شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

خدای من


خدایا ! مرا نا امید مکن

خدایا ! نهال امید مرا مشکن

خدای من ! نخل امید مرا بی بار و بر مکن

خالق من ! کاخ امیدم را فرو مریز

پروردگار من ! شمع امیدم را خاموش مکن

ای آفریننده ی آسمان ! آسمان روشن دل پر امیدم را ابری مکن

خدای من ! درخت پر شاخ و برگ امید را که بر قلبم سایه افکنده ، خزان زده مکن

خدای من ! دهان گلبرگ دلم را که از باران امید تو می نوشد ، تشنه مخواه

خدایا ! آفتاب گردان دلم را از تابش آفتاب امید به لطفت محروم مکن

بار خدایا ! چشمه ی امید مرا خشکیده مخواه

بار خدایا ! بهار امیدم را خزان مکن

خدای من ! ماهی دل پر امیدم را صید دام نا امیدی مکن

بار الها ! آشیانه ی دل امیدوارم را با طوفان نا امیدی ویران مخواه

پروردگارا ! کشتزار دل آرزومندم را از هجوم ملخ های یاس در امان بدار

خدای من ! باغچه ی کوچک دلم را با هرز آب یاس ، خشکیده مخواه

بار الها ! نیلوفر دلم را از ساقه ی امید جدا مکن

خدای من ! آهوی دل آرزومندم را در پنجه ی یاس گرفتار مخواه

خدای من ! لحظه ای غیبت امید و آرزو را در کلاس دلم تاب ندارم ، ان ها را پشت در کلاس دلم به انتظار مگذار

خدایا ! بر شناسنامه ی دلم مهر نا امیدی مزن

خدایا ! کبوتر دل با بال های امید به تو مجال پرواز دارد ، بال هایش را شکسته مخواه

خدای من ! نگین زیبای امید را از انگشتر دلم جدا مکن

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 20 شهریور 1393 ساعت 05:15

امام صادق (علیه السلام ) از پدرش از پدرانش از امیر مؤمنان (ع) نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: «شیطان همواره از پسر آدم وحشت دارد و فاصله می گیرد تا زمانی که نمازهاى پنجگانه‏اش را در وقتش به جا می آورد . پس هرگاه آنها را ضایع کرد بر او جرأت پیدا می کند و او را بر گناهان بزرگ وارد می سازد .»( ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ، ص 230)
نقل شده زنی ، دیوانه وار و فریاد کنان خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسید و عرض کرد : ای رسول خدا ! به یارانت بگو از نزد شما بروند که من با شما کاری دارم . اصحاب رفتند آن زن خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشست و عرض کرد : یا رسول الله ! گناه بسیار بزرگی مرتکب شده ام . حضرت فرمودند : رحمت پروردگار بزرگ تر از گناه توست . آن گاه سؤال کردند : گناهت چیست ؟ زن گفت : شوهردار بوده ام ، مرتکب زنا شدم و از نطفه ی حرام حامله شدم ، بچه به دنیا آمد ، او را در خمره ی سرکه خفه کردم و سرکه ی نجس را به مردم فروختم ! رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حکم گناه آن زن را بیان کردند و سپس فرمودند : آیا می خواهی بدانی که چرا درون این چاه افتاده ای و این گناهان را مرتکب شده ای ! من گمان می کنم که تو نماز عصر نمی خوانی (تفسیر روح البیان، ج‏10، ص: 505)

سمت خدا چهارشنبه 19 شهریور 1393 ساعت 11:14 http://samtekoda.blog.ir/

احسن

نادم چهارشنبه 19 شهریور 1393 ساعت 09:01 http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

آرزویم برایت این است:
در میان مردمی که می دوند برای زنده بودن 
آرام قدم برداری برای زندگی کردن 
به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز در تورا تشخیص دهد .
اندوه پنهان شده در لبخندت را
عشق پنهان شده در عصبانیتت را
و معنای حقیقی در سکوتت را

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.