنم

یادم باشد زندگی ارزش غصه خوردن ندارد

یادم باشد پلهای پشت سرم را ویران نکنم

یادم باشد امید کسی را از او نگیرم شاید تنها چیزیست که دارد

یادم باشد که عشق کیمیای زندگیست

یادم باشد که ادمها همه ارزشمند اند و همه می توانند مهربان و دلسوز باشند

یادم باشد زنده ام


خداوندا....


ای خدای من.ای آفریدگار من .ای همه ی هستیم

  بر من این نعمت را ارزانی دار که:
  بیشتر در پی تسلا دادن باشم تا تسلی یافتن
  بیشتر در پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن
 بیشتر پی دوست داشتن باشم تا دوست داشته شدن
 زیرا در بخشیدن است که می یابیم
  و در عفو کردن است که بخشیده می شویم
 و در مردن است که حیات جاوید می یابیم

عشق من و دیگران (2)

بسم رب شهدا و الصدیقین..

من آنروز در بیسیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود و آجر و سنگ ( آتش) بفرستند ،  بعضی ها امروز به هر ناشناسی می گویند : برایم  شارژ بفرست !

 

من آنروز مشامم از بوی  دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم ، از آن لذت می بردم ، بعضی ها امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی !

 

من آنروز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم و بعضی ها امروز سگ های نجس تزئینی گران قیمت را !

 

من آنروز در جبهه ، اوقات فراغتم را در چاله هایی ، قرآن و دعا می خواندم ، اسغفار می کردم و لذت می بردم ،  بعضی ها امروز در چت رو م ها  به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت ، پرسه می زنند و روم عوض می کنند !

شهدا و ما


آستیــــــن خالــــــے ات نشــــــان از مردانگــــــے ست..

با ایــــــن دو دســــــت ســــــالم،

هنوز نتــــــوانسته ام یــــــک قنــــــوت اینــــــچنینے بخــــــوانم ...


با نیت کار کن

مثلاً در حمام خودت را به این نیت بشوی که داری نفست را از صفات رذیله واز هوی و هوس و ارزوهای دور و دراز می شویی.


سرت را به این نیت اصلاح کن که داری گناهان و خیالات باطل را از وجودت قیچی می کنی.


سرت را به نیت شانه کردن سر یک یتیم شانه کن .


خانه را که جارو میزنی و لباس ها را که می شویی ، به نیت بیرون ریختن دشمنان اهل بیت علیهم السلام از زندگی و وجودت انجام بده.


چند وقت که با نیت کار کردی،آن وقت ببین که نور همۀ فضای زندگی ات را پر می کند و راه سیرت باز می شود.
 
دستورالعملی از عارف واصل مرحوم اسماعیل دولابی

عشق من و دیگران (1)


بسم رب شهدا و الصدیقین..

من آنروز یک عشق داشتم ؛ پیروزی یا شهادت ، بعضی ها امروز  هر ساعت ، عاشق و معشوق  آدم های غریبه می شوند  و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند!

من آنروز از گل و لای و خاک سنگرها  بر لباسهای ساده ام  لذت می بردم و بعضی ها امروز از شلوارهای لی  خاک نما و پاره پوره خارجی !

من آنروز در جبهه زیر آفتاب داغ ، چفیه بر سر می انداختم تا نسوزم ، بعضی ها امروز رو سری از سر انداخته اند که موی سر به نامحرم نشان داده  و بسوزند ودیگران راهم بسوزانند !

من در شب قبل از عملیات بر دستانم  حنا می زدم  تا در جشن پیروزی  یا شهادت شرکت کنم ، بعضی ها امروز  بر چهره شان  هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند  تا به نامحرم بگویند : من   های  کلاسم ،  نگاهم کنید !

من آنروز در وصیت نامه ام می نوشتم : خواهرم حجاب تو بر علیه دشمن از خون من موثر تر است ، بعضی ها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند : همیشه به روز هستم ، دوره و زمانه  عوض شده  و عشق من مد گرایی و تقلید از غربی هاست !چادر را تجربه نکرده ام ، قدیمی است !


 و این دآستـــآن همچنـــآن ادامه دآرد...


با خدا باش پادشاهی کن...


در کشتی زندگی با خدا بودن
 بهتر از ناخدا بودن است...

لا اله الا الله

استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی: 

از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی

و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگتر از این نیست.

اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری.

هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن.

بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او.



هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، 

مانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ اول ذیحجه می فرماید:

به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله


الهـــــــــــی...

الهی !
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم، نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی.
در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی.
پشت دیوار نشینم، چو گدا بر سر راهی. کس به غیر از تو نخواهم، چه بخواهی چه نخواهی.
باز کن در، که جز این خانه مرا نیست پناهی……!


سلام برشهدا


سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم
قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم
به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم
سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند
سلام و درود خدا بر امام شهدا و شهدا و خانواده معظم شهدا......
ما مدیونیم تا قیامت....

جواب منطقی..

می خواست برگرده جبهه بهش گفتم:
پسرم! تو به اندازه ی سنّت خدمت کردی بذار اونایی برن جبهه که نرفته اند

چیزی نگفت و ساکت یه گوشه نشست..
 وقت نماز که شد ،جانمازم رو انداختم که نماز بخونم دیدم اومد
و جانمازم رو جمع کرد.خواستم بهش اعتراض کنم که گفت:
این همه بی نماز هست!اجازه بدید کمی هم بی نمازا،نماز بخونند
دیگه حرفی براگفتن نداشتم خیلی زیبا،بجا وسنجیده جواب حرف بی منطقی منو داد

گفتگوی پیغمبر با شیطان (1)



پیامبر (ص) پرسید : چه کسی را بیشتر از همه دوست داری ؟

شیطان گفت : کسی که با اخلاق و زبانش آرامش یک جامعه و خانواده را برهم می‌ریزد!

حضرت فرمود : شکار تو چیست ؟

شیطان گفت : مردان چشم چران

پیامبر (ص) در ادامه از شیطان پرسید : دام تو چیست ؟

ابلیس گفت : موی بیرون ریخته زنان ! و ادامه داد

هر تار موی زن بی‌حجاب و بدحجاب دامی است برای یک مرد و

به تعداد تارهای موی زنان من دام دارم!

حضرت فرمود :مردم را از چه کاری باز می‌داری ؟

شیطان گفت : از کارهای خیر ! اما افرادی که با عالمان و صالحان

در ارتباط بوده و از عبادت هم کم نمی‌گذارند زورم به آنها نمی‌رسد!!!

بسیجیان بی ادعا


على علیه السلام:

أینَ إخوانِیَ الَّذین رَکِبوا الطَّریقَ وَمَضَوا عَلَى الحَقِّ؟ ...أوِّهِ عَلى إخوانِیَ الَّذین ...أحیَوا السُّنَّةَ وَأماتوا البِدعَةَ ، دُعوا لِلجِهادِ فَأجابوا ، وَوَثِقوا بِالقائِدِ فَاتَّبعوهُ؛

کجایند برادران من که راه حق را سپردند ، و با حق ، رخت به خانه آخرت بردند؟ ......دریغا از برادرانم که .. بدعت را میراندند ؛ به جهاد خوانده شدند و پذیرفتند ؛ به پیشواى خود اعتماد کردند و در پى او رفتند .
نهج البلاغة : خطبة 182


ثواب شیردادن مادر


پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

إذا ...أرضَعَت کانَ لَها بِکُلِّ مَصَّةٍ کَعِدلِ عِتقِ مُحَرَّرٍ مِن وُلدِ إسماعیلَ ، فَإِذا فَرَغَت مِن رَضاعِهِ ضَرَبَ مَلَکٌ عَلى جَنبِها ، و قالَ : اِستَأنِفِی العَمَلَ ؛ فَقَد غُفِرَ لَکِ؛

هنگامى که زنْ ... شیر بدهد، در هر بار مَک زدن کودک، پاداش آزاد کردن یکى از فرزندان اسماعیل علیه السلام براى اوست و آن گاه که شیر دادن تمام شود، فرشته اى بر پهلوى او مى زند و مى گوید: «عمل را از نو آغاز کن که بى تردید، آمرزیده شدى».


محبت خدا

خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد:

او می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد.

او میگوید نه و چیز بهتری به تو می دهد.

او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد.

هر که خرما را با هسته خورده ...


روزی پیامبر و حضرت علی(ع) کنار هم خرما می خوردند. پیامبر(ص) هر خرمایی را که می خورد، به آرامی، هسته اش را نزد هسته های علی(ع) می گذاشتند. هنگامی که از خوردن خرما دست کشیدند، همه هسته ها جلوی حضرت علی(ع) بود. پیامبر در این موقع، رو به حضرت علی(ع) کردند و فرمودند: «ای علی! بسیار می خوری». حضرت علی(ع) در جواب پیامبر فرمودند: «آن که خرما را با هسته خورده است، پرخورتر است»

نعمت عجیب

 یا سَتَّارَ الْعُیُوبِ

یا غَفَّارَ الذُّنُوبِ

یا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ

یا سامِعَ کُلِّ نَجْوى

یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ

 

خودمونیم ولی عجب نعمتی است

این خدا!!


توبه زیاد

معنای تائب یعنی کسی که توبه می کند

ولی معنای تواب یعنی کسی که زیاد توبه می کند

خداوند در قرآن می فرماید

"إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ"

یعنی افرادی که زیاد گناه و توبه می کنند را دوست دارد.

 

وصیت نامه شهید ولی الله چراغچی مسجدی



مسلم و تسلیم هستم و شهادت می دهم به خداوند "حی لا یموت واحد، رحمان و رحیم و .... محمد (ص)، بهترین برگزیده از یک صد و بیست و چهار هزار رسولش و علی (ع) وصی بر حقش و یازده فرزند علی (ع) از فاطمه (س) که همگی برحقند و اما تنها حجت خدا مهدی(عج) است که به انتظار فرمان ظهورش (نگران از انسانیت) نشسته است.
قال الحسین (ع) "ان الحیاه عقیده و الجهاد و لیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین"
درود خدا به امام عزیزم که ما را آگاهی بخشید و در هر فرصت برای پاک کردن زنگار نیتها پرداخت تا فقط برای خدا باشیم و رحمت خدا بر شهداء باد که به ما آموختند چگونه بهتر رفتن را .


kabotar.kabotar.kabotar.kabotar.kabotar.kabotar.

شوخی با پیامبر : دارم کفش هایتان را می خورم

چشمان ابا هریره، در پی پیامبر بود . در کمین فرصتی نشسته بود تا کفش های پیامبر را بردارد . پیامبر، کفش هایش را درآورد و وارد منزل شد . ابا هریره، آرام و خون سرد، یواشکی کفش های پیامبر را برداشت و به طرف بازار به راه افتاد، بدون این که کسی متوجّه شود . اباهریره، در راه، خرما فروش را دید و گفت : «این کفش ها را در ازای خرما می خری؟». خرما فروش، مقداری خرما از سبد برداشت و به ابا هریره داد و کفش های پیامبر را از او خرید . ابا هریره نیز خرماها را گرفت و به طرف خانه رسول خدا به راه افتاد . ابا هریره آرام و خون سرد، خرما به دست، خدمت رسول خدا رسید و گوشه ای نشست. ابا هریره تا نشست، مشغول خوردن شد.

پیامبر که در جمع یاران نشسته بود، تا چشمشان به ابا هریره افتاد فرمودند : « ابا هریره! چه می خوری؟». ابا هریره با لبخند جواب داد : « ای رسول خدا ! دارم کفش های شما را می خورم »