ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
«بسمـــ ربـــــــ الحسیــــن»
اصلا کسی شغل به حسابش نمی آورد چه رسد به نوع سختش!
هروقت کسی از من پرسید "چه خبر؟ به چه مشغولی؟" گفتم مشغولم به زندگی!درود و سلام خداوند بر شما تا همیشه ی همیشه
خدایا هیچ مگیر از ما عشق حسین
مگذار دل ما را به حال خود، به خاطر حسین
گر کردیم گناهی از روی هوی و هوس
تو ما را ببخش به آبرو و شفاعت حسین(ع)
یاحسین علیهم السلام
ایستگاه استجابت دعا
یک نفر دلش شکسته بود
توی ایستگاه استجابت دعا
منتظرنشسته بود
منتظر، ولی دعای او
دیر کرده بود
اوخبر نداشت که دعای کوچکش
توی چارراه آسمان
پشت یک چراغ قرمز شلوغ
گیرکرده بود
او نشست و باز هم نشست
روزها یکی یکی
ازکنار اوگذشت
روی هیچ چیز و هیچ جا
از دعای او اثر نبود
هیچ کس
از مسیر رفت وآمد دعای او
باخبر نبود
باخودش، فکرکرد
پس دعای من کجاست؟
اوچرا نمی رسد؟
شاید این دعا
راه را اشتباه رفته است!
پس بلند شد
رفت تا به آن دعا
راه را نشان دهد
رفت تا که پیش از آمدن برای او
دست دوستی تکان دهد
رفت
پس چراغ چارراه آسمان سبز شد
رفت و باصدای رفتنش
کوچه های خاکی زمین
جاده های کهکشان
سبزشد
او ازاین طرف، دعا از آن طرف
درمیان راه
باهم آن دو روبه رو شدند
دست توی دست هم گذاشتند
ازصمیم قلب، گرم گفتگو شدند
وای چقدر حرف داشتند...
برف ها
کم کم آب می شود
شب
ذره ذره آفتاب می شود
ودعای هرکسی
رفته رفته توی راه
مستجاب می شود...
عرفان نظرآهاری